کودتای 28 مرداد، پایانی تلخ بر یک دهه ایثارگری ملی

به گزارش خبرگزاری حیات، یکی از فرازهای مهم تاریخ معاصر ایران کودتای 28 مرداد سال 1332 است که منجر به سقوط حکومت ملی و استقرار رژیم پهلوی شد. این کودتا با دخالت مستقیم آمریکا و انگلیس و با استفاده از شکاف بین آیتا... کاشانی و دکتر مصدق صورت گرفت. آیتا... کاشانی که سابقه طولانی در مبارزه با استعمار انگلیس داشت، در تمام مراحل به شکل بسیار تأثیرگذاری از نهضت ملی و شخص دکتر مصدق حمایت کرد که فراز بارز و مهم آن در 30 تیر سال 1331 و مخالفت با نخستوزیری قوام و پایمردی در بازگرداندن دکتر مصدق بود، اما دکتر مصدق پس از قیام خونین 30 تیر و بازگشت به قدرت، روشی را در پیش گرفت که موجبات نارضایتی مردم و حتی نزدیکان او در جبهه ملی را فراهم آورد. او بهجای اینکه برای محاکمه مسببین فاجعه 30 تیر دادگاه تشکیل بدهد و عوامل کشتار مردم را به سزای اعمال خود برساند، یکی از سران توطئه یعنی سرلشکر وثوق را به معاونت خود انتخاب کرد که اعتراض آیتا... کاشانی را در پی داشت. او همچنین آیتا... کاشانی را از مداخله در امور سیاسی بر حذر داشت و به هیچیک از رهنمودها و هشدارهای این مرد کهنهکار عرصه سیاست - که بهخوبی از ترفندهای استعمار انگلیس آگاهی داشت - وقعی ننهاد و متأسفانه کار به جایی رسید که مطبوعات مورد حمایت دکتر مصدق، توهینهای بیشرمانهای را نسبت به آیتا... کاشانی انجام دادند و عدهای از طرفداران او به منزل آیتا... کاشانی حمله کردند و فردی به نام «حدادزاده» را با ضربات چاقو از پای در آوردند. استعمار انگلیس و دولت نوپای آمریکا که مترصد ایجاد چنین تفرقه و آشوبی در کشور بودند تا برنامههای استعماری خود را به مرحله اجرا در آورند، رسماً وارد میدان شدند و با طراحی کودتای 28 مرداد - که با حمایت گسترده و امکانات مالی و نظارت سازمانهای جاسوسی آمریکا و انگلیس برنامهریزی شده بود- نهضت ملی ایران را به شکست کشاندند و استبدادِ پراختناق 30 سالهای را بر ایران حاکم کردند. سازمان سیا با همکاری انگلیس تصمیم گرفت دولت مصدق را سرنگون کند، زیرا او با ملی اعلام کردن یک میلیارد دلار دارایی شرکت نفت ایران و انگلیس، دشمنی غرب را برای خود خریده بود. متأسفانه دکتر مصدق با انحلال مجلس هفدهم - که حتی برخی از یاران نزدیک وی هم با آن موافقت نداشتند - عملاً دست شاه را باز گذاشت تا او را از کار برکنار و سپهبد زاهدی را به نخستوزیری انتخاب کند. همزمان گروههای آشوبگری از اراذل و اوباش نظم تهران را به هم ریختند تا زمینه کاملاً برای اجرای نقشه کودتا آماده شود. حدود ساعت 8 صبح 28 مرداد، حدود 3 هزار نفر اراذل و اوباش با چوب، چماق و شعار «مرگ بر مصدق، جاوید شاه» در خیابانهای تهران حرکت کردند. اغلب این افراد برای ایجاد اغتشاش پول گرفته بودند و عدهای از لاتها و چاقوکشهای معروف تهران هم در بین آنها دیده میشدند. عدهای از این افراد به بازار ریختند و با تهدید کسبه را وادار کردند مغازههای خود را ببندند. تعداد زیادی اتوبوس و کامیون هم عدهای از این تظاهرکنندگان را در مکانهای مختلف شهر پیاده میکردند تا به تظاهرات بپردازند و فضای عمومی شهر را به نفع شاه برگردانند. به این ترتیب روز به نیمه نرسیده بود که دولت مصدق سقوط کرد. واقعیت این است که شخص دکتر مصدق هیچ اقدامی برای جلوگیری از این کودتا نکرد. آیتا... کاشانی پیشاپیش طی یادداشتی به او در باره کودتا هشدار داده بود، اما دکتر مصدق با نخوتی توهینآمیز در پاسخ ایشان نوشته بود: «من مستحضر (مستظهر) به پشتیبانی ملت هستم!» اما معلوم نشد ملتی که دکتر مصدق به استحضار (استظهار) آنان پشتگرم بود، در روز 28 مرداد کجا بودند؟ گفته میشود دکتر مصدق نیروی کافی برای مقابله نداشت، اما نکته اینجاست که او از نیروهای اندک و محدود خود هم استفاده نکرد. بسیاری پیشاپیش میدانستند احتمال وقوع کودتا هست. خود دکتر مصدق هم این را میدانست، اما معلوم نیست چرا یک آماده باش معمولی هم به نیروهای طرفدار خود نداد و ستاد ارتش او هم کوچکترین مقاومتی نکرد. او حتی تظاهرات را برای طرفداران خود هم ممنوع اعلام کرد و از اعزام نیروهای امنیتی برای جلوگیری از اقدامات هرج و مرج طلبانه آشوبگران هم خودداری کرد. به نظر میرسد دکتر مصدق خود نیز قصد ادامه حکومت را نداشت، منتهی میخواست وجهه ملی اش را حفظ کند و به شکل آبرومندانهای و توسط استعمار کنار گذاشته شود، اما همواره تاریخ این سؤال را مطرح خواهد کرد که آیا بیتوجهی به سرنوشت نهضت باشکوه و تأثیرگذار ملی و نیز بیاعتنایی به هشدارهای افراد دلسوزی چون آیتا... کاشانی که مآلاً مهمترین نهضت آن برهه تاریخی را به شکست کشید و نزدیک به ربع قرن، سایه شوم استبدادی سیاه را بر کشور مسلط کرد و منابع ملی و انسانی ما را به باد داد، در برابر تمایل به وجیهالمله ماندن و چهره قهرمان ملی به خود گرفتن بهایی ندارد؟ بیتردید غروب روز 28 مرداد سال 1332 غروب غمبار آزادی در ایران بود. شاه که ذلت فرار از کشور را تجربه کرده بود، این بار با همکاری سازمان امنیت آمریکا چنان جوّ ترور و وحشتی را بر کشور حاکم کرد که کسی جرأت نفس کشیدن نداشت و کوچکترین اقدام و سخنی علیه رژیم ستمشاهی به بدترین وجه ممکن سرکوب میشد. این همه حاصل تفرقهای است که صفوف متحد ملت ایران را در هم شکست و امکان اجرای توطئه را فراهم ساخت. درس عبرتی که باید برای تمامی برهههای تاریخی مد نظر داشته باشیم و دریابیم دشمن از رخنههایی که در صفوف متحد ملت ایجاد میشوند، نفوذ میکند و امیال و منافع خود را در این خطه زرخیز دنبال میسازد. 28 مرداد سال 1332 یک عبرت تاریخی بزرگ است. آن را فراموش نکنیم تا گرفتار پیامدهای پس از آن نشویم.منبع:هفته نامه حیات طیبهانتهای پیام/