کد خبر 255999
۱۹ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۱:۵۳

از شهدا بیاموزیم:

گفتگویی با همسر شهید محمد جهان‌آرا/ زندان برایم مدرسه‌ای بزرگ بود

گفتگویی با همسر شهید محمد جهان‌آرا/ زندان برایم مدرسه‌ای بزرگ بود

در برشی از کتاب «خرمشهر؛ کو جهان‌آرا» گفتگویی مفصل از صغری اکبرنژاد همسر شهید محمد جهان‌آرا را میخوانیم و با افکار، روحیات و نحوه ازدواجش با ایشان آشنا میشویم.

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، در کتاب «خرمشهر؛ کو جهان‌آرا» گفتگویی با صغری اکبرنژاد همسر شهید، سردار محمد جهان آرا را می‌خوانیم. 

 این کتاب که پنجمین اثر از مجموعه کتابهای بانوی ماه است به زندگی همسران شهدا می پردازد و خواننده را با مصائب، رشادت‌ها و سختی هایی که آنان در کنار همسرانشان کشیده اند آشنا میکند. در برشی از کتاب گفتگویی با صغری اکبرنژاد همسر شهید جهان‌آرا را می‌خوانیم: 

« * خانم اکبرنژاد با شیوه گفت و گوهای کمان آشنا هستید. لطفاً خودتان را معرفی کنید. 

اهل تهران هستم سال ۱۳۳۵ به دنیا آمده ام و در همین شهر بزرگ شده درس خوانده ام.

* زندگی متلاطم شما تا چه مقطعی اجازه داد به تحصیلات خود ادامه دهید؟

تا مقطع لیسانس سال ۱۳۵۳ بود که در رشته زیست شناسی دانشگاه تربیت معلم قبول شدم از همان روزها راه زندگی ام را انتخاب کردم دوست داشتم با مسائل عمیق اسلام آشنا شوم و نه مسائل سنتی آن مسائل سنتی در خانواده ام جا داشت و از ابتدای زندگی با آن خو گرفته بودم یک سال بعد یعنی سال ۱۳۵۴ چهار پنج ماه هم زندان شاه را تجربه کردم در زندان با خاله محمد آشنا شدم. مدتی باهم بودیم از همین جا بود که با افکار محمد و گروه «منصورون» آشنا شدم.

* از تجربه‌های زندان بگویید.

به نظرم زندان مدرسه بزرگی بود. حتی آن موقع شنیده میشد که شاه گفته است جوانهایی که هیچ چیز نمیدانند وقتی به زندان میروند آگاه می شوند. بعضیها هم به طنز می گفتند تنها حرف درستی که شاه در ۳۶ سال حکومتش زده همین جمله است

* چطور دستگیر شدید؟

یکی از روزهای آبان ماه سال ۱۳۵۴ بود. سال دوم دانشگاه بودم در خیابان انقلاب شاه رضای قدیم نزدیک خیابان بهار با یکی از دوستانم که از بچه های نهضت آزادی بود قرار داشتم یک دفعه چهار نفر آمدند و ما را از هم جدا کرده بلافاصله همان جا بازجویی مقطعی کردند.

* آنان شما را می‌شناختند؟

بله از مشخصات اولیه من با خبر بودند، قبلاً هم مرا شناسایی کرده بودند.

* موقع دستگیری سند یا مدرکی همراه شما بود؟

بله اعلامیه‌های امام همراهم بود. آنان وقتی مطمئن شدند من صغرا اکبرنژاد هستم مرا به طرف یک اتومبیل پژو سفید رنگ بردند و دستور دادند سرم را خم کنم تا چیزی نبینم و ندانم مرا به کجا می برند.

گفتگویی با همسر شهید محمد جهان‌آرا/ زندان برایم مدرسه‌ای بزرگ بود

* شما را به کدام زندان بردند؟

به زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری حدود پنج ماه در سلول انفرادی بودم البته بعد از دستگیری ام مأموران ساواک به خانه مان ریخته بودند و مدارک دیگری هم به دست آورده بودند.

* شرایط زندان چگونه بود؟

در زندان بود که هدف اصلی ام را بهتر شناختم. آگاهیهای بسیاری از نظر روحی و تقوا پیدا کردم. فرصت برای تفکر و اندیشیدن به راهی که در زندگی ام پیش گرفته‌ام مرا بیشتر از پیش مصمم کرد که به مبارزه علیه حکومت خودکامه پهلوی ادامه بدهم و در مبارزه از زیر سایه اسلام خارج نشوم این موهبت بزرگی برای من بود.

* بعد از زندان به دانشگاه برگشتید؟

بله برگشتم دانشگاه با اینکه گارد دانشگاه مراقب دانشجویان زندان کشیده بود اما به فعالیت خودم ادامه دادم به اعضای انجمن اسلامی دانشگاه پیوستم و در برنامه‌های مختلف به خصوص تظاهرات در سطح دانشگاه علیه برداشتن حجاب شرکت داشتم این مبارزه دانشجویان جدی بود. آن روزها میخواستند مانع ورود دانشجویان محجبه به دانشگاه بشوند ما این مسئله را به گوش بعضی از علمای محترم رساندیم و گفتیم که برداشتن چادر به عنوان یک سمبل مطرح نیست بلکه برای از بین بردن مذهب و دین و ایمان است.

* ارتباط شما بعد از آزادی از زندان با جهان آرا چگونه بود؟

خاله محمد دو ماه قبل از من به زندان افتاده بود. ایشان در آن زمان دانشجوی رشته جامعه شناسی دانشگاه تهران بود منتهی دانشگاه را رها کرده بود و همراه جهان آرا و دیگر بچه های گروه منصورون مخفی زندگی می‌کرد ایشان در قراری که در میدان توپخانه داشت دستگیر شده بود.

یکی دو ماه آخر زندان را با هم در یک سلول سر کردیم بعد از اینکه اعتمادمان به هم جلب شد از صحبت های ایشان فهمیدم که محمد و آقای محسن رضایی شاخه نظامی گروه منصورون را تشکیل میدهند ایشان می‌گفت که تقوا و مدیریت محمد در گروه منصورون شناخته شده است و رابطه من با گروه ریشه در تقوای محمد دارد. این گونه روحیه ها در گروههای سیاسی - نظامی واقعاً مفید است زیرا بعضیها وارد گروه میشوند و گرایش‌های خاص پیدا می‌کنند که بیشتر ارضاء نفس‌شان است یا از قدرت طلبی درونشان خبر می‌دهد.

ولی این خصوصیات نشان می‌داد که محمد با اینکه سن و سال زیادی نداشته راه خودش را به خوبی پیدا کرده ادامه داده و سختی های کار گروهی را با پرورش زهد و تقوای درونش تحمل کرده است. از زندان که بیرون آمدم در کنار فعالیتهای سیاسی با محمد جهان آرا هم تماسهای تلفنی داشتم او در خرمشهر بود و من در تهران مسائل روز را با ایشان مطرح میکردم و از نظراتشان استفاده میکردم.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha