به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ هشت سال دفاع مقدس همچون برهههای دیگر تاریخی کشور، ابعاد گوناگونی داشت و مردم از هر قشری درگیر آن بودند. در بازخوانی تصویر همچنان نادیده و نقش هنوز ناشناخته پزشکان، کادر درمان و پرستارانی که خالصانه و از خود گذشته، در معرکههای جنگ و جهاد، جانفشانیها کردند تا جانها را حفظ کنند، این بار به نقش بانوان در کادر درمانِ دوران دفاع مقدس پرداختیم.
هدفمان از این رویت و روایت، گشودن دریچهای به بخشی مغفول مانده از این تاریخ سراسر حماسه و عظمت ایثار است؛ آنهم در دیدار و گفتگو با بانویی که شاهد زندهای است از همه آنچه بر این فداکاران سپیدپوش سلامت در جوار میدانهای جهاد و شهادت گذشت.
دکتر فاطمه نوغانی، یکی دیگر از بانوان و پرستاران ایثارگر در هشت سال دفاع مقدس است که سال ۱۳۵۷ در رشته پرستاری دانشگاه علوم پزشکی فارغالتحصیل و بهعنوان نیروی داوطلب به پشت جبهه عازم شد.
وی نحوه معطل شدنش از شروع جنگ را اینگونه گفت: «قبل از شروع جنگ، به حج مشرف شدم و قبل از رفتن به مکه، زلزله الجزایر شروع شده بود. به خاطر داشتن شخصیتی ماجراجو، با تیمی که بهصورت داوطلبانه برای کمک به روستای الاصنام رفت، همراه شدم. آن ماموریت حدود دوماه طول کشید. زلزلهی بسیار وحشتناکی بود و ما به روستایهای آسیب دیده رفتیم. در آن روزها، وقتی خبر جنگ را شنیدیم که تمام پروازها به سمت ایران لغو شده بود. ما یک تیم ۹۶ نفره بودیم ۷ نفر خانم و بقیه آقا که تعدادی از آنها از بچههای هلال احمر بودند. ما از طریق چند کشور بهصورت زمینی در مدت ۱۹ روز به ایران برگشتیم...»
این پرستار و بانوان ایثارگر در دفاع مقدس، در خصوص اولین اعزامش به منطقه جنگی اینگونه توضیح داد: «من بیشتر در غرب کشور بودم و اولین جایی که رفتم پادگان ابوذر بود. برای ما تفاوتی نداشت که در کدام مناطق خدمت کنیم. بر حسب نیاز، نفرات تقسیم میشدند و برای ما مهم این بود هر کاری از دستمان ساخته است، را انجام دهیم.»
تنها اندوختهی خانهمان را به رزمندگان تقدیم میکنم
وی مشاهدات خود را در نقاهتگاههای پشت جبهه اینگونه تشریح کرد: «یک روز کامیون دارو و مواد غذایی آمده بود مواد غذایی و داروها باید تفکیک میشدند تا داروهای مورد نیاز نقاهتگاه را بهصورت جداگانه برداریم و باقی داروها را به داروخانههای شهر تحویل دهیم. یکی از دوستانم به نام فیروزه اسدی که همیشه همراهم بود و دختر بسیار زرنگی بود، کنار من آمد و گفت: بیا میخواهم چیزی به تو نشان دهم. یک سبد کوچک تخم مرغ به من نشان داد که نامهای کنارش بود. یک بچه یتیم این سبد تخم مرغ را فرستاده بود و برای ما یک نامه نوشته بود که این تنها اندوختهی ما در خانه بود و من این را به رزمندگان تقدیم میکنم....»
جنگ فقط پول و اسلحه نبود
نوغانی در ادامه اظهار کرد: «جنگ اینگونه اداره شد، جنگ با این مردم اداره شد. جنگ فقط پول و اسلحه نبود. تا شب همه بچهها در مورد این نامه صحبت کردند و گفتند اگر ما کم کاری کنیم، مدیون این بچه ۱۰ ساله هستیم. اگر آنگونه که باید خدمت نکنیم، به این بچه جفا کردهایم. بعد از گذشت این همه سال، محال است که تخم مرغ را ببینم و نامه آن بچه ۱۰ ساله برایم تداعی نشود.»
شهادت مجروحان شیمیایی، بهدلیل درد شدید تاول
وی در ادامه به خاطرات در برخی از عملیاتهای مهم جنگ تحمیلی اشاره کرد: «من در عملیات بدر و خیبر مسئول نقاهتگاه بودم، در این عملیاتها دشمن از سلاح شیمیایی استفاده کرده بود. بچه های اصفهان برای مجروحهای شیمیایی حمام درست کرده بودند، مجروحان شیمیایی باید ابتدا استحمام میکردند تا مواد شیمیایی از بدنشان به صورت سطحی از بین میرفت، بعد بستری میشدند و در نهایت پزشکان متخصص برای رسیدگی به هر کدام مجروحان حاضر میشدند. مجروحان شیمیایی به اندازه یک پرتغال تاول داشتند. بسیاری از مجروحان شیمیایی، بهدلیل درد شدید تاولها و با نالههایی که از شدت درد سر میدادند، به شهادت رسیدند.»
این پرستار و بانوان ایثارگر در دفاع مقدس، کمبودهای جنگ و اخلاص کادر درمان را اینگونه توضیح داد: «شاید تجربه کم بود اما خلوص بسیار بود. تمام نفرات در محلهای درمانی، باتمام توان تلاش میکردند و هر آنچه که داشتند را در طبق اخلاص میگذاشتند. کادر درمان تمام مدت سرپا بودند و ما چیزی به عنوان استراحت و رفع خستگی نداشتیم. من کمپوتها را در داخل سطل میریختم و وارد چادرهای امداد میشدم و به کادر درمان در پشت جبهه میدادم تا سر پا باشند... بیشتر اوقات در ۴۸ ساعت خبر از بیهوش شدن بچهها را میآوردند.»
جنگ مگر برای شماست؟ جنگ برای همه ماست
وی در ادامه یکی از خاطرات خود در مراکز درمانی را اینگونه شرح میدهد: «دکتر مهدی بیگدلی یکی از متدینترین روانشناسان روزگار بود که بهعنوان رئیس دانشگاه برای بازدید به مرکز درمانی (نقاهتگاه) آمده بود. زمانی که رسید نقاهتگاه، سرم خیلی شلوغ بود. دکتر گفت: برو به کارت برس، منم هم از نقاهتگاه بازدید میکنم. دکتر رفتند از حمامها و سرویسهای بهداشتی بازدید کنند .حدود دو ساعت کل نقاهتگاه را گشتم ولی آقای بیگدلی را پیدا نکردم. بعد از دو ساعت یکی از بچهها آمد و گفت آقای دکتر بیگدلی سرویس بهداشتیها را تمیز کردند. طوری حمام و سرویس بهداشتی را تمیز شده و برق افتاده بود که من باورم نمیشد. من خیلی خجالت کشیدم. گفتم: چرا شما این کار را انجام دادید؟ دکتر گفت: مگر جنگ برای شماست، جنگ برای همه ماست...»
نوغانی در پایان این گفتگو، در پاسخ به این پرسش که اگر باز هم جنگ تکرار شود؟ حاضر هستید دوباره در پشت جبهه خدمت کنید؟، گفت: »اگر آن روزها تکرار شود، دوست دارم باز بیست ساله شوم و دوباره در پشت جبهه خدمت کنم.»
گفتگو: فاطمه بیرامی
نظر شما