به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، پنجم اردیبهشتماه هرسال، روز بزرگداشت شیخ بهایی، حکیم، دانشمند، معمار و ادیب بزرگ شیعی است که حیات و حضورش در ایران از مفاخر و مواریث تاریخ تشیع است. بزرگمردی که دامنه تاثیر اندیشهها و اقداماتش هنوز و همچنان در سرزمین ما مشهود است. شخصیتی که نمودار جامعیت، اعتدال و پیوندی از عقلانیت، حکمت و عرفان شیعی و الگویی از فرآیند سامانسازی و ساختارآفرینی اندیشه سیاسی تشیع است.
وسعت گستره دانشهای این عالم و عارف بزرگ و ذوفنون، در حدی است که تنها یک نمونه آن نگارش بیش از ۲۰۰ عنوان کتاب و رساله در علوم مختلف از حدیث، ریاضی، اخلاق، نجوم، عرفان، فقه، مهندسی، هنر، طبیعیات(فیزیک) و سیاست و... است.
در مسقط الراس تشیع
شیخ بهاءالدین محمد عاملی، معروف به شیخ بهایی، از اهالی جبل عامل لبنان است. او در هفدهم محرم ۹۵۳ق بدنیا آمد و در سن ۸ یا ۱۳ سالگی به همراه پدرش شیخ حسین بن عبدالصمد به ایران آمد. شیخ بهایی به کشورهای مختلف مسافرت کرده و محضر اساتید متعدد در رشتههای مختلف را درک کـرده، و بـه عـلاوه دارای اسـتـعداد و ذوقی سرشار بوده است.
پدرش، عزّالدین حسین بن عبدالصمد حارثی، از شاگردان و دوستان شهید ثانی بود. نسب وی به حارث هَمْدانی از اصحاب امیرالمؤمنین میرسد؛ از این رو به حارثی هَمْدانی نیز شهرت دارد. یک سال بعد از تولد او در بعلبک، خانوادهاش به جبل عامل رفتند، اما پس از شهادت شهید ثانی و احساس عدم امنیت در این شهر و نیز به دعوت و تشویق شاه طهماسب اول و علی بن هلال کرکی معروف به شیخ علی مِنشار، شیخ الاسلام اصفهان، از جبل عامل به ایران نقل مکان و در اصفهان ساکن شدند. خانواده او از نخستین علمای شیعه در جبل عامل بودند که در پی استقرار حکومت شیعی صفوی، به ایران مهاجرت کردند.
میراث شیخ بهایی و شگفتیهایش
شیخ بهایی از علمای شیعه بود که با مهاجرت به دیگر کشورهای اسلامی، نقش بهسزایی در گسترش علوم اسلامی و فرهنگ آن مناطق ایفا کرد. او در بیشتر رشتههای علوم عصر خود، تألیفاتی بر جای گذاشته است. آثار او در تمام این رشتهها، مرجع معتبری شمرده میشود و تعدادی از آنها در شمار کتابهای درسی حوزههای علمیه هستند. ابداعات و اختراعات شیخ بهایی از او شخصیتی اسطورهای ساخته؛ زیرا او شخصیتی بود که با مهارتها و تواناییهایی که در علوم مختلف بهدست آورده بود، در دربار شاه از مقام و مرتبهای برخوردار بود که باعث شد، خاص و عام هرکار بزرگ و خارق العادهای را به او نسبت دهند.
در عرف مردم ایران، شیخ بهایی به مهارت در ریاضی، معماری و مهندسی معروف بوده و هنوز هم به همین صفت معروف است، چنانکه معماری مسجد امام اصفهان و مهندسی حصار نجف را به او نسبت میدهند. و نیز شاخصی برای تعیین اوقات شبانهروز از روی سایه آفتاب یا به اصطلاح فنی، ساعت آفتاب یا صفحه آفتابی و یا ساعت ظلی در مغرب مسجد امام (مسجد شاه سابق) در اصفهان هست که میگویند، وی ساخته است.
از دیگر کارهای علمی که به بهائی نسبت میدهند طرحریزی کاریز نجفآباد اصفهان است که به نام قنات زرین کمر، یکی از بزرگترین کاریزهای ایران است و از مظهر قنات تا انتهای آبخور آن ۹ فرسنگ است و به ۱۱ جوی بسیار بزرگ تقسیم میشود. از دیگر نمونه کارهای وی تقسیم آب زاینده رود به محلات اصفهان و روستاهای مجاور رودخانه است. معروف است هیاتی در آن زمان از جانب شاه عباس به ریاست شیخ بهائی مأمور شد و ترتیب بسیار دقیق و درستی برای حق آب هر ده و آبادی و محله و بردن آب و ساختن مادیها داد که هنوز به همان ترتیب معمول است و اصل طومار آن در اصفهان موجود است.
شیخ بهایی، از جمله دانشمندانی به شمار میرود که در علوم مختلفی مانند: تفسیر، حدیث، ادعیه، فقه، کلام، فلسفه، اصول فقه، اخلاق، رجال، تاریخ، طب، عرفان، نجوم، ریاضیات، ادبیات، علوم غریبه و دیگر موضوعات متفرقه، صاحب اثر و تألیف است. تعداد آثار وی اعم از قطعی، منسوب و مشکوک به ۲۰۰ عنوان میرسد که هرکدام، نسخههای خطی فراوانی دارد که در کتابخانههای ایران، عراق و دیگر کشورهای مسلمان و غیر مسلمان نگهداری میشوند. از کارهای شیخ بهائی، تعیین سمت قبله مسجد امام به مقیاس چهل درجه انحراف غربی از نقطه جنوب و خاتمه دادن به یک سلسله اختلاف نظر بود که مفتیان ابتدای عهد صفوی راجع به تشخیص قبله عراقین در مدت یک قرن و نیم اختلاف داشتهاند.
یکی دیگر از کارهای شگفت که به بهائی نسبت میدهند، ساختمان گلخن گرمابهای که هنوز در اصفهان مانده و به حمام شیخ بهائی یا حمام شیخ معروف است و آن حمام در میان مسجد جامع و هارونیه در بازار کهنه نزدیک بقعه معروف به درب امام واقع است و مردم اصفهان از دیر باز همواره عقیده داشتهاند که گلخن آن گرمابه را بهائی چنان ساخته که با شمعی گرم میشد. در زیر پاتیل گلخن فضای تهی تعبیه کرده و شمعی افروخته در میان آن گذاشته و آن فضا را بسته بود و شمع تا مدتهای مدید همچنان میسوخت و آب حمام بدان وسیله گرم میشد و خود گفته بود که اگر روزی آن فضا را بشکافند، شمع خاموش خواهد شد و گلخن از کار میافتد و چون پس از مدتی به تعمیر گرمابه پرداختند و آن محوطه را شکافتند، فوراً شمع خاموش شد و پس از آن، دیگر نتوانستند تعمیر و بازسازیاش کنند. همچنین طراحی منار جنبان اصفهان که هم اکنون نیز پا برجاست، به او نسبت داده میشود.
داستان دوستی شیخ بهایی و میرداماد
روزی شاه عباس همراه اردوی مخصوص خود به برخی نواحی اطراف شهر میرفت. دو عالم بزرگوار، میرداماد و شیخ بهایی نیز همراه اردو بودند. شاه به این دو دانشمند آزاده توجّه خاص داشت و آنان را به عنوان مشاوران عالیرتبه سیاسی – مذهبی در سفرها به همراه میبرد. میرداماد قدری تنومند و قوی هیکل بود، ولی شیخ بهایی لاغر و سبک وزن. شاه عباس خواست روابط قلبی این دو را بیازماید.
در آغاز نزد میرداماد آمد. میرداماد عقب اردو قرار داشت. علائم خستگی و رنج و زحمت در چهرهاش پیدا بود. شاه رو به میرداماد کرده، گفت: سید بزرگوار! ملاحظه بفرمایید. این شیخ (شیخ بهایی) چگونه با اسب بازی میکند و با وقار و آرامش راه نمیرود. از حضرتعالی یاد نمیگیرد که چگونه با متانت و ادب و احترام حرکت میکنید. میرداماد، درنگی کرد و سپس در پاسخ گفت: خیر، مسأله این نیست. اسب شیخ بهاءالدین از شور و شوق اینکه شخصی مثل این عالم بزرگوار بر رویش سوار شده، چنین به تکاپو افتاده است.
شاه که انتظار این گونه جواب را نداشت، اندک اندک، حرکت را تند کرده تا در کنار شیخ بهایی قرار گرفت؛ سر صحبت را باز کرد و گفت: جناب شیخ توجه دارید، این هیکل بزرگ میرداماد، چه بلایی به سر حیوان بیچاره آورده، عالم باید همانند حضرتعالی اهل ریاضت و کم خرج و سبک وزن باشد. شیخ بهایی در پاسخ گفت: نه، موضوع چیز دیگری است که لازم است شاه بدان توجه داشته باشد. خستگی اسب سید بزرگوار (میرداماد) به خاطر این است که کسی بر آن سوار شده که کوههای استوار هم از حمل علم و ایمان و اندیشه گران وی ناتواناند.
شاه عباس وقتی این احترام متقابل و روابط صمیمانه را بین دو عالم معروف زمان خویش را دید از اسب پیاده شد، سجده شکر به جا آورد و خدا را برای نعمت وحدت عالمان و اندیشمندان سپاسگزاری کرد.
کتاب و شاگردان معروف شیخ بهایی
کشکول شیخ بهائی معروفترین کتاب وی است که هر کس به قدر معرفت خود از آن بهره میجوید. شیخ بهائی عالم و عارف و صوفی بزرگی بود که از زمان خود بسیار پیشتر بود و در علوم غریبه نیز بسیار صاحبشان و قدرت بود. حفظ این قدرت، در خدمت شریعت و مردم کاری بس عظیم بود که فقط شیخ بهائی با این درجه اخلاص از پس آن بر میآمد.
شهرت علمی و موقعیت اجتماعی شیخ بهائی موجب شد شاگردان بسیاری داشته باشد. مشهورترین شاگردان شیخ بهایی عبارتاند از:
* محمدتقی مجلسی
* محمد محسن فیض کاشانی
* صدرالمتألهین شیرازی
* سیدماجد بحرانی، که بر الاثناعشریة بهائی تعلیقه نگاشته است.
* شیخ جواد بن سعد بغدادی معروف به فاضل جواد، شارح خلاصة الحساب و زبدة الاصول شیخ بهائی.
* ملا حسنعلی شوشتری که در ۱۰۳۰ق از بهائی اجازه روایت دریافت داشته است.
* ملا خلیل بن غازی قزوینی (متوفی ۱۰۸۹ق)
* شیخ زینالدّین بن محمد نواده شهید ثانی
* ملا صالح مازندرانی
* رفیعالدین محمد نائینی مشهور به میرزا رفیعا
نمونه شعر شیخ بهایی
ما عاشقان مستیم، سر را زپا ندانیم...
آتش به جانم افکند، شوق لقای دلدار
از دست رفت صبرم، ای ناقه! پای بردار
ای ساربان، خدا را؛ پیوسته متصل ساز
ایوار را به شبگیر، شبگیر را به ایوار
در کیش عشقبازان، راحت روا نباشد
ای دیده! اشک میریز، ای سینه! باش افگار
هر سنگ و خار این راه، سنجاب دان و قاقم
راه زیارت است این، نه راه گشت بازار
با زائران محرم، شرط است آنکه باشد
غسل زیارت ما، از اشک چشم خونبار
ما عاشقان مستیم، سر را ز پا ندانیم
این نکتهها بگیرید، بر مردمان هشیار
در راه عشق اگر سر، بر جای پا نهادیم
بر ما مگیر نکته، ما را ز دست مگذار
در فال ما نیاید جز عاشقی و مستی
در کار ما «بهائی» کرد استخاره، صد بار
هم به چشم یار بیند یار را...
علم رسمی سربه سر قیل است وقال
نه از او کیفیتی حاصل نه حال
علم نبود غیر علم عاشقی
مابقی تلبیس ابلیس شقی
کل من لم یعشق الوجه الحسن
قرب الجل الیه و الرسن
یعنی آن کس را که نبود عشق یار
بهر او پالان و افساری بیار
هر که نبود مبتلای ماه رو
اسم او از لوح انسانی بشوی
لوح دل از فضله شیطان بشوی
ای مدرس درس عشقی هم بگوی
سینه ی خود را برو صد چاک کن
دل از آن آلودگیها پاک کن
ایها القوم الذی فی المدرسه
کل ما حصلتموه وسوسه
فکرکم ان کان فی غیر الحبیب
ما لکم فی النشاه الاخری نصیب
فاغسلوا یا قوم عن لوح الفواد
کل علم لیس یُنجی فی المعاد
ساقیا یک جرعه از روی کرم
بر بهایی ریز از جام قدم
تا کند شق پرده ی پندار را
هم به چشم یار بیند یار را
و آماده مرگ باش...
نوشتهاند روزی شیخ بهائی به همراه گروهی از شاگردانش برای خواندن فاتحه به قبرستان رفت. بر سر قبرها مینشست و فاتحهای نثار گذشتگان میکرد تا اینکه به قبر بابا رکنالدین رسید. آوایی شنید که سخت او را تکان داد. از شاگردان پرسید: «شنیدید چه گفت؟» گفتند: «نه». شیخ بهائی پس از آن، حال دیگری داشت و همواره در حال دعا و گریه بود. مدتی بعد، شاگردانش از او پرسیدند که آن روز چه شنیده بود. گفت: «به من گفتند آماده مرگ باشم.»
شش ماه گذشت و دوازدهم شوال 1030 قمری فرا رسید و روح ملکوتی آن عارف و عالم بزرگ به سوی معبود پر کشید. بیش از 50 هزار نفر در تشییع جنازه او شرکت کردند و اصفهان پایتخت صفویه غرق در ماتم مرگ او شد. علامه محمدتقی مجلسی نماز او را خواند و سپس پیکرش را به مشهد مقدس بردند و بنا به وصیت خودش در جوار مرقد امام رضا (ع) به خاک سپردند. قبر شیخ بهائی اکنون در رواقی به نام خودش در حرم امام رضا(ع) قرار دارد.
نظر شما