کد خبر 241013
۲۹ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۵:۱۰

گزارش «حیات» از سالگرد قیام قهرمانانه ۲۹ بهمن ۱۳۵۶؛

روزی که قلب قم، در تبریز طپید

روزی که قلب قم، در تبریز طپید

تبریز در تاریخ خود پس از فداکاری ها و دلاوری های مجاهدان مشروطه خواه، روزی به آن عظمت در یاد نداشت؛ روزی که تبریزی ها، پایتخت غیرت ایران شدند و قلب قم که آتشفشان انقلاب بود و چراغ نام روح‌الله درآن می‌سوخت، از تبریز طپید و در رگ رگ ایران، خون شهامت و شرف را جاری کرد و به جوشش آورد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، بیست و نهم بهمن ۵۶، در تقویم انقلاب اسلامی ما یک روز ماندگار و یک نقطه عطف تاریخساز است. روز قیام قهرمانانه مردم تبریز در چهلم شهدای نوزدهم دی ماه همان سال قم که در اعتراض به مقاله موهن و حرمت شکنانه روزنامه اطلاعات به ساحت مرجعیت و زعامت حضرت امام خمینی(ره) تبدیل به نقطه آغاز حوادث منتهی به شکل گیری انقلاب اسلامی شد. اما ماجرا از کجا آغاز شد و چرا بیست و نهم بهمن تا بدان اندازه مهم است که در کنار نوزدهم دی و نوزدهم بهمن، همه ساله به یک برنامه ملاقات مردم با رهبر معظم انقلاب و تجلیل دائمی ایشان از عظمت کار مردم تبریز تبدیل شده است؟ چهل روز به عقب برگردیم؛ به ۱۹ دی ۱۳۵۶ و قم...

وقتی امام جماعت مسجد رحمتیه شکوفه (خیابان پیروزی)، جرقه را زد!

روزنامه اطلاعات به دستور ساواک و دربار، مطلبی را منتشر کرد که دودمان سلطنت را به باد داد؛ آنهم زمانی که چندروز قبلش جیمی کارتر در سفر خود به تهران، ایران شاهنشاهی را جزیره ثبات در دریای پرآشوب خاورمیانه خوانده بود و نخستین پرزیدنت تاریخ ایالات متحده شد که شب سال نو را در جایی جز سرزمین خودش سر می‌کند. بسیاری این انتخاب را نه تصادفی، که کاملا معنی دار تصور می‌کردند.

حالا شاه، پشتگرم از این حمایت و تجلیل‌های بی‌سابقه، به فکر حذف کامل آن رهبر تبعید شده در گوشه نجف بود و: «مدعی خواست که از بیخ کند ریشه‌ی ما - غافل از آنکه ...» و برای همین بر اساس یک محاسبه غلط که ناشی از نشناختن این مردم بود، کبریت را به‌دست خود بر انبار باروت کشیدند...

شاید کسی نداند حجت‌الاسلام سیدمصطفی شاکری امام جماعت و پیش نماز این روزهای مسجدی در خیابان شکوفه تهران، کمی بعد از میدان شهدا و اول خیابان پیروزی، اولین شخصی بود که با دیدن روزنامه آن روز و خواندن مقاله: ایران و استعمار سرخ و سیاه، فکری بخاطرش رسید؛ قضیه را به دو تن از دوستان طلبه‌اش گفت و روزنامه را با هم به چند تن از مراجع قم: آقایان وحید خراسانی، نوری همدانی، مکارم شیرازی و فاضل لنکرانی که جز آخرین شخص، همگی آنان امروز هم در قید حیات و در مسند مرجعیت شیعه‌ هستند، نشان دادند و فکر یک حرکت اعتراضی جمعی از همینجا شکل گرفت...

همه چیز از یک پیکان مدل ۵۳ شروع شد!

حاج آقا شاکری آن روز را چنین به یاد می‌آورد: همان شب که از فیضیه می‌آمدم، این روزنامه را دیدم و آن مقاله را خواندم. با حجت‌الاسلام سیدحسین موسوی که بعداً دادستان انقلاب شد و حجت‌الاسلام عبداللهی که عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است، برخورد کردم و به آن‌ها گفتم که این روزنامه اهانت‌هایی به امام کرده است. ما با یکدیگر مشورت کردیم و به این نتیجه رسیدیم تا این روزنامه را به مدرسین حوزه نشان دهیم تا تصمیم‌گیری برای اقدام و اعتراض داشته باشند.

آن روزها یک پیکان مدل ۵۳ داشتم که به اتفاق آقایان موسوی و عبداللهی، اول منزل آیت‌الله وحید خراسانی رفتیم و روزنامه را به ایشان دادیم. ایشان خواندند و بسیار ناراحت شدند. به منزل آیت‌الله نوری همدانی رفتیم که ایشان گفتند این روزنامه را به همه اساتید نشان دهید تا همگی در منزل ما جمع شوند و به اتفاق تصمیمی‌ بگیریم. با همان ماشین پیکان رفتم و آیت‌الله مکارم شیرازی، آیت‌الله وحید خراسانی، آیت‌الله فاضل لنکرانی و دیگر مدرسان آن زمان را در منزل آیت‌الله نوری همدانی جمع کردیم. در آنجا بحث کردند و تصمیم شد تا به‌عنوان اعتراض، فردا درس‌های حوزه را تعطیل کنیم و تظاهرات کنیم.

روزی که قلب قم، در تبریز طپید

روزی که قم، بغض پانزده خرداد را شکست

و سرانجام ۱۸ دی‌ماه، حرکت عظیم طلاب و روحانیون با همراهی مردم، باعث شکستن بغضی شد که از ۱۵ خرداد ۴۲ و از ۱۳ آبان ۴۳ در سینه‌ها مانده بود. تجمع‌ها در نوزدهم دی‌ماه ۱۳۵۶ (برابر با بیست و نهم محرم ۱۳۹۸)، شکل منسجمی به خود گرفت. با تعطیل شدن بازار قم در حمایت از حوزه و محکوم کردن اقدام نظام پوشالی و نیز ادامه تعطیلی دروس حوزه، جمعیت زیادی در مسجد اعظم گرد آمدند. حرکت به منازل آیات عظام میرزا هاشم آملی، علامه طباطبائی، نوری همدانی، مشکینی، وحید خراسانی و مکارم شیرازی در حمایت از امام(ره) باعث تقویت روحیه انقلابی مردم شد. مراجع و علما با سخنرانی های کوبنده ای رژیم را آماج حملات خودقرار دادند.

مردم همدوش با طلاب حوزه‌های علمیه درحالیکه شعارهای تندی علیه دولت وقت می‌دادند، نمایندگی روزنامه اطلاعات و دفتر حزب رستاخیز را به آتش کشیدند و هیچ چیزی مقابل عزم راسخ و اراده آهنین و گام‌های استوار مردم قم دوام نمی‌آورد.

عصر ۱۹ دی‌ماه سال ۵۶، ماموران شهربانی و ساواک در یکی از میادین قم راه مردم را سد کردند و آنان را به گلوله بستند. شهادت عده‌ای مردم و طلبه بی‌گناه و بی‌دفاع و با دست خالی در حال شعار دادن به حمایت از مرجع محبوب و مظلوم‌شان، قلب‌های همه را به درد آورد و مردم در همین راستا به خیابان‌های اطراف رفته و با مشت‌های گره کرده شعار «از جان خود گذشتیم، با خون خود نوشتیم، یا مرگ یا خمینی» را سر دادند.

حادثه ۱۹ دی باعث شد که رژیم در عکس‌العمل حوادث قم و مهار حرکت مردم، گروهی از شاگردان امام راحل را به دیگر شهرها تبعید کند، ولی با این تبعیدها امواج نهضت از قم به دیگر نقاط کشور پراکنده شد.

تبریز، آغازگر «سلسله اربعین‌ها»

در چنین شرایطی که مردم انقلابی قم در دفاع از حریم مرجعیت شیعه، حماسه آفریدند و سد را شکستند و راهگشای حرکت‌های بعدی شدند، تبریزی‌ها در بزرگداشت شهدای مظلوم و غیور شهر خون و قیام، شهری که پایتخت نهضت اسلامی و خاستگاه فریاد و خیزش امام انقلاب بود، سنت اربعین و چهلم در فرهنگ شیعی و ملی ما را با روح انقلاب پیوند زدند و حماسه‌ای دیگر آفریدند و صدای قم را به وسعت ایران طنین دادند.

در تبریز، سیدمحسن موسوی تبریزی، نامه‌ای با موضوع دعوت از مردم برای شرکت در مجلسی به همین مناسبت که پیش از ظهر ۲۹ بهمن در مسجد قزل‌لی (میرزایوسف‌آقا مجتهد) برگزار می‌شد، نوشت. این نامه به امضای علمای دیگر تبریز: سیدحسن انگجی، سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، جعفر اشراقی، سیدیوسف هاشمی حکم آبادی، عبدالحمید شربیانی، عبدالمجید واعظی، عبدالحسین غروی، کاظم دینوری و عبدالله مجتهدی سرابی نیز رسید و در مکان‌های عمومی نصب شد.

با وجود دستور استاندار آذربایجان شرقی به سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) و شهربانی، برای بستن دهانه بازار و جلوگیری از رسیدن مردم به مسجد، عموم مردم تبریز به‌ویژه بازاریان و دانشجویان، با تعطیلی بازار و کلاس‌های دانشگاه تبریز، سر ساعت ۱۰ صبح ۲۹ بهمن، مقابل درهای بسته مسجد قزل تجمع کردند.

این تجمع که هر لحظه بر تعداد آن افزوده می‌شد، با توهین سرگرد مقصود حق‌شناس، رئیس کلانتری ۶ به مقدسات، به درگیری و تنش کشیده شد. شهادت دانشجوی ۲۲ ساله «محمد تجلّا» به دست سرگرد حق‌شناس نیز هجوم مردم به مراکز و نهادهای دولتی را موجب شد.

پس از ناتوانی شهربانی و ساواک تبریز در مهار این قیام، فرمان محمدرضا پهلوی به اسکندر آزموده، استاندار (دایی جمشید آموزگار نخست‌وزیر) ابلاغ شد. این فرمان شامل سستی‌نکردن در انجام وظایف، بازجویی از بازداشت‌شدگان و زخمی‌ها، دریافت خسارت از متعرضان به اموال و شدت عمل با کسانی که به بستن مغازه‌ها اقدام کردند، بود.

در اجرای این فرمان، نظامیان پادگان عجب‌شیر، پادگان تبریز و یگان‌های کمکی مانند تیپ ۳ مرند، گردان مراغه و همه کلانتری‌های استان، مأمور سرکوب قیام مردم تبریز شدند. بازار و چهارراه شهناز (شریعتی)، آخرین نقطه‌ای بود که به دست ارتش افتاد و شهر به نظامیان سپرده شد. ضمن این درگیری‌ها که تا ساعت 17:30 ادامه داشت، ۱۳ نفر شهید، ۱۱۸ زخمی و ۵۸۱ نفر بازداشت شدند؛ همچنین مراکز فساد و فحشا، برخی یادمان‌های انقلاب سفید، ساختمان حزب رستاخیز، کاخ جوانان، ۲ سینما، ۴۳ بانک، ۱ هتل، ۳ دستگاه تانک و دیگر مکان‌ها خراب یا به آتش کشیده شدند.

شمار مجروحان به اندازه‌ای بود که در راهروها و پله‌های بیمارستان‌های تبریز و زیر نظر مأموران ساواک مداوا می‌شدند. به گزارش آتش‌نشانی تبریز، ۱۳۴ نقطه شهر در آتش می‌سوخت. در چنین شرایطی، طبق گزارش بازرسان رژیم پهلوی، تعداد قابل اعتنایی مغازه و اتومبیل شخصی، همچنین تأسیسات خدمات عمومی آسیب دیدند که در روزهای بعد، مراجع تقلید آن را تقبیح کردند.

روزی که قلب قم، در تبریز طپید

سلام بر تبریز...

پیام امام خمینی (ره) از نجف به مردم تبریز و ستایش قیام و شهادت طلبی این مردم قهرمان خیز و غیورپرور و دین باور، ابعاد و پیامدهای این حرکت عظیم را گسترش داد. نگاهی به متن این پیام پرشور و حماسی، گویای عظمت این حادثه از نگاه بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی است:

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر اهالی شجاع و متدین آذربایجان عزیز! درود بر مردان برومند و جوانان غیرتمند تبریز! درود بر مردانی که در مقابل دودمان بسیار خطرناک پهلوی قیام کردند و با فریاد «مرگ بر شاه» خط بطلان بر جزافه گوییهای او کشیدند! زنده باشند مردم مجاهد عزیز تبریز، که با نهضت عظیم خود مشت محکم بر دهان یاوه گویانی زدند که با بوقهای تبلیغاتی انقلاب خونین استعمار را که ملت شریف ایران با آن صد درصد مخالف است «انقلاب سفید شاه و ملت» می‌نامند و این نوکر اجانب و خودباخته مستعمِرین را نجات دهنده کشور می‌شمارند.

مردَکی نجات دهنده کشور است که مخازن بزرگ ثروت این ملت مظلوم را دو دستی تقدیم اجانب نموده، و آن پول ناچیز را که می گیرد تقدیم می‌کند و در مقابل، آهن پاره‌هایی می‌گیرد که هیچ دردی از ملت دوا نمی‌کند! آن شخصی نجات دهنده است که با مصونیت دادن اتباع اجانب، کشور را از حیثیت ساقط و به شکل مستعمره عقب افتاده درآورده است! مردَکی حافظ آزادی ملت است که در سرتاسر کشور، احدی را حق یک کلمه حقگویی و انتقاد نمی‌دهد و پلیس ننگینش بر سر این ملت مظلوم سایه افکنده! شاهی عدالت گستر است که در هر چند گاهی، با قتل عام، ملتی را به عزا می‌نشاند!

من نمی‌دانم با چه زبانی به اهالی محترم تبریز و به مادران داغدیده و پدران مصیبت کشیده تسلیت بگویم؛ با چه بیان این قتل عامهای پی در پی را محکوم کنم. من از مقدار جنایات و عدد مقتولین و مجروحین اطلاع صحیح ندارم ولی از بوق‌های تبلیغاتی معلوم می‌شود که جنایت‌ها بیش از تصور ما است. با این وصف، شاه افراد پلیس را که به قتل عام به دلخواه او دست نزده‌اند، به محاکمه می‌خواهد بکشد. خاطره بسیار أسف انگیز قم هنوز ما را در رنج داشت که فاجعه بسیار ناگوار تبریز پیش آمد که هر مسلمی را رنج داد و ما را به سوگ نشاند.

روزی که قلب قم، در تبریز طپید

گزارش ساواک در خصوص اتفاقات قیام مردم تبریز

من به شما اهالی معظم آذربایجان نوید می دهم، نوید پیروزی نهایی. شما آذربایجانیان غیور بودید که در صدر مشروطیت برای کوبیدن استبداد و خاتمه دادن به خودکامگی و خودسری سلاطین جور بپاخاستید و فداکاری کردید. استبداد محمدرضا خان پهلوی و پدر روسیاهش روی سلاطین مستبد را سفید کرد.

تاریخ ایران به یاد ندارد این چنین سفاکی و قتل عام پی در پی را که به دست این یاغی سفاک انجام می گیرد. تاریخ مشروطیت به یاد ندارد این چنین مجلس سنا و شورا را که اهالی محترم متدین آذربایجان را مشتی اوباش و بی دین معرفی کنند؛ از مجلسی که دست نشانده شاه است بیش از این توقع نیست. اکنون بعد از آن همه کشتار و جنایات تبریز و آن همه خونخواریهای شاه، مشتی سازمانی را با کارگران مجبور با سرنیزه، در گوشه و کنار کشور به راه انداخته تا با عربده کشیدن و به نفع دستگاه جنایت و خیانت تظاهرات به راه انداختن، می‌خواهند لکه‌های ننگ را از سر و صورت این مستبد خونخوار شستشو کنند؛ غافل از آنکه با آب زمزم و کوثر هم محو نخواهد شد. تاریخ، رنج‌های ملت و ستمکاری و جنایات این پدر و پسر را ضبط کرده و در فرصتی منتشر خواهد کرد.

من الآن که مشغول نوشتن این غمنامه هستم، نمی‌دانم که به برادران عزیز تبریزی ما چه می‌گذرد. آیا شاه به جنایات خود- و لو موقتاً- خاتمه داده است یا نه؟ آیا می‌خواهد پس از آن قتل عام، بازماندگان را چنان سرکوبی کند که نفس‌ها قطع شود؟ لکن باید بداند که دیر شده؛ ملت ایران راه خود را یافته و از پای نمی‌نشیند تا جنایتکاران را به جای خود بنشاند و انتقام خود و پدران خود را از این دودمان سفاک بگیرد.

با خواست خداوند قهار، اکنون در تمام کشور صداهای ضد شاهی و ضد رژیمی بلند است، و بلندتر خواهد شد؛ و پرچم اسلام بر دوش روحانیون ارجمند، برای انتقام از این ضحاک زمان، به اهتزاز خواهد درآمد؛ و ملت اسلام - یکدل و یک جهت - به پاس از مکتب حیات بخش قرآن، آثار این رژیم ضد اسلامی و مروّج زرتشتی را محو خواهد کرد. أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَریبٍ!؟

اهالی معظم و عزیز آذربایجان - ایّدهم الله تعالی - بدانند که در این راه حق و استقلال و آزادی طلبی و در حمایت از قرآن کریم تنها نیستند؛ شهرهای بزرگ چون شیراز، اصفهان، اهواز و دیگر شهرها و مُقدم از همه قم مرکز روحانیت و پایگاه حضرت صادق - سلام الله علیه - و تهران بزرگ با آنها هم صدا و هم مقصد، و همه و همه در بیزاری از دودمان پلید پهلوی شریک شمایند. امروز شعارها در کوچه و برزن هر شهر و هر ده، «مرگ بر شاه» است و هر چه عمال کثیف کوشش می کنند که جنایات را از مرکز اصلی که شاه است منحرف و به دولت یا مأموران متوجه کنند، کسی نیست که باور کند.

عجب آنکه از قرار مسموع هیأتی از دستگاه به آذربایجان آمده است که بیخبری شاه را از این جنایات اعلام کند و آنکس که احتمال آن را بدهد کیست جز سازمانی‌ها و اعضای مجلسین که آنها هم احتمال نمی‌دهند و تظاهر به خلاف می‌کنند.

از خداوند تعالی اصلاح امور مسلمین و رفع شرّ اشرار و محو آثار این دودمان را خواهانم.

و السلام علیکم و رحمة الله

روح الله الموسوی الخمینی

روزی که قلب قم، در تبریز طپید

روزی که تبریز، مشروطه را به انقلاب پیوند زد

در یک تحلیل کلی، قیام ۲۹ بهمن ۵۶ در تبریز، هم جریان انقلاب را استمرار بخشید و هم محتوا و ماهیت دینی و مبتنی بر رهبری روحانیت را تقویت کرد و هم در گسترش صدای انقلاب مردم ایران به همه دنیا موثر بود و افسانه اقتدار و شکست ناپذیری رژیم ستمشاهی را در یک منظر بین‌المللی باطل و بی اعتبار ساخت. دست و پا زدن‌های رژیم پس از این جنایت کشتار مردم تبریز و راه انداختن تجمعات فرمایشی و نمایشی و تلاش در دروغ  و وارونه نمایی حرکت مردم، نشان داد که این نظام، ریشه در باور و اراده مردم ندارد و رفتنی است.

آن روز تبریز قهرمان و حماسه ساز، تاریخ جانفشانی‌ها و دلاوری‌های مردان و زنان افتخارآفرین خود در مشروطه را به راه روشن روح‌الله پیوند زد و اربعین ها یکی پس از دیگری، شهر به شهر ایران را چون حلقه‌هایی از یک زنجیره به هم پیوند زد و این رود را به دریا رساند و به فرموده مقام معظم رهبری: «روز بیست‌ونهم بهمن ۵۶ تبریز یک حادثه‌ی تاریخ‌ساز بود بدون شک، حادثه‌ی تاریخ‌ساز یعنی آن حادثه‌ای که این‌جور نیست که شروع بشود و تمام بشود و رفت، نه؛ شروع می‌شود، ادامه پیدا می‌کند و گسترش پیدا می‌کند و به نتایج عالی می‌رسد، تاریخ ورق می‌خورد.

چه کار کرد این حادثه؟ حادثه‌ی تبریز به قضیه‌ و واقعه‌ی نوزدهم دی قم تمام شده درواقع، که رویش را دستگاه داشت می‌پوشاند، ضریب ده‌ها برابری داد، حادثه‌ی قم را از قم کشاند به سرتاسر کشور، این قضیه‌ی تبریز این بود. وقتی که روحیه‌ی مقاومت و شور انقلابی و قیام به سرتاسر کشور کشانده می‌شود، نتیجه این می‌شود که بعد از تقریباً یکسال حادثه‌ی بیست‌ودوم بهمن اتفاق می‌افتد و ایران از این رو به آن رو می‌شود؛ تاریخ‌ساز یعنی این.

مردم تبریز وظیفه را به هنگام شناختند و به وظیفه به هنگام قیام کردند. اهمیت قضیه این است.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha