به گزارش پایگاه خبری حیات، شهید اکبری، ازکودکی به مسائل دینی، نماز، روزه، دیگر مستحبات دینی و مسجد علاقه مند بود. وی در اکثر راهپیمایی ها شرکت میکرد و یک بار هم درزمان انقلاب درتکیه حسینخانه ساوه هنگامیکه در حال عزاداری بودند، کماندوها به آنجا حمله ور شده و به این شهید بزرگوار هم چند چوب کماندویی زده بودند. این شهید والامقام از نظر اجتماعی دارای شخصیتی نمونه و مهربانی، انس با دیگران و شوخ طبعی از ویژگی های این شهید والامقام بوده است. به گفتهی ابوالقاسم رضایی یکی از خویشاندان ایشان« پدر و مادر این شهید بی نهایت از او راضی هستند و الان هم وقتی از او صحبتی میشود به نیکی از او یاد می شود..»
ابوالقاسم رضایی با اشاره به آخرین اعزام شهید اکبری به جبهه گفت:« من به او گفتم که شما سهم خود را ادا کرده اید و دوبار به جبهه رفته اید و او در جواب به من گفت: هرکاری می کنم نمی توانم اینجا بمانم، دوست دارم همیشه درجبهه باشم.»
بخشی از وصیت نامه شهید سیف الله اکبری
«هیچ قطرهای محبوبتر نزد خدا نیست از قطره خونی که در راه خدا ریخته میشود.
.....و هریکی از امامان ما که سرنوشت آنها را بررسی میکنیم میبینیم که چگونه به مبارزه برخواسته و حق را از باطل جدا کردند و ما هم که پیرو چهارده معصوم پاک میباشیم باید راه و روش پیغمبران و امامان را سرنوشت خود قرار دهیم، که هریک از امامان ما برای چه جنگ کردند و به لقاءالله پیوستهاند و ما هم که شیعه و مسلمان هستیم، باید پیرو یک خدا و آنها باشیم.
اینجانب بفرموده امام بر حق خمینی بت شکن، عازم به جبهههای حق علیه باطل روانه میشوم و به صدای «هل من ناصر ینصرنی» امام عزیزمان لبیک گفتم و برای پیشرفت اسلام و قوانین آن در جامعه و نابود کردن کفر جهانی به سرکردهگی امریکای جنایتکار و شوروی و اسراییل غاصب و غیره... عازم به جبهه شدم سفارش من این است که اگر شهادت توفیق من شد برادر جان جای من را در سنگر خالی نگذارید.»
در بخش پایانی این وصیت نامه آمده است:
«از پدر و مادرم میخواهم که اگر من شهید شدم، برای من گریه نکنید که گریه کردن شما روح مرا شکنجه میدهد، پیام من این است همیشه برای امام خمینی دعا کنید و برای معلولین و مجروحین جنگی دعا کنید، شهیدان راه خدا دعا کنید برای پیروزی رزمندگان اسلام دعا کنید و من این وصیتنامه را در شب حمله نوشتم در آن لحظه که میخواستم به سوی این بعثی ها روانه شوم.»