آزاده جانباز مجتبی جعفری از جمله اسرای صلیب ندیدهای است که در اردوگاه تکریت دوران اسارتش را گذرانده است. قصه اسارت این آزاده جنگ بسیار متفاوت است تا جایی که متوجه می شویم که او پس از پایان جنگ و درست در زمان آتش بس اسیر نیروهای بعثی می شود.
خاجی می گوید: ما به بغداد منتقل شدیم. هنوز هم همچنان بدنم پانسمان داشت. وقتی که وارد اتوبان شدیم احساس کردم جای کمربندم می خارد. یکی از بچه ها دستم را باز کرد. تمام بدنم کرم گذاشته بود.
احمد چلداوی گفت: افسر بعثی از من خواست برای اسرا ترجمه کنم که برای امام حسین سینه می زنید؟ ما همان بلایی که سر حسین (ع) آوردیم سر شما می آوریم. تازه ما شما را دعوت هم نکردیم شما خودتان با پای خودتان آمدید تا با ما بجنگید.