کد خبر 281808
۳۰ مهر ۱۴۰۴ - ۱۳:۵۵

حیات گزارش می‌دهد

جمعیت در تراز انقلاب/ اقتصاد کافی نیست، فرهنگ باید برخیزد!

جمعیت در تراز انقلاب/ اقتصاد کافی نیست، فرهنگ باید برخیزد!

کاهش نرخ باروری در کشور امروز فقط یک عدد آماری نیست، بلکه هشداری تمدنی است که آینده اقتصادی، فرهنگی و امنیتی کشور را هدف گرفته است. در حالی‌که تجربه سال‌های گذشته نشان می‌دهد سیاست‌های صرفاً مالی و مقطعی نتوانسته‌اند انگیزه‌ای ماندگار برای فرزندآوری ایجاد کنند، کارشناسان بر این باورند که عبور از این بحران تنها در گرو بازنگری همزمان در سیاست‌های اقتصادی و معیشتی و تقویت جریان فرهنگی و رسانه‌ای در تبیین ارزش خانواده و فرزندآوری محقق می‌شود.

پایگاه خبری حیات- شهین مردانی؛ ایران در آستانه یکی از حساس‌ترین مقاطع جمعیتی تاریخ خود قرار دارد. براساس آمار رسمی، نرخ باروری کل کشور از بیش از ۶ فرزند در دهه ۶۰ به کمتر از ۱.۷ در سال‌های اخیر رسیده است؛ عددی که به‌گفته کارشناسان، زنگ خطر پیری جمعیت و کاهش نیروی کار را در دهه آینده به صدا درآورده است،اما واقعیت این است که بحران جمعیت ایران صرفاً نتیجه فقر یا گرانی نیست؛ بحرانی چندوجهی است که در آن اقتصاد، فرهنگ، رسانه و سیاست اجتماعی در هم تنیده‌اند.

از یک‌سو، خانواده ایرانی درگیر تورم، اجاره‌های سنگین و بی‌ثباتی شغلی است و آینده‌ای مطمئن برای فرزند خود نمی‌بیند؛ از سوی دیگر، رسانه‌ها و فضای مجازی تصویری از «زندگی ایده‌آل» می‌سازند که در آن فرزند جایی ندارد. سال‌ها تبلیغ سبک زندگی فردگرایانه، ذهن نسل جدید را به این باور رسانده که خوشبختی یعنی آزادی از قید مسئولیت، درحالی‌که خانواده و فرزند، اساس پویایی جامعه‌اند.

در چنین شرایطی، سیاست‌گذاران جمعیتی کشور با پرسشی اساسی مواجه‌اند: چرا علی‌رغم همه بسته‌های مالی و تسهیلات دولتی، نرخ فرزندآوری تغییری نکرده است؟

پاسخ این پرسش را باید در دو سطح جست‌وجو کرد: اقتصادِ ناپایدار و فرهنگِ تغییریافته.

بیشتر بخوانید:

سقوط تولدها در سراشیبی جمعیتی/ قانون جوانی جمعیت روی کاغذ ماند!

آیا قانون جوانی جمعیت باعث تولد نوزادان معلول شد؟!

هزینه درمان ناباروری نجومی؛ بودجه حمایتی صفر!

فرزندآوری در پیچ‌ و خم سبک زندگی و سیاست‌ها/ چرا جمعیت ایران کاهش می‌یابد؟

رسانه و فرزندآوری؛ بازوی مشوق یا مانع پنهان سیاست‌های جمعیتی؟!

فرزندآوری اولویت سیاست‌گذاری جهانی/ کشورها برای افزایش جمعیت چه کردند؟

اتحاد اقتصاد و فرهنگ علیه جمعیت

بسیاری از جوانان امروز با احساس بی‌ثباتی معیشتی تصمیم به تأخیر ازدواج و فرزند می‌گیرند؛ درحالی‌که در سطح فرهنگی، ارزش‌های جدیدی شکل گرفته که خانواده پرجمعیت را نه مایه افتخار، بلکه نشانه عقب‌ماندگی معرفی می‌کند. اگر این دو بُعد هم‌زمان اصلاح نشوند، سیاست‌های جمعیتی نه‌تنها نتیجه‌بخش نخواهد بود، بلکه اعتماد عمومی به کارآمدی حاکمیت در این حوزه نیز آسیب خواهد دید. بنابراین، برای حل مسئله جمعیت باید دو مسیر به موازات هم پیش روند:

از یک سو بازنگری در سیاست‌های اقتصادی و معیشتی تا خانواده‌ها احساس امنیت کنند، و از سوی دیگر تقویت سیاست‌های فرهنگی و رسانه‌ای تا «ارزش فرزند و خانواده» دوباره در ذهن جامعه احیا شود.

این همان نقطه‌ای است که رهبر انقلاب بارها در دیدار با مسئولان به آن تأکید کرده‌اند؛ اینکه مسئله جمعیت صرفاً با «بخشنامه و پول» حل نمی‌شود، بلکه به «تحول در ذهن و جان مردم» نیاز دارد؛ موضوعی که در این گزارش به آن پرداخته‌ایم: پول بدون فرهنگ، فقط تأخیر در بحران می‌آورد.

وام ازدواج، یارانه فرزند، یا طرح‌های مسکن خانوادگی تنها زمانی کارآمدند که خانواده‌ها حس کنند آینده قابل پیش‌بینی است. حمایت‌های اقتصادی صرف، اگر با اطمینان خاطر و ثبات زندگی مردم همراه نباشد، نه انگیزه‌ای برای فرزندآوری ایجاد می‌کند و نه می‌تواند روند کاهش جمعیت را متوقف کند. در واقع، ارائه وام بدون تقویت اعتماد فرهنگی و اجتماعی، تنها بحران را به تأخیر می‌اندازد و فشار روانی خانواده‌ها را بیشتر می‌کند.

در شرایط فعلی کشور، بسیاری از خانواده‌ها با تورم ماهانه بالا، بی‌ثباتی بازار کار و کاهش قدرت خرید مواجه هستند. حتی اگر دولت وام ۲۰۰ میلیونی یا بسته‌های حمایتی ارائه دهد، این بسته‌ها غالباً به بار بدهی جدید و نگرانی بیشتر تبدیل می‌شوند. والدینی که هر ماه نگران تمدید قرارداد کاری، اجاره‌خانه یا افزایش قیمت کالاهای اساسی هستند، در واقع نمی‌توانند تصمیم خود برای فرزندآوری را صرفاً بر پایه وام یا یارانه اقتصادی بگیرند.

تجربه کشورهای موفق در حوزه جمعیت، مانند فرانسه، کره جنوبی و ژاپن، نشان می‌دهد که سیاست اقتصادی زمانی نتیجه‌بخش است که با اعتماد اجتماعی و فرهنگ خانواده‌محور همراه باشد. در این کشورها، حمایت مالی پایدار و بلندمدت ارائه می‌شود و خانواده‌ها حس می‌کنند که نه تنها دولت، بلکه جامعه و نهادهای اجتماعی هم در مسیر فرزندآوری همراه آن‌ها هستند.

در کشور ما، این حلقه اعتماد هنوز برقرار نشده است. مردم نسبت به تداوم حمایت‌ها و کارآمدی آن‌ها بی‌اعتمادند و نگرانی از آینده، بسیاری را از تصمیم به فرزند دوم یا سوم بازمی‌دارد. بازسازی این اعتماد، نیازمند هماهنگی میان سه محور است:

اقتصاد پایدار و امنیت شغلی: خانواده‌ها باید مطمئن باشند که درآمد و شرایط زندگی‌شان قابل پیش‌بینی است.

نظام فرهنگی و رسانه‌ای حمایت‌کننده: تصویر خانواده و فرزند در رسانه‌ها، آموزش و فضای مجازی باید مثبت و امیدبخش باشد.

نهادهای اجتماعی و دولتی همراه: خدمات عمومی، مراقبت‌های بهداشتی، آموزشی و رفاهی باید با کیفیت و در دسترس باشند تا حس حمایت واقعی در جامعه ایجاد شود.

در نتیجه، وام و بسته‌های مالی بدون ایجاد اعتماد فرهنگی و اجتماعی، تنها تأخیر در بحران جمعیت ایجاد می‌کنند و به جای ترغیب خانواده‌ها، ممکن است باعث سردرگمی و افزایش اضطراب آنان شوند.

راهکار پایدار، ترکیبی از حمایت اقتصادی، بازسازی فرهنگی و اطمینان اجتماعی است؛ یعنی تنها وقتی پول با فرهنگ همراه شود، می‌تواند اثر واقعی بر روند جمعیت داشته باشد و مسیر کاهش نرخ باروری را تغییر دهد.

وام میلیاردی قرض‌الحسنه رئیس بانک مرکزی صحت دارد؟ - خبرآنلاین

رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی؛ میدان اصلی تغییر فرهنگی

برای بازسازی نگرش مثبت نسبت به خانواده و فرزند، رسانه‌ها باید به‌عنوان میدان اصلی اقدام فرهنگی و تغییر نگرش عمومی عمل کنند. این به معنای تولید محتوا و روایت‌های قابل اعتماد، ملموس و الهام‌بخش است که زندگی خانواده‌ها را در مواجهه با مشکلات واقعی، اما با امید و شادابی نشان دهد.

بدین شکل:

۱. روایت‌سازی واقعی و ملموس

رسانه‌ها باید به جای تصاویر ایده‌آل‌سازی‌شده، داستان‌هایی از زندگی روزمره خانواده‌ها ارائه دهند:

والدینی که با برنامه‌ریزی و خلاقیت، میان کار، تحصیل و تربیت فرزندان تعادل برقرار کرده‌اند.

خانواده‌هایی که در کنار چالش‌ها، شادی و رشد فرزندان را تجربه می‌کنند و مهارت مدیریت بحران و حل مسئله را به نمایش می‌گذارند.

نمونه‌های موفقی که نشان می‌دهد فرزندآوری می‌تواند با توسعه فردی و تحقق اهداف شخصی همزمان باشد.

این روایت‌ها باید قابل‌لمس و باورپذیر باشند؛ چرا که تجربه واقعی و نزدیک به زندگی مخاطب، قدرت ایجاد تغییر نگرش فرهنگی را دارد.

۲. تولید محتوای مستمر و متنوع در شبکه‌های اجتماعی

شبکه‌های اجتماعی نقش تعیین‌کننده در شکل‌دهی ذهنیت نسل جوان دارند. بنابراین باید در این مسیر گام بردارند:

انتشار محتوای ویدیویی کوتاه و بلند درباره تجربه واقعی خانواده‌ها.

استفاده از اینفلوئنسرها و تولیدکنندگان محتوا که ارزش‌های خانواده‌محور را با زبان نسل جدید منتقل کنند.

ارائه کمپین‌های مستمر که تداوم پیام فرهنگی مثبت را تضمین کنند و نه فقط اقدامات کوتاه‌مدت تبلیغاتی.

۳. تقویت الگوهای خانواده‌محور در سریال، فیلم و برنامه‌های سرگرمی

رسانه‌های ملی و خصوصی باید داستان‌های خانوادگی را در قالب سرگرمی و سریال به گونه‌ای نشان دهند که:

فرزندآوری و مسئولیت خانوادگی به عنوان ارزش اجتماعی و منبع امید مطرح شود.

شادی، موفقیت و رشد شخصی والدین و فرزندان به تصویر کشیده شود تا مخاطب تصویر واقعی و قابل دستیابی از زندگی خانوادگی داشته باشد.

پیام‌های فرهنگی در قالب درام، کمدی یا مستند کوتاه منتقل شوند تا به شکل طبیعی در زندگی روزمره نسل جوان نفوذ کنند.

۴. هم‌افزایی رسانه، آموزش و نهادهای اجتماعی

راهکار مؤثر، ترکیب رسانه با آموزش و نهادهای فرهنگی است:

مدارس و دانشگاه‌ها می‌توانند محتوای رسانه‌ای خانواده‌محور را پشتیبانی و تقویت کنند.

برنامه‌های آموزشی، کارگاه‌ها و فعالیت‌های اجتماعی باید ارزش خانواده و فرزند را با زبان عملی و تجربه‌محور منتقل کنند.

نهادهای اجتماعی و دولتی، همان پیام‌ها را در خدمات به خانواده‌ها بازتاب دهند تا حس حمایت فرهنگی و اجتماعی در جامعه شکل گیرد.

۵. تداوم و پایایی پیام

کلید موفقیت راهکار رسانه‌ای، پایداری و تداوم پیام است. کمپین‌های کوتاه‌مدت یا محتوای پراکنده نمی‌توانند ذهنیت نسل جدید را تغییر دهند. رسانه باید به شکل مستمر، هماهنگ و متنوع پیام خانواده‌محور را منتقل کند، به گونه‌ای که در طول زمان، نگرش فرهنگی جامعه به سمت احترام، ارزش و امید نسبت به خانواده و فرزند تغییر کند.

این چارچوب می‌تواند تصویر خانواده و فرزند را دوباره به عنوان ارزش اجتماعی تثبیت کند و به نسل جوان نشان دهد که فرزندآوری نه مانع، بلکه سرمایه زندگی و منبع امید است.

آموزش، زیربنای بازسازی فرهنگی

نسل آینده باید در مدرسه و دانشگاه یاد بگیرد که خانواده، صرفاً یک انتخاب شخصی نیست بلکه ستون پایداری اجتماعی است. اگر ارزش خانواده و فرزند در نظام آموزشی نهادینه نشود، رسانه‌ها در بلندمدت هم نمی‌توانند ذهنیت نسل جدید را تغییر دهند. در کشورهای دارای سیاست جمعیتی موفق، از مقطع ابتدایی تا دانشگاه، دروس و فعالیت‌های فرهنگی به شکل غیرمستقیم مفهوم خانواده، فرزند و مسئولیت اجتماعی را آموزش می‌دهند. این تجربه قابل‌توجهی است که در کشور ما نیز باید به‌صورت بومی‌سازی‌شده دنبال شود.

نقش نهادهای فرهنگی در بازسازی معنای «زندگی»

در کنار سیاست‌گذاران و رسانه‌ها، نهادهای دینی و فرهنگی باید دوباره معنای «زندگی» را بازخوانی کنند. در فرهنگ ایرانی–اسلامی، فرزند نشانه تداوم نسل، عشق و آینده است؛ اما این معنا در سال‌های اخیر زیر فشار روایت‌های مدرن و مصرفی کم‌رنگ شده است. بازگشت به این معنا، نیازمند گفت‌وگو میان حوزه، دانشگاه و رسانه است تا مفاهیم سنتی خانواده به زبان امروز ترجمه شود و از تکرار صرف مفاهیم گذشته عبور کرد.

هم‌افزایی میان سیاست اقتصادی و فرهنگی

سیاست‌های جمعیتی تنها زمانی موفق می‌شوند که اقتصاد و فرهنگ در یک مسیر حرکت کنند. در حال حاضر، نهادهای مختلف هرکدام به‌صورت جزیره‌ای عمل می‌کنند: وزارت اقتصاد به‌دنبال بسته‌های مالی است، آموزش و پرورش سیاست فرهنگی جداگانه‌ای دارد و رسانه‌ها روایت خاص خود را پیش می‌برند. نتیجه این ناهماهنگی، بی‌اعتمادی عمومی است. برای خروج از این وضعیت، باید شورای راهبردی جمعیت با حضور مشترک نمایندگان دولت، رسانه ملی، حوزه‌های علمیه و مراکز پژوهشی فعال شود تا سیاست‌ها در دو محور اقتصادی و فرهنگی به‌صورت هم‌زمان و مکمل طراحی شوند.

جوانان به آینده‌ای روشن نیاز دارند، نه وعده‌های کوتاه‌مدت

پایه‌ای‌ترین عامل در تصمیم به ازدواج یا فرزندآوری، احساس امید به آینده است. وقتی جوان بداند آینده کشور قابل پیش‌بینی است، کار پیدا می‌شود، مسکن در دسترس است و ارزش خانواده در جامعه محترم شمرده می‌شود، دیگر نیازی به تشویق‌های تبلیغاتی ندارد. مشکل اصلی نه در تمایل مردم، بلکه در ناامیدی پنهان جامعه نسبت به ثبات آینده است.

فرزند، سرمایه فرهنگی ملت است، نه هزینه فردی

در پایان باید یادآور شد که هر فرزند، تنها عضو جدید یک خانواده نیست؛ بلکه سرمایه انسانی و فرهنگی کشور است. در سیاست‌گذاری‌ها، باید از نگاه «کمک به خانواده» عبور کرد و به نگاه «سرمایه‌گذاری برای آینده ملت» رسید؛ وقتی تولد هر کودک به معنای افزایش امید و قدرت ملی تلقی شود، همه نهادها از دولت تا رسانه مسئولیت خود را در قبال آن احساس خواهند کرد.

یک‌ پالس اجتماعی مهم به اقتصاد ایران

بازگشت به ایمان اجتماعی و روایت امید

احیای جمعیت ایران، بیش از آنکه نیازمند وام، مشوق یا بخشنامه باشد، نیازمند بازسازی ایمان اجتماعی است؛ ایمانی که ریشه در امید به آینده دارد و انسان را به تداوم زندگی جمعی ترغیب می‌کند. امروز بحران جمعیت را نمی‌توان صرفاً با ابزارهای اقتصادی توضیح داد، چراکه مسئله در عمق روان و فرهنگ جامعه نهفته است. آنجا که معنا از زیستن رخت برمی‌بندد و امید به فردا کم‌رنگ می‌شود، هیچ سیاست‌گذاری نمی‌تواند مردم را به فرزندآوری و آینده‌سازی تشویق کند. مسئله‌ جمعیت، پیش از هر چیز، مسئله‌ی ایمان است؛ ایمان به آینده، به امکان رشد و به معنای زندگی در این سرزمین.

ایمان اجتماعی، سرمایه‌ای ناپیداست که در تار و پود فرهنگ و اعتماد عمومی جاری است. جامعه‌ای که به آینده خود باور دارد، خودبه‌خود میل به تداوم پیدا می‌کند. اما جامعه‌ای که گرفتار بی‌اعتمادی و خستگی است، حتی در میان رفاه نسبی نیز از درون تهی می‌شود. فرزند در چنین فضایی نه نشانه‌ عشق، که یادآور ترس و تردید است. وقتی افق آینده در ذهن مردم تار می‌شود، خانواده به یک محاسبه‌ اقتصادی تقلیل می‌یابد و تولد فرزند به تصمیمی پرهزینه بدل می‌شود. این در حالی است که حیات جمعی تنها در پرتو معنا زنده می‌ماند. معناست که به زندگی جهت می‌دهد و امید است که آن معنا را ماندگار می‌سازد.

فرهنگ، رسانه و آموزش سه رکن اساسی در بازسازی این ایمان‌اند. هر سه باید در یک هماهنگی فرهنگی، روایت تازه‌ای از آینده بسازند. رسانه‌ها باید از لحن هشدار و ترس فاصله بگیرند و به روایت امید روی آورند؛ فرهنگی که بتواند زیستن را دوباره ارزشمند جلوه دهد. هنر و ادبیات می‌توانند چهره‌ زندگی را از خستگی و تکرار بیرون آورند و آن را به تجربه‌ای سرشار از معنا بدل کنند. نظام آموزشی نیز باید از همان سال‌های نخست، مفهوم مسئولیت جمعی و ارزش ادامه‌ نسل را در ذهن نسل جدید بکارد. تنها در چنین بستری است که می‌توان دوباره این معنا را در دل مردم زنده کرد که: «فرزند نه بار زندگی، که معنای ادامه‌ آن است»

وقتی این باور در ذهن و دل جامعه زنده شود، سیاست‌های اقتصادی نیز معنا و اثر واقعی خود را بازمی‌یابند. در آن صورت، وام ازدواج و تسهیلات فرزندآوری نه به اجبار، بلکه در امتداد یک ایمان درونی عمل می‌کنند. چراکه هیچ بسته‌ی مالی نمی‌تواند جای فقدان امید را پر کند.

امروز بازگشت به ایمان اجتماعی، به معنای بازگشت به روح جمعی ایران است؛ بازگشت به این باور که این سرزمین هنوز ارزش زیستن دارد، هنوز می‌توان ساخت و آینده‌ای را رقم زد که در آن نسل‌ها ادامه پیدا کنند. اگر این باور احیا شود، آمار و برنامه‌ها نیز جان تازه‌ای می‌گیرند.

در پایان باید گفت، بحران جمعیت بیش از هر چیز، بحران امید است. هر جا امید زنده شود، میل به زندگی نیز بازمی‌گردد؛ هر جا معنا بازآفریده شود، خانواده نیز شکوفا می‌شود. و در نهایت، سرزمین‌هایی که امید در آن‌ها نفس می‌کشد، هرگز پیر نمی‌شوند. ایران نیز اگر بخواهد دوباره جوان شود، باید ایمان اجتماعی را بازسازی کند؛ ایمانی که مردم را به فردا پیوند دهد و فرزند را نه بار زندگی، که نشانه‌ تداوم آن بداند.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha