به گزارش پایگاه خبری حیات به نقل از تسنیم، دوم اردیبهشتماه سالروز تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۸ است. این نهاد با تصویب شورای انقلاب اسلامی و با حضور ۷ نفر تأسیس شد که از زمان تأسیس تا کنون خدمات مختلفی را در حوزههای رزمی، دفاعی، امنیتی، فرهنگی، سازندگی، محرومیتزدایی و... انجام داده است. امروز در آستانه سالروز تأسیس سپاه پاسداران با نخستین فرمانده این نهاد انقلابی، جواد منصوری گفتوگویی را با محوریت چگونگی و فرآیند تأسیس این نهاد انجام دادهایم. متن این گفتوگو را در ادامه مطالعه کنید:
فارس: لطفاً در ابتدا درباره نحوه و انگیزههای تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بفرمائید.منصوری: ما پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در زندان با دوستان خود نشستهایی داشتیم که تاریخ معاصر و تحلیل تحولات آن را داشتیم. یکی از مواردی که ما به آن رسیدیم این بود که مردم ایران بارها تلاشهایی را برای ایجاد جنبشهای آزادی بخش داشتند که به پیروزی هم رسید اما پس از پیروزی نتوانستند از ثمره جنبش بهره ببرند و عملاً به دست دیگران افتاد. مانند پیش و پس از مشروطیت، جریان ملی شدن صنعت نفت و...بنابراین به این جمعبندی رسیدیم که باید یک تشکیلات از نیروهای مؤثر در انقلاب اسلامی که هم توانمند و هم دلسوز هستند و هم صلاحیت دارند؛ گرد هم جمع شده و در دفاع از انقلاب امکانات خود را به کار گرفته و مانع فرصتطلبی دیگران شوند به این صورت که به ما بگویند تا الان شما حضور داشتید، انقلاب پیروز شد، دیگر کافی است، بروید چون مملکت را ما اداره میکنیم.
* ماجرای ادغام چهار گروه مبارز و تاسیس سپاههدف ما این بود که چنین اتفاقی رخ ندهد چون در چندین انقلاب دیگر که طی یک یا دو قرن اخیر در تاریخ داشتیم این اتفاق رخ داد که پس از پیروزی آن انقلاب، عدهای آمدند و گفتند که بسیار خوب شما تا الان حضور داشتید، اکنون بروید چون ما تخصص اداره مملکت را داریم و اداره حکومت را بر عهده میگیریم. به همین دلیل گفتیم که چنین اتفاقی نباید در انقلاب اسلامی رخ بدهد.مدتی گذشت تا از زندان آزاد شدم و با دوستان خود دور یکدیگر جمع شدیم و اولین تشکیلات را در اسفند ۱۳۵۷ به وجود آوردیم. البته به موازات این تشکیلات، دولت موقت در نخست وزیری هم تشکیلاتی به نام گارد ملی را ایجاد کرد چون نیروهای اطلاعاتی، امنیتی و انتظامی عمدتاً در آن مقطع از کار افتاده بودند و کشور رها است بنابراین باید تشکیلاتی را به وجود بیاوریم لذا گارد ملی را به وجود آوردند.همچنین؛ گروههای دیگری از جمله سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز تشکیلاتی را به وجود آوردند. شهید محمد منتظری هم بدون ارتباط و هماهنگی نیز تشکیلات دیگری را ایجاد کرد. در واقع هر چهار گروه با احساس نیاز به چنین تشکیلاتی و به دلیل تعهد انقلابی خود و بدون ارتباط داشتن با یکدیگر این تشکیلات را به وجود آوردند.
فارس: در ابتدای انقلاب اسلامی گروههای مختلفی با هدف حفاظت از انقلاب اسلامی فعالیت داشتند. چگونه فعالیتهای این گروهها متمرکز شد؟منصوری: در اواخر اسفند ماه ۱۳۵۷ ما با شورای انقلاب صحبت کردیم و گفتیم که این چهار گروه یک هدف مشترک را دنبال میکنند و در یک خط و نگاه هستند لذا خوب است که این جریان به یک مرکزیت برسد و هماهنگ شود و نیروها در یک سازمان واحد ادغام شوند.این چهار گروه عبارتند از؛ گارد ملی در نخستوزیری، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، پاسداران انقلاب به فرماندهی شهید محمد منتظری و گروه شامل زندانیان سیاسی که در محل پادگان دژبان جمشیدیه تحت عنوان پاسداران انقلاب فعالیت میکردند.شورای انقلاب از این حرف استقبال کرد و پیش قدم شد که اعضای این سازمانها دور یکدیگر جمع شوند و این کار انجام بگیرد. در این راستا، اعضای این چهار گروه از اواخر اسفند ۱۳۵۷ جلسات مشترکی را با یکدیگر برگزار کردند، بدین ترتیب که از هر چهار گروه سه نفر انتخاب شدند و یک گروه ۱۲ نفره تشکیل شد.* جلسات ۱۲ نفره اعضای چهار گروه مبارز انقلابی برای تاسیس سپاهاین ۱۲ نفر حدوداً یک ماه جلسات مستمری را داشتند که درباره اساسنامه، اهداف و شیوه کار کردن و نحوه رسمیت و قانونیشدن مباحث بسیاری مطرح شد. بحثهای پیچیدهای در این جلسات مطرح میشد که یکی از آنها این بود که عدهای میگفتند این تشکیلات باید زیر نظر دولت قرار بگیرد در مقابل عده دیگر میگفتند که باید زیر نظر رهبری باشد چون معمولاً دولتها از این نوع تشکیلاتها برای حفاظت از خود استفاده میکنند لذا این تشکیلات باید زیر نظر رهبری انقلاب باشد.
* چرا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اینگونه نام گرفت؟موضوع دیگری که در این جلسات بحث شد این بود که این تشکیلات فقط باید کار نظامی امنیتی انجام دهد یا در خدمت کل انقلاب باشد به همین دلیل در نهایت اسم آن به عنوان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تعیین شد حتی جالب است بدانید که بسیار بحث شد که کلمه ایران در این اسم قرار بگیرد یا نه. نتیجه این شد که این کار انجام نشد چون طبیعتاً اولین وظیفه برای ایران است و سپس اگر خواستیم کاری در سطح جهانی انجام بدهیم انتخاب اسم ایران مانع کار نشود که به ما بگویند شما فقط مختص فعالیت در ایران هستید.به عبارت دیگر آنچه بعدها تحت عنوان نیروی قدس سپاه تشکیل میشود دقیقاً در راستای همین جهتگیری بود که در آن جلسات بحث و تعیین شد. البته بسیار راحت به نتیجه نرسیدیم و بحثهای بسیاری در این باره صورت گرفت ولی یک نکته بسیار مهم است که باید به آن اشاره کنم چون ارزشمند است؛ تمام افراد شرکتکننده در این جلسات با صداقت خلوص و توجه به نظرات یکدیگر بحث میکردیم یعنی بحث رقابت فردیت و حذف یک نگاه دیگر وجود نداشت بلکه بحث اعتقاد بود و سپس به جمعبندی میرسیدیم که این جمعبندی به عنوان اصل قرار میگرفت.
* نخستین ساختار سپاه پاسداران چگونه شکل گرفتفارس: اساسنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی چگونه به تصویب رسید؟منصوری: گام بعدی تصویب اساسنامه بود که بند به بند آن مورد بحث قرار گرفت و تأیید شد که یک کار بسیار سنگین بود به هر حال کلمه به کلمه آن بار خاصی داشت، این کار تا اواخر فروردین ماه ادامه داشت و تقریباً به همه آنچه قرار بود دست پیدا کردیم یعنی متن اساسنامه و حتی مرکزیت سازمان نیز مشخص شد و ما با شورای انقلاب وارد گفتوگو شدیم. ما با شورای انقلاب گفتیم که این نتیجه یک ماه کار ما است که حاصل آن تصویب اساسنامه مذکور است.شورای انقلاب این موضوع را در دستور کار خود قرار داد و بحث کرد که اساسنامه مورد تأیید آنها قرار گرفت. در اساسنامه سپاه یک بند وجود داشت تحت این عنوان که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی توسط شورایی به نام شورای فرماندهی سپاه با هفت عضو و این مسئولیتها کار خود را آغاز و ادامه میدهد. فرمانده سپاه، فرمانده عملیات، فرمانده آموزش، فرمانده تدارکات و لجستیک، فرمانده مالی و تشکیلاتی، فرمانده نیروی انسانی و همچنین؛ فرمانده اطلاعات و عملیات.شورای انقلاب این موضوع را به خود ما واگذار کرد، آنها به ما گفتند که خودتان تا مقطع فعلی به خوبی در موضوعات پیشرفت داشتهاید، دور یکدیگر جمع شده و با رایگیری اعضای شورای فرماندهی را به ما پیشنهاد کنید و ما حکم آنها را صادر خواهیم کرد.
* نخستین شورای فرماندهی سپاه چگونه ایجاد شد؟یکی از مصوبات جلسه ۱۲ نفره این بود که کلمه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان نام انتخاب شود چون برای همه جامعیت داشت. بنابراین همین عنوان در اساسنامه هم ذکر شد.اعضای شورای فرماندهی سپاه پاسداران از طریق رأی مخفی انتخاب شدند و تقریباً در مورد ۶ عضو شورای فرماندهی این کار بدون مشکل انجام شد اما درباره فرمانده سپاه مقداری بحث و اختلاف نظر وجود داشت. در این باره نیز با شورای انقلاب مشورت شد و آنها در نهایت به نوعی بنده را تأیید کردند و لذا با حکم شهید بهشتی به عنوان دبیر شورای انقلاب، حکم فرماندهی سپاه پاسداران برای بنده نوشته شد.البته بنده واقعاً نمیخواستم فرمانده سپاه شوم چون به تازگی از زندان آزاد شده بودم و چنین مسئولیتی برای بنده بسیار سنگین بود و از آن طرف شرایط کشور نیز شرایط پیچیدهای بود به همین دلیل، خواهش کردم که حکم بنده برای ۶ ماه صادر شود تا در این مدت اگر فرد مناسبتری وجود داشت به عنوان فرمانده سپاه انتخاب شود. لذا در حکم بند کلمه ۶ ماه قید شده است که با اصرار بنده صورت گرفت چون حقیقتاً در آن مقطع با توجه به شرایط در خودم چنین توانایی را نمیدیدم.
* نقش امام خمینی در تاسیس و ایجاد سپاه پاسدارانفارس: نظر امام درباره تأسیس و تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی چه بود؟منصوری: ما با حضرت امام خمینی در تماس بودیم و ایشان نیز به طور کامل با این کار موافق بودند نه تنها موافق بودند بلکه بسیار مدافع این کار و کمک حال موضوع تأسیس و تشکیل سپاه بودند حتی در یکی از جلساتی که خدمت ایشان بودم و گزارش مسائل کشور را ارائه میکردمایشان به صراحت فرمودند که من به دولت گفتهام اگر سپاه نبود کشور هم نبود. بنابراین؛ ایشان از ابتدا کاملاً با تأسیس و تشکیل سپاه پاسداران موافق بودند به خصوص با شناختی که بالاخره به صورت نسبی از طریق شورای انقلاب یا به وسیله دوستان توسط افرادی که انتخاب شده بودند، آشنایی داشتند و کاملاً تأیید میکردند.اگر شما کلمات حضرت امام را از ابتدا تا انتها جستوجو کنید، کلمات بسیاری درباره سپاه خواهید دید حتی به طور مثال وقتی که در آذر ماه ۱۳۵۸ طرح بسیج را ارائه کردیم؛ ایشان کاملاً این موضوع را تأیید کردند که بسیج تشکیل شد. در واقع، بسیج بخشی از سپاه پاسداران بود و هست، مجموعاً ایشان تأسیس سپاه را تأیید و حمایت کردند.
* نقش ارتشیهای انقلابی در تاسیس و گسترش سازمان سپاهفارس: نقش ارتشیان رژیم سابق مانند شهید یوسف کلاهدوز در تأسیس و تشکیل سپاه پاسداران و همچنین آموزش نیروهای سپاه چیست؟منصوری: ما با توجه به ماهیت و ماهیت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ما نیازمند افرادی بودیم که دورههای مختلف را گذرانده و تجربیات گوناگونی داشته باشند در عین حال صلاحیت دینی، اخلاقی و انقلابی را هم داشته باشند.تعدادی از افراد پیش از انقلاب اسلامی شناسایی شده بودند و از خدمات و تجربیات آنها در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به صورت سیار کافی و مهم استفاده کردیم که واقعاً کمکهای بزرگی در بخش آموزش، سازماندهی و اطلاعات به سپاه پاسداران ارائه کردند.البته برخی افراد نیز به صورت غیر مستقیم به سپاه پاسداران خدمت کردند، مانند؛ شهید نامجو. ایشان ضمن اینکه رئیس دانشگاه افسری امام علی علیه السلام ارتش بود با سپاه مرتبط بود و همکاری مشترکی با شهید کلاهدوز داشت که کمکهای فکری و راهنماییهای آنها بسیار مؤثر بود.ما در بخش آموزش نیز از تعدادی از نیروهای نظامی استفاده کردیم یعنی نه تنها در تهران بلکه در مراکز استانها نیز چنین بود چون وضعیت به گونهای بود که سپاه باید به سرعت در کشور گسترش پیدا میکرد و نیروهای ما باید با حوزه نظامی آشنا میشدند. خوشبختانه تعدادی از نیروهای نظامی در سپاه کارهای بسیار مهمی انجام دادند و یکی از اقدامات بسیار مهم آنها حفظ رابطه ارتش و سپاه بود که بسیار اهمیت داشت.
* نحوه ایجاد سپاه پاسداران در سراسر ایران اسلامیفارس: پس از تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کشورمان تقسیمبندی مناطق مختلف برای حیطه ماموریتی این نهاد در سطح جمهوری اسلامی ایران چگونه انجام گرفت؟منصوری: اولاً باید به سرعت سپاه را در استانها و سپس در شهرستانها تشکیل دادیم که مراحلی داشت مانند اینکه از شخصیتهای استان نظرخواهی میکردیم و خود ما افرادی را میشناختیم. تعداد بسیاری از نیروهایی که در زندان رژیم سابق با آنها دوست بودیم از وجودشان به علت شناختی که نسبت به آنها داشتیم استفاده کردیم که بسیار به ما کمک کردند.شهید محمد منتظرقائم یکی از آنها بود که از دوستان دوران زندان ما بود. بنابراین؛ ایشان یک فرمانده مورد اعتماد و مورد تأیید ما قرار گرفت حتی شهید صدوقی اولین امام جمعه یزد نیزایشان را بسیار تأیید کرد.این کار در استانهای دیگر نیز به همین شکل انجام گرفت که نکته مهم اینجاست ما در ظرف تقریباً یک سال در سراسر کشور سپاه پاسداران را تأسیس کردیم و با توجه به نیروهای انقلابی و شناسایی شده آنها را به کارگیری کردیم.شورای انقلاب و شخص شهید بهشتی و سایر شخصیتهای انقلاب نیز کمکها و راهنمایی بسیاری را به سپاه پاسداران ارائه دادند و ما موفق شدیم پس از سپاه پاسداران نهاد دیگری به نام بسیج را تأسیس کنیم که با آغاز جنگ تحمیلی نقش سپاه و بسیج قابل انکار نیست؛ چه داخل شهرها و چه در جبههها.
* فعالیتهای سپاه پاسداران برای حفظ و تثبیت انقلاب اسلامیسپاه پاسداران از ابتدای تأسیس اولاً برای ارتقای سطح آگاهی پاسداران فعالیتهای بسیاری انجام داد، دوم در افشای ماهیت جریانهای معارض و مخالف به صورت مستقیم و غیر مستقیم نیز بسیار تلاش کرد و اقدامات مهمی انجام داد.همچنین؛ در مقابله با آنها در سال ۵۸ به بعد سپاه نه تنها در جبهههای مقابله با تجزیهطلبی و جنگ با عراق فعالیت داشت بلکه در همه شهرها با ضد انقلاب درگیر بود. لذا پس از اعلام رسمیت سپاه پاسداران در رسانهها گروههای ضد انقلاب به ویژه سازمان مجاهدین خلق تبلیغات و تهدید علیه این نهاد را آغاز کردند. مجاهدین خلق به خوبی ما را میشناختند و میدانستند که وقعیت پایگاه سوابق ما به گونهای است که به آنها مجال قدرت گرفتن در کشور را نخواهیم داد. به همین دلیل از همون روز اول رسماً مخالفت خود را اعلام کردند و حتی اسم آوردند که این فرمانده سپاه خود ضد مجاهد و... است. اینجا بود که آنها در مقابل سپاه پاسداران ملیشیای خود را تأسیس کردند که با سپاه پاسداران معارضه کند.گروههای ضد انقلاب در کردستان و خوزستان با سپاه و پاسداران چه کردند طبق دشمنی عجیبی بود که نسبت به این نهاد داشتند در واقع سپاه در سال ۱۳۵۸ که سال آغاز فعالیت خود بود توانست در تثبیت نظام، تقویت امنیت داخلی و پیشبرد نهادهای دیگر بسیار مؤثر بود. سپاه پاسداران به جهاد سازندگی و پیشبرد اقدامات دادگاه انقلاب بسیار کمک میکرد یعنی سپاه با تمام ارکان کشور ارتباط داشت و برای تمام آنها در حد امکانات خود کمکهایی را انجام میداد.
* روایتی از تلاش مجلس ششم برای انحلال سپاه پاسدارانفارس: آیا تلاشهایی هم برای انحلال سپاه پاسداران انجام شد؟منصوری: ما در سال ۱۳۵۸ اقدامی را انجام دادیم که شاید امروز کمتر کسی اهمیت آن را مطلع است، هنگامی که مجلس خبرگان قانون اساسی تشکیل شد ما گفتیم باید نام سپاه پاسداران در قانون اساسی ذکر شود چون قبلاً وجود نداشت چون اگر نامها در قانون اساسی وجود نداشته باشد ممکن است یک دولت بیاید و بگوید که سپاه بر اساس مقتضیات و شرایط تشکیل شده بود ولی الان آن مقتضیات و شرایط وجود ندارد و باید منحل شود. مطابق همان بلا که سر جهاد سازندگی، دادگاههای انقلاب و کمیته انقلاب اسلامی آمد. بنابراین ما با مجلس خبرگان قانون اساسی وارد مذاکره شدیم.باید تأکید کنم که شهید بهشتی و شهید آیت در این قضیه بسیار جدی بودند و نقش آفرینی مهمی داشتند البته این نظر ما در مجلس خبرگان طرفداران بسیاری داشت اما این دو شخص بسیار از ابتدای کار تا پایان تلاش کردند این اصل حتماً تصویب شود چون این موضوع مخالفان جدیای در مجلس داشت. مخالفان این موضوع میگفتند که اگر ما ارتش داریم به وجود سپاه چه نیازی داریم و سپاه میخواهد چه کاری انجام دهد و سپاه با افراد بیتجربه و جوان چگونه میخواهد کار کند.
اگر شما صورت مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی را درباره اصل مربوط به سپاه را ملاحظه بفرمایید متوجه مخالفتها با این موضوع خواهید شد. البته موافقین جدیای هم داشت که در نهایت به تصویب رسید.با قاطعیت عرض میکنم که اگر این اصل در مجلس قانون اساسی تصویب نشده بود قطعاً سپاه پاسداران منحل شده بود همچنان که علی رغم اینکه سپاه پاسداران در قانون اساسی وجود دارد، مجلس ششم به دنبال این بود که سپاه را منحل کند و میگفت با ارتش ادغام شود. همانگونه که جهاد سازندگی، شهربانی، کمیتهها و... را به ترتیب منحل کردند.
اینجا رهبری انقلاب اسلامی هم مقاومت کردند و بیان داشتند که اصل قانون اساسی قابل تغییر نیست، شورای انقلاب و سپاه پاسداران هم تلاش کرد و بالاخره مجلس طرح خود را برای انحلال سپاه و ادغام آن در ارتش پس گرفت.امروز البته شاید به قدری که باید و شاید از عنایات الهی در قضیه تأسیس سپاه پاسداران مطلع نباشیم هنگامی متوجه خواهیم شد که به دهه اول انقلاب اسلامی بازگردیم و به اقدامات سپاه پاسداران نگاه بیندازیم مانند کشف کودتا، خدمات به مردم و جریان بنی صدر.جریان بنی صدر یک جریان معمولی ضعیف و یا کم اهمیت قلمداد نکنید واقعاً در دنیا بینظیر است که یک رئیسجمهور فرمانده کل قوا باشد و کشور در حالت جنگی سپس این شخص در رأس کل ضد انقلاب قرار داشته باشد و محال است این انقلاب با چنین شرایطی بماند اما انقلاب اسلامی باقی ماند و آن که فرار کرد و به تاریخ پیوست، بنیصدر بود.
* مخالفت بنیصدر با سپاه پاسدارانفارس: نظر شخص بنیصدر درباره سپاه پاسداران انقلاب اسلامی چه بود؟منصوری: او صریحاً در جلسهای که داشتیم میگفت بیمعنی است و میگفت نهاد به چه معنا است، به طور مثال میگفت هنگامی که ارتش و دادگستری وجود دارد آنگاه جهاد سازندگی و دادگاه انقلاب اسلامی چه معنایی دارد. این مخالفت علی رغم تصویب این نهادها در قانون اساسی صورت میگرفت.هنگامی که رئیس جمهور شد بنده به نمایندگی از سپاه پاسداران در جلساتی شرکت میکردم و او میگفت که وجود سپاه پاسداران اصلاً معنی ندارد حتی به دنبال انحلال سپاه پاسداران نیز بود. در این راستا، او به ارتش نامه نوشته بود که حتی یک فشنگ هم به سپاه ندهید.
* ارتش وقتی از بقای رژیم پهلوی ناامید شد به مردم پیوستفارس: همکاری ارتش دوران ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حوزههای مختلف چگونه بود؟منصوری: دو مسئله در این قضیه بسیار تأثیرگذار بود؛ اول اینکه بدنه ارتش یعنی افراد دارای درجه از سرهنگ به پایین اکثراً افراد مذهبی و متدین بودند؛ بنابراین، نمیتوانستند برای همیشه در مقابل مردم متدین بایستند.دوم، فساد رژیم پهلوی بهقدری علنی و مفتضح شده بود که آنها انگیزه دفاع از رژیم پهلوی را نداشتند بهخصوص پس از ۱۷ شهریور و سخنرانی شاه در ۱۴ آبان ۱۳۵۷ که صریحاً گفت من صدای انقلاب شما را شنیدم و انقلاب شما را تأیید میکنم. لذا آنها دیگر انگیزهای برای دفاع از چنین نظامی که انقلاب مقابل خود را قبول داشت، نداشتند. نهایتاً خود شاه را هم با توجه به عملکرد او قبول نداشتند.
سخنان شاه در روز ۱۴ آبان ۱۳۵۷ به نظر بنده نقطه پایان حکومت پهلوی بود چون آنجا به صراحت گفت تأیید میکنم که ما وابسته، فاسد و ظالم بودیم که متن سخنرانی وی موجود است. بنابراین؛ روز پایان حکومت پهلوی ۱۴ آبان ۱۳۵۷ است.این روز تا روز ۲۶ دی که شاه از ایران خارج شد بازه زمانی است که با آماده کردن و بستهبندی وسایل خود آماده ترک ایران میشدند. البته راهپیمایی روز عاشورا در ۲۱ آذر ۱۳۵۷ نیز بسیار در این قضیه مؤثر بود چون دیدند همه ملتایستادهاند و میگویند؛ مرگ بر شاه.نکته دیگری که درباره ارتشیها وجود دارد این است که آنها مشاهده کردند هر کاری که انجام میدهند تعداد بیشتری از مردم به میدان میآیند و مقاومت میکنند. به طور مثال تصور آنها درباره ۱۷ شهریور این بود که میزنند و میکشند و مردم با هراس از صحنه خارج خواهند شد اما چنین نشد.هنگامی که واقعه ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ رخ داد من هنوز در زندان مشهد در تبعید بودم. عصر آن روز وقتی تلویزیون گزارش آن قضیه را ارائه داد کمونیستها و مجاهدین خلق در زندان آمدند و به من گفتند که تمام شد و همه از دست رفت، وقتی از آنها درباره علت سؤال کردم اینگونه پاسخ دادند که یک شورش کور صورت گرفت و رژیم سرکوب کرد و مردم هم از صحنه خارج شدند. بنده در پاسخ به آنها گفتم تا امام، اعتقادات مردم و جنایات رژیم پهلوی باقی است، انقلاب تمام نخواهد شد.
نکته جالبی که در اینجا وجود داشت این بود که آن.ها میگفتند حق با ما بود که فقط باید با قیام مسلحانه برای سرکوب به رژیم انجام داد، در حالی که امام همواره اصل راه را حرکت مردمی میدانستند. حضرت امام خمینی در سال ۱۳۵۲ یا ۱۳۵۳ گفته بود که شما از این طریق به جایی نمیرسید و خودتان و عده دیگری را از بین خواهید برد.ارتش هم شاهد بود که مردم به میدان آمده و میایستند، شب اول محرم در آذر ۱۳۵۷ قطعنامه بسیاری انجام شد چون فکر میکردند که غائله اینگونه به پایان خواهد رسید اما چنین نشد بنابراین ارتشیها هم به تدریج به مردم پیوستند. به نحوی که بسیاری از ارتشیها در آذر ماه لباس خود را درآوردند و از ارتش خارج شدند به خصوص زمانی که امام فرمودند کسانی که میتوانند از ارتش بروند این کار را انجام دهند، اینجا بود که بسیاری ارتش را ترک کردند.
* همکاری ارتش و سپاه برای مقابله با جریانات تجزیهطلبیفارس: با توجه به توضیحاتی که درباره نقش ارتش و همکاری ارتشیها در حوزه پیروزی انقلاب داشتید، ارتش چگونه پس از تشکیل سپاه با این نهاد همکاری میکرد؟منصوری: ارتش تقریباً پس از ۲۲ بهمن به مدت ۱۰ الی ۱۵ روز فعالیتی نداشت و پس از اینکه با فرماندهان جدید از جمله شهید قرنی و سایرین خود را بازیابی کرد و پادگانها فعال شدند لذا از اواخر اسفند ۱۳۵۷ عملیات ضد تجزیه طلبی در کردستان توسط ارتش آغاز شد.ارتش در سایر جریانات تجزیهطلبی مال خوزستان، آذربایجان و گنبد میکرد، حضور داشت و کمک میکرد. این نهاد در حفظ مراکز نظامی و ارتباط با سپاه پاسداران در حوزه آموزش، سازماندهی و حتی تدارکات همکاری داشت چون سپاه تا چند ماه ابتدایی عمده تدارکات خود را از ارتش و کمیتهها دریافت میکرد چون مردم بسیاری از آنچه در جهت انقلاب از پادگانها خارج کرده بودند به کمیتهها تحویل میدادند. البته همکاری سپاه با کمیتهها نیز در وضعیت بسیار خوبی قرار داشت چون کمیتهها نیز نیروهای انقلاب بودند.گاهی سؤال میشود که چرا با وجود کمیتهها اقدام به تشکیل سپاه انجام شد، جواب اینجاست که کمیتهها برای کار ضربتی و تقریباً فوری برای برقراری امنیت بود ولی هدف ما در سپاه صرفاً امنیتی نبود و حتی کار فرهنگی را در سپاه آغاز کردیم به نحوی که اکنون نیز سپاه هم اکنون در حوزه فرهنگی به عنوان یک نیروی مؤثر مطرح است و اقدامات بسیار خوبی را انجام داده و میدهد.
سپاه در حوزه خدمات به جهاد سازندگی، زلزله زدگان و سیل زدگان نیز کمک میکرد و پس از جنگ نیز به سازندگی کشور کمک کرده و نیرویای مؤثر بوده است. امروز هم مشاهده میکنید که همکاری سپاه و ارتش تقویتکننده یکدیگر است و دشمن نیز به خوبی این موضوع را متوجه شده است و به همین دلیل فکر میکنند در فتنههای خود میتوانند به ارتش و سپاه ضربه بزنند ولی عملاً قادر به چنین کاری نیستند چون رهبر معظم انقلاب کاملاً قابل اعتنای هر دو جریان است و مطیعایشان هستند.علاوه بر این افرادی که هم اکنون در ارتش حضور دارند بزرگ شدههای انقلاب اسلامی هستند. بنابراین؛ این افراد بازیهای قبلی را ندارند.
* ماجرای کمک شهید بهشتی برای ازدواج پاسداران جوانفارس: سال ۱۳۵۸ که مصادف با تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است کشور شاهد طبقات مهم به تسخیر لانه جاسوسی و عملیات نظامی آمریکا علیه ایران موسوم به واقعه طبس بود. مواجهه سپاه به عنوان یک نهاد تازه تأسیس و مدافع و پاسدار انقلاب اسلامی با این گونه حوادث چگونه بود؟منصوری: ما به صورت ضربتی با هر اقدامی که علیه جمهوری اسلامی ایران صورت میگرفت در حد توان برخورد میکردیم. ما در سال ۵۸ در ۵ جبهه تجزیه طلبی شامل آذربایجان، کردستان، خوزستان، گنبد و بلوچستان با ارتش به صورت هماهنگ میجنگیدیم. لذا جلسات مرتب هم برای هماهنگی با ارتش داشتیم و هم شهربانی و ژاندارمری. به ویژه ژاندارمری که در حوزه حفاظت از مرزها هنوز انسجام خود را داشت و مؤثر بود.از طرف دیگر اینکه بسیاری از نیروهای مردمی خدمات فوقالعادهای را برای امنیت کشور انجام میدادند. به طور مثال در شهرهای مختلف ائمه جمعه پشتیبانان بزرگ سپاه و ارتش در مقابل جریانات ضد انقلاب بودند که این موضوع بسیار فوقالعاده بود. البته شخص حضرت امام خمینی در این حوزه پرچمدار قضیه بود. یعنی هنگامی که امام، ۲۹ فروردین را به عنوان روز ارتش اعلام کرد یک حرکت و تکان بزرگی در کشور رقم خورد و از آن روز به بعد همه شبهه، شایعه، خبر و آنچه درباره تضعیف ارتش و رابطه ارتش و سپاه درهم خورد و تمام شد.
هنگامی که بسیج تشکیل شد این قدرت و توان بیشتر بود و چون برای تقویت قدرت دفاعی کشور لازم بود، ارتش بیشتر حضور داشته باشد لذا در حوزه آموزش و تدارکات تأثیرات بسیاری را در تقویت سپاه پاسداران داشت. قضیه این است که مسئولان سپاه طی سنوات مختلف به خصوص سال اول تشکیل به علت انگیزههایی که داشتند، تلاش آنها باعث شد که سپاه در کشور به عنوان یک قدرت مؤثر شناخته شود و مورد عنایت و اعتنا قرار بگیرد. به نحوی که حضرت امام در مرداد ماه ۱۳۵۸ این جمله را میفرمایند که اگر سپاه نبود کشور هم نبود که سخن بسیار مهم و حائز اهمیتی است ولی با وجود این نیروهای ارتشی در شهرستانها و استانها واقعاً به تقویت سپاه در بخش آموزش و برخی اوقات نقاطی که مورد استفاده آنها قرار نداشت را هم به سپاه میدادند ولی خود سپاه هم امکانات مورد نیاز خود را تأمین میکرد.شخصیتی همچون شهید بهشتی که دبیر شورای انقلاب بود در تقویت سپاه از نظر بودجه و حمایتهای سیاسی بسیار مؤثر بود. ما از همان ماههای اول آغاز به کار سپاه پاسداران تصمیم گرفتیم که هر پاسداری که ازدواج کند، مبلغ ۴ هزار تومان به او بدهیم، مبلغ ۱۰ هزار تومان هم وام به او بدهیم که یک ساله این مبلغ را بازگرداند.بسیاری از پاسداران با این کمک ازدواج کردند. در آن سالها پاسداران مجرد ۲۵۰۰ تومان و متاهلها ۳۵۰۰ تومان حقوق میگرفتند، این حقوق و نحوه محاسبه آن برای همه یکسان بود و تفاوتی بین فرمانده سپاه با بقیه نداشت.
من به شهید بهشتی گفتم که این اقدام را در سپاه انجام دادهایم که بسیار خرسند شد و استقبال کرد سپس به او گفتم که برای این کار بودجه کمی در اختیار داریم چرا که داوطلب ازدواج بسیار زیاد است چون همه افرادی که وارد سپاه میشدند از طیف جوان بودند. شهید بهشتی فوری دستور داد تا بانک مرکزی مبلغ ۱۰ میلیون تومان به سپاه پاسداران پرداخت کند؛ این مبلغ بسیار برای ما کارگشا بود چون با همان مبلغ ۱۰۰۰ ازدواج پشتیبانی مالی شد.علاوه بر شخص امام، شورای انقلاب و در رأس آن شهید بهشتی و کمک به سپاه در بخشهای مالی، اعتباری، حیثیتی و جلسات سیار حمایت میکردند.
* همراهی سپاه پاسداران با نهادهای انقلابیفارس: مواجهه و مدیریت سپاه پاسداران با اتفاقات مهمی همچون تسخیر لانه جاسوسی و عملیات طبس که توسط آمریکاییها برنامهریزی شد، چگونه بود؟منصوری: سپاه پاسداران عملاً در دهه اول انقلاب اسلامی سپاه در بیشتر مسائل مملکت به صورت مستقیم و غیر مستقیم دخالت داشت و مؤثر بود که این اتفاق در سطوح مختلف رخ میداد. به همین دلیل، ضد انقلاب داخلی و دولتهای معارض خارجی یک دشمنی خاصی را با سپاه داشتند که همه از آن مطلع هستند.ما در حد امکان خود و شکل مناسب با جریانات حامی انقلاب همراه بودیم و به آنها کمک میکردیم و با معارضین هم مخالفت داشتیم.سپاه در قضیه سفارت آمریکا نقش داشت، این نقش در انتظامات، دفاع از سفارت، مممانعت از حمله برخی گروهکها به سفارت و رفع نیازهای داخل سفارت ظهور و بروز داشت و به همین دلیل از تاریخ تسخیر تا کنون بنده چون فرمانده سپاه بودم هنوز به آمریکا ممنوع الورود هستم چرا که اعتقاد دارند سپاه حامی این جریان بوده و اگر سپاه حمایت نمیکرد شاید آنها موفق به چنین کاری نمیشدند. جیمز بیل در کتاب شیر و عقاب این مطلب را نوشته است که منصوری به این دلیل برای همیشه به آمریکا ممنوع الورود شده است.
* اطلاعات سپاه پاسداران چگونه تاسیس شد؟فارس: پیرو صحبتهای شما میتوان اینگونه گفت که آمریکا از همان ابتدای تأسیس سپاه پاسداران به قدرت این نهاد انقلابی اذعان داشت و از آن حساب میبرد...منصوری: بله. اگر دموکراتهای کردستان یک پاسدار را به اسارت میگرفتند قطعاً او را به شهادت میرساندند ولی اگر به طور مثال یک نیروی ارتش را بازداشت میکردند از او به عنوان اسیر در مبادله با اسرای خود استفاده داشتند؛ هنوز هم اگر به نشریات آنها نگاهی بیندازید بسیار علیه سپاه و بسیج تبلیغات میکنند.فارس: یکی از بخشهای مهم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مانند سایر نیروهای نظامی در جهان حوزه اطلاعاتی است. این بخش در سپاه چگونه ایجاد شد و رشد کرد؟منصوری: در مرداد ماه سال ۱۳۵۸ یعنی حدود ۳ الی ۴ ماه پس از اینکه سپاه تأسیس شد به این نتیجه رسیدیم که یک مدیریت ویژه اطلاعات نیاز داریم. این بخش قبلاً جزئی از بخش نیروی انسانی بود. لذا با نظر شورای فرماندهی من با آقای محسن رضایی صحبت کردم که به عضویت سپاه درآمده و بخش اطلاعات سپاه را تأسیس کند.او این مسئولیت را شهریور سال ۱۳۶۰ بر عهده داشت و پس از آن به عنوان فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب شد.
* نظر حضرت آیت الله خامنهای درباره سپاه پاسدارانفارس: نظر حضرت آیت الله خامنهای که در آن موقع جزئی از شورای انقلاب و نماینده مجلس بودند و در سال ۱۳۶۰ نیز به ریاست جمهوری رسیدند درباره سپاه و عملکرد آن چه بود؟منصوری: ایشان در حمایت از سپاه و شورای فرماندهی آن در شورای انقلاب کاملاً همراه بودند ضمن اینکه از آذر ماه ۱۳۵۸ از طرف شورای انقلاب به عنوان رابط سپاه و شورای انقلاب بودند. لذا هفته یک الی دو مرتبه به سپاه میآمدند و با اعضای شورای فرماندهی جلسه داشتیم.ما مسائل و مشکلات خود را مطرح میکردیم وایشان نیز نظرات شورا را مطرح میکردند و پیروی آن نظرات ما را به شورای انقلاب منتقل میکردند تا اینکه در آخر بهمن ۱۳۵۸ بنی صدر از طرف حضرت امام به عنوان فرمانده کل قوا یا جانشین فرمانده کل قوا منصوب میشود که هم بنده و هم حضرت آیتالله خامنهای از کار خود استعفا دادیم.حضرت آیت الله خامنهای برای استعفا اعتقاد داشتند چون دیگر با وجود بنی صدر نیازی به حضورایشان نیست و من هم چون میدانستم بنی صدر خائن است گفتم به بنده ارتباطی ندارد که چرا امامایشان را انتخاب کردهاند و فرماندهی سپاه استعفا دادم.
* بازرگان مخالفتی با سپاه نداشتفارس: نظر آقای بازرگان که در هنگام تأسیس سپاه پاسداران به عنوان نخست وزیر فعالیت میکرد درباره این نهاد چه بود؟منصوری: ایشان چندان نسبت به نهادهای انقلابی نظر مثبتی نداشت ولی به صراحت با سپاه مخالفت نکرد.فارس: آیا او در کار سپاه اخلال ایجاد میکرد؟منصوری: خیر او چون میدانست این نهاد برای مملکت ضروری است و باید وجود داشته باشد. البته افرادی که طراح گارد ملی بودند هم در جلسه حضور داشتند. بنابراین؛ من درباره اینکه بازرگان در سال ۵۸ علیه سپاه پاسداران که این نهاد آغاز به کار کرد، چیزی نشنیدهام. البته برخی از اطرافیان او بیاعتنایی یا مخالفتهایی داشتند.فارس: آیا شما به عنوان فرمانده سپاه پاسداران با آقای بازرگان گفتوگویی هم داشتید؟منصوری: من به عنوان نماینده سپاه پاسداران در شورای امنیت کشور یک یا دو بار قبل از اینکه آنها استعفا بدهند، شرکت میکردم. در این جلسات، بحثهای کردستان و خوزستان مطرح بود، بنده واقعاً مشاهده نکردم که مطلبی علیه سپاه در جلسه مطرح کند.
* تشر امام خمینی به بازرگان درباره جریان تجزیهطلبی در کردستانفارس: آیا شورای فرماندهان سپاه در ابتدای تشکیل با حضرت امام خمینی هم جلساتی داشت؟منصوری: اعضای شورای امنیت کشور جلسهای را محضر حضرت امام خمینی حضور داشتند یعنی آقای بازرگان به عنوان نخست وزیر، آیت الله خامنهای به عنوان نماینده امام در وزارت دفاع و شورای انقلاب و بنده هم به عنوان نماینده سپاه و چند نفر دیگر در قم با امام دیدار داشتیم که درباره قضایای کردستان، خوزستان و آذربایجان گفتوگوهایی مطرح شد.آقای بازرگان در این جلسه ۲ یا ۳ مطلب مطرح کرد که امام پاسخایشان را داد. اول اینکه گفت باید بالاخره به گونهای آنها را با واگذاری امتیاز راضی کنیم که امام گفتند؛ آنها راضی نمیشوند و ما نیز به آنها امتیازی نمیدهیم.امام محکم گفتند که خیر و فرمودند که اگر قاسملو اینجا بود دستور بازداشت، دستگیری و انتقال او به زندان را صادر میکردم.آقای بازرگان یک تودهای را به عنوان استاندار کردستان انتخاب کرد. در واقع به نوعی به همان سیاست خود که مثلاً ما خواستههای شما را تأمین کردهایم یا انعطاف داریم که کار بسیار زشتی بود و اصلاً قابل توجیه نبود.دومین مطلبی که از سوی آقای بازرگان در این جلسه مطرح شد، این بود که او خطاب به امام گفت که حضرت آقا کردها از اینکه آقای خلخالی در آنجا دادگاه تشکیل داده ناراحت هستند، شما دستور دهید که آقای خلخالی از آنجا خارج شود، این خواسته کردها است. امام فرمودند حالا که آنها میگویند آقای خلخالی باید برود یعنی اینکه آقای خلخالی حتماً باید بماند چون آنها علیه کردستان و ما حرف میزنند نه به نفع ما.
حضرت امام سپس بحث را ادامه دادند و گفتند که هنگامی که در پاریس بودم شنیدم که بختیار گفته بود که امام نباید به ایران بازگردد، اونجا بود که گفتم حالا که بختیار میگوید که من نباید به ایران بازگردم پس حتماً باید این کار را انجام دهم. لذا؛ مصمم شدم که سریعتر به ایران بازگردم.این دو مطلب توسط بازرگان مطرح شد و امام هم اینگونه پاسخ او را داد. البته حضرت امام در مجموع از بازرگان خوشش نمیآمد، حضرت امام داستان انتصاب او را توضیح دادند که معمولاً حرف اطرافیان را نادیده نمیگرفتند و به توصیه آنها بیشتر چنین اقدامی را انجام دادم. وگرنه حضرت امام با آقای بازرگان در آبان ۵۷ در پاریس جر و بحث داشتند که بازرگان گفته بود که آقا دیگر کوتاه بیایید به خصوص پس از سخنرانی شاه در ۱۴ آبان ۱۳۵۷.بازرگان گفته بود که مردم دیگر خسته شدهاند و دیگر بیشتر از این نمیتوانند، امام در پاسخ گفته بودند که شما مردم را نمیشناسید بلکه من آنها را میشناسم و میدانم که خسته نشدهاند.
* چرا کمیتههای انقلاب اسلامی در سپاه ادغام شد؟فارس: آیا نکتهای ناگفته درباره سپاه پاسداران باقی مانده است؟منصوری: بنای ما از ابتدای تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همکاری با همه جریانات انقلابی از جمله کمیتههای انقلاب اسلامی بود و به طور مرتب با آنها در تماس بودیم و در جلسات آنها حضور داشتیم به خصوص که مسئولیت این نهاد با آیت الله مهدوی کنی بهعنوان یک شخصیت بسیار موجه بودند.ایشان هم با آشنایی که با ما از دوره پیش از انقلاب داشت هیچ مشکلی با ما نداشت و ما نیز هیچ مشکلی با کمیتهها نداشتیم و رابطه صمیمانه و همکاری داشتیم. اما در برخی از شهرها رابطه کمیته با سپاه پاسداران مناسب نبود و به این دلیل اشکالاتی به وجود آورد.اینجا بود که حضرت امام دستور داد که آیتالله مهدوی کنی به عنوان رئیس کمیتههای سراسر کشور و بنده به عنوان فرمانده سپاه در آن نقاط حضور یافته و مسائل را حل و فصل کنیم.ما یک بار در سال ۱۳۵۸ به اصفهان رفتیم و آنجا به یک سری کارهایی که کمیته خودسرانه انجام داده بود، رسیدگی کردیم. در آنجا همراه با آیت الله مهدوی کنی به علاوه مسئولان استان برای انحلال کمیته و به نوع ادغام آن در سپاه تفاهم کردیم که مشکل را تا درصد بسیاری حل کرد.مورد دومی که داشتیم؛ بنده به همراه آیت الله مهدوی کنی ه تبریز سفر کردیم چون در آنجا نیز برخی مسائل و جنجالهایی درباره خلق مسلمان و کمیتهها به وجود آمده بود؛ این اتفاق باعث شد که به مرور کمیتهها و سپاه در سایر شهرها نیز ادغام شوند.
کمیتهها غالباً اینگونه بود که افراد متفاوت وارد کمیتهها شده بودند و به عضویت آنها درآمده بودند و سپس کارت عضویت نیز دریافت کردند. اما، سپاه پاسداران برای افراد تشکیل داد و افراد طبق ضوابطی به عضویت پذیرفت.کمیتهها به تدریج در شهرها و استانها در سپاه پاسداران ادغام شدند و در تعداد بسیار کمی باقی مانده بودند که در سال ۱۳۶۹ عملاً در کل شهربانی و ژاندارمری ادغام شدند که نیروی انتظامی به وجود آمد. البته آن زمان نیز تقریباً چیزی از کمیتهها باقی نمانده بود.باید به این نکته اشاره کنم که کمیتههای انقلاب اسلامی خدمات بسیار بزرگی در دهه اول انقلاب انجام دادند اگرچه مشکلاتی را هم داشتند و بعضاً اتفاقاتی هم رخ داد اما در مجموع خدمات فوقالعادهای انجام دادن که نباید منکر آنها شد.شخص آیتالله مهدوی کنی با شخصیت علم و سوابق خود هم در انتخاب افراد و هم در هدایت جریانها بسیار تأثیرگذار بود.
نظر شما