به گزارش پایگاه خبری حیات، آنا نوشت: فضای رسانهای و دیپلماتیک پیرامون روابط ایران و آمریکا بار دیگر شاهد افزایش تنشها و جنگ روانی پیچیدهای است. درحالیکه مقامات جمهوری اسلامی ایران، با استناد به تجربیات قبلی بهویژه خروج یکجانبه آمریکا از برجام و نحوه تعاملات گذشته ترامپ با ایران و همچنین بدسابقگی او در مواجهه یکسویه با سایر کشورها حتی شرکای واشنگتن، صراحتاً هرگونه مذاکره مستقیم با دولت کنونی ایالات متحده را رد میکنند، در طرف مقابل دونالد ترامپ و تیم او بر طبل وجود روابطی محرمانه و مذاکرات مستقیم قریبالوقوع میکوبند. این وضعیت، که با خبرسازیهای هدفمند رسانههای غربی و وابسته به آنها همراه شده، نیازمند تحلیلی دقیق از اهداف پشت پردهٔ این عملیات روانی و ارائه راهکارهایی برای مواجهه فعالانهتر از سوی ایران است.
تحلیل راهبرد آمریکا و اهداف پشت پرده:
بر اساس شواهد و تحلیلهای موجود به نظر میرسد اصرار ترامپ بر ادعای مذاکره با ایران، بخشی از یک عملیات روانی چندلایه با اهداف مشخص است.
۱. بیاعتبار سازی مقامات ایران نزد افکار عمومی: اولین و مهمترین هدف سناریوی نامهنگاری و پافشاری بر مذاکره مستقیم، القای این پیام به افکار عمومی داخلی ایران و جهان است که میان حرف و عمل مقامات ایران تفاوت وجود دارد. واشنگتن با ادعای مذاکرات پنهانی و نزدیک بودن مذاکرات مستقیم، تلاش میکند این گزاره جا بیفتد که مسئولان در تهران واقعیتها را نمیگویند تا بهاینترتیب منبع و مرجع اخبار مرتبط با این موضوع را از تهران به واشنگتن منتقل کند. به نظر میرسد تیم رسانهای و عملیات روانی آمریکا و متحدانش، با استفاده از یک خلاء نسبی در اطلاعرسانی فعال و پیشدستانه از سوی ایران، توانستهاند فرمان روایتسازی در این موضوع را به دست بگیرند. ترامپ شخصاً هدایت این جریان خبری را بر عهده گرفته و با ادعاهای پیاپی، فضا را مدیریت میکند و در یک برنامهریزی و هماهنگی رسانهها و انسانرسانهها به ایفای نقشهای تعریف شده خود میپردازند.
۲. ثبت دستاورد دیپلماتیک برای ترامپ: ترامپ به دنبال آن است که کشاندن ایران پای میز مذاکره مستقیم را بهعنوان یک پیروزی بزرگ در کارنامه سیاست خارجی خود ثبت کند و آن را به افکار عمومی آمریکا و جامعه بینالمللی بفروشد. کما اینکه رئیسجمهور آمریکا بهتر از هر کسی میداند ایران تمایلی به مذاکره مستقیم با او را ندارد و دست او را برای اجرای یک شوی تبلیغاتی جدید خالی گذاشته است.
۳. فرافکنی و مقصرنمایی پیشدستانه: با توجه به سابقه غیرقابلپیشبینی بودن و عدم پایبندی ترامپ به تعهداتش (حتی در قبال متحدان آمریکا)، این ادعاها و حجم غیرطبیعی دروغپردازی طرف آمریکا و کشورهای غربی، میتواند زمینهسازی برای مقصر جلوه دادن ایران در صورت شکست هرگونه روند احتمالی مذاکرات باشد و یا حتی با غلبه فضای رسانهای غربیها، ایران را در مذاکرات نمادین و رسانهای شکستخورده و تابع شروط آمریکا معرفی کند و با پروپاگاندا اینطور وانمود کنند که «ما آماده مذاکره بودیم و ایران نپذیرفت یا سناریوی مذاکرات خیالی را علم کنند و بعد در این روند ایران را طرف بازنده اعلام کنند!»
۴. توجیه فشارهای بیشتر بر مردم ایران: با به تصویر کشیدن چهرهای صلحطلب و اهل گفتوگو از آمریکا در مقابل ایرانِ غیرمنعطفِ ناسازگار، ممکن است به دنبال ایجاد مشروعیت در افکار عمومی برای اعمال فشارهای بیشتر بر ایران باشند؛ حالآنکه ایران هم در مذاکرات برجام و هم در سایر عرصهها نشان داد، اهل تعامل و گفتوگوست و این طرفهای غربی بهویژه آمریکاییها هستند که بر سر هیچ عهد و پیمانی نمیمانند و خروج ناگهانی ترامپ از برجام و اعمال تحریمهای سنگینتر از دوره ماقبل برجام بر مردم ایران و تداوم این روند در دوره بایدن و همراهی کشورهای اروپایی نشان داد، بیش از نتایج مذاکره و حلوفصل موضوعات، طرفهای مقابل ایران در پی بهانهگیریهای سیاسی و تداوم فشار بر ایران هستند و حالا پس از ۵ سال بدعهدی، ترامپ میخواهد یک بازی جدید آغاز کند و نسبت به انجام تعهدات قبلی و جبران خسارتهای ایران نیز بیتفاوت و ساکت است.
۵. ایجاد شکاف در محور مقاومت: ارسال این سیگنال به متحدان منطقهای ایران که تهران علیرغم مواضع اعلامی، در پشت پرده در حال مذاکره با آمریکاست و از این طریق سعی دارد به انسجام و اعتماد آنها لطمه وارد کند.
۶. دامن زدن به دوقطبیهای داخلی: فعال کردن و تشدید مجدد بحثها و اختلافات داخلی در ایران حول موضوع مذاکره یا عدم مذاکره با آمریکا، یکی دیگر از اهداف این جنگ روانی است که متأسفانه در دهه ۹۰ به اوج خود رسید و همچنان ادامه دارد. از پیامدهای این فضا، شرطی شدن اقتصاد و شکلگیری انتظارات و توقعات غیرطبیعی در قبال مذاکرات است با این توجیه که اگر این فرآیند به ثمر برسد تا مشکلات آب و هوایی ایران هم حل خواهد شد! درصورتیکه تجربه نشان داده تا ظرفیتهای درونی تقویت و تحریمها خنثی نشود، طرف غربی هیچ تمایلی برای کم کردن فشارها بر مردم ایران ندارد. وضعیت سخت مصر تا اوکراین، شرایط کانادا تا مکزیک و گریلند شاهد مثالی است که آمریکا در پس مذاکره به دنبال حل مشکلات ملتها نیست و قصد دارد، به مقاصد یکطرفه خود برسد.
لزوم واکنش فعالانه و مدیریت افکار عمومی توسط ایران
در چنین شرایطی که آمریکا و طرفهای ایران بهصورت مستمر در حال پیامسازی و ارسال آن به مخاطبان هستند و از این طریق و فشارهای رسانهای حتی قصد تصمیمسازی و تصمیمگیری برای مسئولان ایران دارند، انفعال یا واکنش دیرهنگام میتواند به تثبیت روایت مطلوب آمریکا منجر شود. لذا، مقامات و دستگاههای مسئول در ایران، بهویژه وزارت امور خارجه، نیازمند اتخاذ رویکردی فعالانهتر و همسطح با کنشگری طرف مقابل است. در این زمینه مواردی بیان میشود که تاحدودی میتواند شرایط را متعادل کند و حقایق را پیش روی افکار عمومی قرار دهد.
۱. مدیریت افکار عمومی داخلی:
اول موضوعی که در این زمینه و با توجه به تجربیات گذشته به نظر میرسد راهگشا باشد، شفافیت و تبیین مستمر شرایط از سوی رئیس محترم جمهور و وزیر امور خارجه است. همانطور که ترامپ و وزرای مربوطه شخصاً سکان هدایت افکار عمومی را در دست گرفته و روزانه و هفتگی کنشگری و جریانسازی میکنند، مسئولان ما نیز باید در همان سطح به صورت مستمر و مستقیم، با مردم سخن گفته و ضمن تکرار مواضع اصولی ایران مبنی بر عدم مذاکره مستقیم با دولت فعلی آمریکا، دلایل و منطق این تصمیم که مبتنی بر بدعهدیهای مکرر و عدم اعتماد است را به روشنی تبیین کنند و برای مردم روشن سازند، اهداف آمریکا از قِبل این مذاکرات نه حل مشکلات ایران که حل مشکلات خودش در منطقه و جهان است؛ لذا باید به صراحت، ادعاهای طرف مقابل را «عملیات روانی» و «خبرسازی دروغین» خواند و اهداف پشت پرده آن را برای افکار عمومی تشریح کرد.
پُر کردن خلاء اطلاعرسانی نیز از ضرورتهای امروز در مواجهه با حملات سنگین رسانهای طرف مقابل است. شکست در این نقطه و به دست گرفتن ابتکار عمل از سوی طرفهای مقابل، هر نوع دستآوردهای آتی را نیز با چالش مواجه میکند، اگر نگوییم بیاثرش خواهد کرد. پس باید با اطلاعرسانی بهموقع، دقیق و مستمر از آخرین تحولات و مواضع، مانع از مرجعیت یافتن رسانههای بیگانه در این حوزه شد. تشکیل یک اتاق فکر رسانهای و مسئول ویژه مشخص برای این موضوع جهت رجوع رسانهها به این مرجع میتواند مؤثر باشد.
همچنین بسیج همه ظرفیتهای رسانهای کشور برای تبیین مواضع و مقابله با جنگ روانی و شناختی دشمن ضروری است. متأسفانه در سایه غفلت از آگاهسازی حتی رسانههای داخلی و پوشش غیرمسئولانه برخی اخبار و روایتهای تولیدشده هدفدار آمریکا و رژیم صهیونیستی از سوی برخی رسانههای داخلی، شرایط سخت و پیچیدهای پدید آمده و همین فضاست که لزوم جلسات مستمر و ارتباط تنگاتنگ مسئولان حوزه دیپلماسی با رسانهها را بیشازپیش گوشزد میکند تا در صورت عملیات رسانهای طرف مقابل، شرایط ابهام و بلاتکلیفی در رسانههای داخلی از بین برود و واکنشها بهموقع، سریع و اثرگذار باشد تا ضمن خنثیسازی فعالیتهای طرف مقابل بتوانیم از بازی در زمین تعریف شده از سوی آنها خارج شده و زمین بازی خود را طراحی و اجرا کنیم و از شرایط منفعل و واکنشی به شرایط کنشگری و فعال برسیم.
۲. کنشگری فعال در عرصه بینالمللی:
دیپلماسی عمومی فعال از ضرورتهای مغفول و مهمی است که وزارت امور خارجه و دستگاههایی مانند سازمان فرهنگ و ارتباطات میتوانند نقشآفرین اساسی در این فضا باشند. در این شرایط باید از تمامی ابزارهای دیپلماسی عمومی، مصاحبه با رسانههای بینالمللی معتبر و حضور فعال در شبکههای اجتماعی برای انتقال مستقیم و بدون واسطه پیام ایران به افکار عمومی جهان استفاده کرد. سفارتخانههای ایران باید تحرک لازم را برای ارتباط با چهرهها و نخبگان کشورها و آگاهسازی آنها در قبال تهدیدهای آمریکا بر عهده بگیرند و ماهانه گزارشی از عملکرد خود را در معرض دید رسانهها قرار بدهند.
ارتباط و تعامل مستمر با تحلیلگران، اندیشکدهها و رسانههای مستقل بینالمللی برای ارائه تحلیل و نگاه ایران به تحولات و استفاده از ظرفیت کشورهای اسلامی و مؤسسات وابسته و برگزاری رویداد و نشستهای تخصصی در این زمینه، میتواند به مقابله با روایت آمریکا کمک کند.
از طرفی رایزنی و هماهنگی مستمر با کشورهای متحد و دوست برای اتخاذ مواضع مشترک و مقابله با فشارها و روایتسازیهای آمریکا اهمیت دارد.
شرایط کنونی، بیش از آنکه یک چالش دیپلماتیک صرف باشد با توجه به تهدیدهای آمریکا و اتخاذ دوباره سیاست «چماق و هویج»، یک جنگ ترکیبی چندوجهی است که هسته اصلی آن، «اثرگذاری رسانهای و هدایت افکار عمومی» است. طرفی که بتواند روایت خود را غالب کند، دست بالا را در مدیریت افکار عمومی داخلی و بینالمللی خواهد داشت و برنده عرصه دیپلماسی تا امنیتی و اقتصادی خواهد بود. ایالات متحده با هدایت شخص ترامپ، رویکردی تهاجمی و فعال در این جنگ را در پیش گرفته است. ضروری است که مسئولان بهویژه دولتمردان نیز با درک دقیق اهداف و تاکتیکهای طرف مقابل، با راهبردی هماهنگ، منسجم و فعال در هر دو سطح داخلی و بینالمللی، ضمن خنثیسازی عملیات روانی دشمن، مدیریت افکار عمومی را در دست گرفته و روایت مبتنی بر واقعیت و منافع ملی خود را تثبیت نماید. اتخاذ رویکردی همسطح و فعالانه در این مقطع، اهمیتی حیاتی دارد.
انتهای پیام/
نظر شما