به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، دوم مهر ۱۳۵۹ در نخستین روزهای آغاز جنگ تحمیلی و تهاجم دشمن به مرزهای این سرزمین اهورایی، خلبانان تیزپرواز و شیرمردان حماسه ساز نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی، ضربه کاری را بر دشمن زدند و سیلی سهمگین انتقام ملت را بر صورت اهریمنان کوفتند و افتخاری ماندگار بر صحیفه شرف و شجاعت این ملت نشاندند. امیر سرلشکر خلبان شهید «غفار رامینفر»، فرمانده «واحد عملیاتی منطقه غرب» نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، از اولین شهیدان تاریخ دفاع مقدس و مقاومت پیروز فرزندان دلیر و رشید این مرز و بوم است. شهیدی که در اولین عملیات هوایی پاسخ به تجاوز دشمن، بال بر بلندای آسمان گشود و عشق را با خون خود، معنایی دیگر کرد.
شاگرد ممتاز استان خراسان؛ در مسیر «پرواز»
روز بیستم اردیبهشت ۱۳۲۳ در روستای پهنائی از توابع شهرستان قائنات و در خانواده ای روحانی و متدین، دیده به جهان گشود. برای آشنایی بیشتر با مبانی اسلام و معارف قرآن، از سن چهار سالگی در مکتبخانه نزد پدرش به فراگیری کتاب خدا روی آورد. دوران کودکی و ایام تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در زادگاهش گذراند. دو سال اول دبیرستان را در قائن و سپس به عنوان شاگرد نمونه و ممتاز استان خراسان، با هزینه دولت به مدرسه ملی تهران منتقل شد. دوره دبیرستان را با امتیاز شاگرد اولی در تهران به اتمام رساند. از کودکی دارای هوش سرشاری بود.
بهطوری که در شش سالگی توانست به کمک پدرش در خواندن قرآن مسلط شود. از کودکی عشق زیادی به اهل بیت و امامان معصوم (ع) به خصوص امام حسین (ع) داشت. زمانی که پدرش عازم کربلا بود به خاطر علاقه زیادی که به اهل بیت و امام حسین (ع) داشت، با اصرار زیاد با پدرش عازم کربلا شد. بعد از اخذ دیپلم، از آنجایی که علاقه فراوانی برای مرزبانی از میهن و حفظ امنیت مرزهای کشور ایران داشت، در دانشگاه نیروی هوایی به رشته خلبانی روی آورده و به یادگیری علوم و فنون نظامی مشغول شد. او در مدت سه سال، تمامی دورهها را با موفقیت گذراند. برای گذراندن و تحصیل دوره عالی آموزش خلبانی هواپیماهای شکاری، به آمریکا رفت. در سال ۱۳۵۴ ازدواج کرد که ثمره این ازدواج یک دختر بود.
حکایت زنی آمریکایی که با راهنمایی شهید، مسلمان شد
شهید از زمان اقامت خود در آمریکا حکایتی نقل میکند: «زمانی که دوره عالی ویژه آشنایی با جنگندههای شکاری خریداریشده از امریکا را در آن کشور میگذراندم، هرروز قبل از عزیمت به محل کارم، قرآن را تلاوت میکردم. بعد از چند روز خانم تقریباً ۴۵ سالهای که مسیحی بود و در پانسیون ما زندگی میکرد، از من پرسید: این اشعار و سرودها چیست که میخوانید؟ به او گفتم: این کتاب وحی و معجزهی پیغمبر خدا و راهنمای بشر است. در مورد قرآن مجید، صحبتهای زیادی کردم، به حدی علاقهمند و مشتاق شد که از من درخواست کرد یک جلد قرآن مجید برای تلاوت، تلفظ و معانی آیات به او بدهم.
خواندن قرآن مجید و درک معانی آن، چنان آن خانم را تحت تأثیر قرارداد که اواخر دوره به نزد من آمد و طریقه مشرف شدن به دین اسلام را جویا شد. بعدها فهمیدم در مسجد مسلمانان، در نزد امام جماعت مسجد به دین مبین اسلام مشرف شده است.»
بازداشت توسط ساواک بجرم فعالیت انقلابی
شهید غفار رامینفر، طی دوران حکومت ستمشاهی در پایگاه هوایی شیراز و همدان به نشر معارف دینی بین خلبانان و پرسنل جمعی همت گماشت. سال ۱۳۵۶ حین توزیع اعلامیه های امام خمینی، توسط مأمور مزدور ساواک در پایگاه همدان دستگیر و به مدت یک هفته بازداشت شد. به علت اینکه فرمانده عملیات هوایی پایگاه و از پرسنل متخصص و ممتاز نیروی هوایی بود و در همین راستا، دوره های متعددی در خارج از کشور گذرانده بود، همه مسئولان به مهارت و شایستگی او در زمینه شغلی و حرفهای واقف بودند و چون نیاز مبرم به تخصص او داشتند، موقتاً آزاد شد.
تا مدتها شدیداً تحت نظر و کنترل بود و برای خروج از پایگاه نمی توانست آزادانه رفت و آمد کند و برای خارج شدناش، ممانعت بهعمل میآمد. تا اینکه پس از اوج گیری انقلاب اسلامی همراه افسران نیروی هوایی، همبستگی خود را با ملت و امام اعلام کردند.
کشف کودتای ضد انقلابی «نوژه»، فرماندهی واحد هوایی عملیاتی غرب
شهید رامینفر در کشف کودتای نوژه و برملا شدن توطئه و دستگیری عوامل مزدور منافق که، قصد تخریب و از بین بردن انقلاب را داشتند از خود فعالیتهای چشمگیری نشان داد که، اقدامات و فعالیتهای او زبانزد نیروهای پایگاه بود. با شروع جنگ تحمیلی، و بموازات بروز و ظهور شایستگی و تخصص و تبحر خود در خلبانی هواپیماهای شکاری و تدبیر و تجربه فرماندهی واحدهای هوایی، در عملیاتهای برون مرزی متعددی شرکت داشت و سپس، فرماندهی واحد هوایی عمل کننده در غرب، مستقر در شهر همدان را برعهده گرفت.
عشق گفت آغاز هستی شد به خون خود طپیدن...
شهید خلبان رامین فر که معاون عملیات پایگاه هوایی همدان بود، در شهریور ۵۹ برای دیدار با خانوادهاش به قائن آمد، اما به او خبر رسید که دشمن حمله خود را آغاز کرده است. طبق گفته صالح زاده خواهرزاده شهید، اقوام و خانواده به شهید گفته بودند که چرا در هنگام مرخصی میخواهی به جنگ بروی که گفته بود: «من برای چنین زمانی تربیت شده ام و کشور در حال حاضر به من نیاز دارد.» سرانجام پس از رشادتهای فراوان، روز دوم مهر ۱۳۵۹ در مأموریت نابودی موانع و استحکامات رژیم صدام در قلب عراق، پس از اصابت موشک دشمن به جنگنده خود و سقوط هواپیما در جبهه جنوب، به فیض شهادت نایل شد.
شهیدی که پیکرش هرگز به وطن بازنگشت...
پیکر مطهر این شهید، پس از شهادت مفقود شد و هرگز به وطن بازنگشت. بدینترتیب شهیدی که از اولین مدافعان میهن و قهرمان انتقام از تجاوز دشمن در اولین عملیات هوایی ارتش پیروز و قهرمان بود، جاویدالاثر گشت و پارههای پیکر سوخته و خاکستر شدهاش، در آب و باد، در باران و نسیم و نور، در ذره ذره خاک خونرنگ و مقدس این سرزمین لاله پرور، جریان یافت و چون جاری خون عشق در رگ هر رود و هر راه، روشنای جان حقیقت شد. نام بلندش نور چشمان آسمانیان باد.
نظر شما