کد خبر 270134
۲۵ شهریور ۱۴۰۳ - ۱۶:۰۰

گزارش «حیات» از رخدادی مهم در تاریخ معاصر؛

سقوط «رضاشاه» با تجاوز قوای متفقین به ایران: اقتداری که در یک دم، دود شد!

سقوط «رضاشاه» با تجاوز قوای متفقین به ایران: اقتداری که در یک دم، دود شد!

چکمه‌پوش قلدری که هیچکس توان نگاه کردن مستقیم به چشمهایش را نداشت، حالا به محض ورود اشغالگرانه متفقین به خاک ایران و تخلیه همه پادگان‌ها و سربازخانه‌ها، استعفایش را نوشت و تهران را با تجاوزگران تنها گذاشت و رفت. اسطوره پوشالی اقتدار رضاشاهی، با اولین صدای طیاره‌های انگلیسی فروریخته بود!

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، بیست و پنجم شهریورماه سال ۱۳۲۰ روزی مهم در تاریخ تحولات سیاسی ایران معاصر است؛ روزی که با استعفا و سپس سقوط سلطنت رضاشاه به‌دنبال تهاجم قوای متفقین: روسیه و انگلیس و آمریکا به خاک کشورمان، فصلی تازه در حیات سیاسی ایران رقم خورد. اما ماجرا چه بود؟

زمینه‌ها و عوامل سقوط

۱- فشار شدید ناشی از نزدیک دو دهه اختناق و استبداد فراگیر و فزاینده بر مردم، سلب حقوق اساسی، سلب حق انتخاب آزاد و مشارکت عمومی در ساختار سیاسی و سلب آزادی بیان و سرکوب شدید، احساس ترس، بی ثباتی، بی اعتمادی، و ناامنی گسترده هم در میان مردم و هم نخبگان سیاسی

۲- فقدان مسئولیت‌پذیری و اراده و استقلال و آزادی عمل مسئولان و مقامات کشور در برابر دیکتاتور بدلیل ساختار بسته قدرت

۳- وجود ارتشی ناآزموده و ناآماده برای مقاومت در برابر قوای خارجی و تنها مناسب و مستعد سرکوب داخلی

۴- بی‌باوری و عدم وجود زمینه اعتقادی و روح مقاومت در سران و بدنه ارتش

۵- ناکارآمدی ارتش به‌لحاظ امکانات و تجهیزات نظامی و دفاعی

۶- فقدان مقاومت عشایر محلی که سنگربانان تاریخی ایران بودند، بدنبال قلع و قمع و «تخته قاپو» کردن عشایر توسط رضاشاه

۷- فقدان مقاومت توسط گروههای مرجع و مردمی بدنبال سرکوب این گروهها از جمله مرجعیت و روحانیت

۸- تحلیل عمومی از تضاد منافع ملی با حفظ و بقای حاکمیت و جدا کردن مسیر خود از آن و درنتیجه عدم مقاومت جدی در برابر اشغالگران متفقین

سقوط «رضاشاه» با تجاوز قوای متفقین به ایران: اقتداری که در یک دم، دود شد!

دیکتاتوری که روحیه‌اش را باخت!

«اشرف پهلوی» در تحلیل ترس و روحیه باختگی پدرش می‌نویسد: «پدرم به خاطر سن زیاد و ترس از روس‌ها که با طرفدارانش به خشونت رفتار کرده بودند و اینکه وقتی دید ارتشی که آن همه برای ایجادش خون دل خورده و تمام اتکایش به آن بود، به این زودی و سادگی مضمحل شده و روس‌ها به طرف تهران حرکت کرده‌اند، روحیه خود را به شدت باخت.»

اعلان رسمی تجاوز به خاک ایران توسط سفرای «انگلیس» و «شوروی»

دولت ایران از آغاز جنگ جهانی دوم و حمله آلمان به لهستان، رسما اعلام بی‌طرفی کرد و اجازه نداد ارتش بیگانه‌ای از خاک ایران عبور کند. روز پنجم تیر ۱۳۲۰ و ۴ روز پس از شروع عملیات نظامی گسترده آلمان علیه روسیه ـ دولت‌های روسیه و انگلیس طی دستور مشترکی به رضاشاه از وی خواستند تا سریعا نسبت به اخراج مستشاران آلمانی از ایران اقدام کند.

این تصمیم از سوی «سر ریدربولارد» سفیر انگلیس و «اسمیرنوف» سفیر روسیه اتخاذ شده و در ملاقاتی با رضاشاه به وی ابلاغ شد. رضاشاه نیز در پاسخ سفیران انگلیس و شوروی اعلام کرد که ایران کشور بی‌طرفی است و فعالیت آلمانی‌ها در ایران هم محدود به کارهای ساختمانی و امور بازرگانی است. رضاشاه بنا داشت برابر تهدیدات روسیه و انگلیس به سیاست وقت‌کشی روی آورد.

متفقین که دنبال بهانه بودند در ۲۸ تیر ۱۳۲۰ از دولت ایران خواستند که چهارپنجم آلمانی‌های مقیم ایران را اخراج کند که با مخالفت ایران روبه‌رو شد. متفقین حتی پیشنهاد کردند با پرداخت هزینه تسلیحات خود را از ایران بگذرانند ولی ایران موافقت نکرد. روز سوم شهریور ۱۳۲۰، سفرای انگلیس و شوروی، جداگانه یادداشت‌هایی تسلیم دولت ایران کرده و اعلام کردند چون دولت ایران در مقابل متفقین و درخواست‌های آنان، سیاست مبهمی در پیش‌گرفته و در اخراج عمال آلمانی اقدامی نکرده، ارتش‌های این دو کشور وارد ایران شده و مشغول پیشروی هستند.

تهران در اشغال

۲۴ شهریور، رضاشاه آخرین جلسه هیات دولت را تشکیل داد و به وزیرانش گفت به‌زودی کشور را ترک خواهد کرد. وقتی در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ خبر پیشروی نیروهای روسی مستقر در قزوین به سمت تهران، به اطلاع رضاشاه رسید، وی فروغی نخست‌وزیر را به کاخ احضار کرد و از او خواست تا پیش‌نویس استعفانامه او را بنویسد. فروغی استعفانامه را به امضای شاه رساند و سپس به دستور او رهسپار مجلس شد تا آن را برای نمایندگان قرائت کند، اما قبل از رسیدن به مجلس، بدون اطلاع شاه راهی سفارت انگلیس شد و متن استعفا را به «سر ریدربولارد» سفیر انگلیس نشان داد.

زمانی که متن استعفا در جلسه مجلس قرائت می‌شد، رضاشاه در راه اصفهان بود. او به خانواده خود که قبلا از تهران منتقل شده بودند، پیوست. در ۲۵ شهریورماه، تانک‌ها و زره‌پوش‌های روسی اطراف فرودگاه مهرآباد مستقر شدند و ساعتی بعد نیروهای انگلیسی که از قم به طرف تهران به راه افتاده بودند، به راه‌آهن رسیدند. تهران هیچ شباهتی به یک شهر عادی نداشت. روز ۲۶ شهریورماه در حالی که تهران در اشغال نظامیان روس و انگلیس قرار داشت، محمدرضا پهلوی جانشین رضاشاه در مجلس سوگند یاد کرد.

سقوط «رضاشاه» با تجاوز قوای متفقین به ایران: اقتداری که در یک دم، دود شد!

سقوط رضاشاه و اشغال ایران به روایت «امام»: «مردم شادی می‌کردند که یک ظالم رفت»

«من یادم هست که وقتی که متفقین از اطراف ریختند به ایران و ایران را قبضه کردند و مردم بر همه چیزشان می‌ترسیدند، لکن وقتی که اطلاع رسید که رضاخان را فرستادند و فرار کرد، مردم شادی می‌کردند.

رضاخان کاری کرد که بین ملت هیچ پایگاهی نداشت و من شاهد قضیه بودم که متفقین که به ایران رو آوردند و ایران را گرفتند و همه چیز ایرانی ها در معرض خطر بود، وقتی که نتیجه این شد که رضاخان رفت، شادی کردند مردم. با اینکه در خطر بودند، جانشان درخطر بود، لشکرهای اجنبی بودند ریختند به ایران، ولی چون رضاخان را بردند، مردم خوشحالی می‌کردند. خوشحال بودند از اینکه رضاخان را بردند.

یکی از برکات این هجوم را با اینکه همه اشکالات را مردم در نظرشان این بود که چه خواهد شد و چه خواهند کرد، لکن این معنا مثل اینکه یک هدیه‌ای بود آسمانی برای اینها رسیده بود که رضاخان رفت. جشن می‌خواستند بگیرند از باب اینکه یک ظالمی رفته است.»

آثار ویرانگر دیکتاتوری بر روح و وجدان جمعی و هویت ملی ایرانیان

به تحلیل «دکتر محمود فاضلی بیرجندی» پژوهشگر تاریخ ایران: «دوران دیکتاتوری رضاخان، آسیب‌های جبران‌ناپذیری بر روح و اعتماد به‌نفس و غرور ملی ایرانیان، از هر قشر و گروه، وارد کرده بود. بسیاری از جریانات، گروه‌ها و شخصیت‌های مرجع و مورد اعتماد عمومی بر اثر سیاست‌ها و رفتارهای ددمنشانه دوره ۱۶ ساله، عملا از اثرگذاری جدی در صحنه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و امنیتی، دور شده بودند. با خروج رضاشاه، مردمی که اختناق دوران پهلوی اول را سپری کرده بودند، احساس آزادی می‌کردند.

نویسندگان، روشنفکران و روحانیت که در دوره پهلوی اول، اوج خفقان را تجربه کرده بودند، عرصه را برای بیان حقایق آن زمان مناسب دیده و روزنامه‌ها شروع به انتشار فجایع دوره استبداد کردند. اما به دلیل عدم وجود یک رهبر ملی برای هدایت و سازماندهی افکار و اراده‌های مردم و تلاش‌ و تدبیر فروغی به نفع سلطنت ولیعهد جوان، حکومت پهلوی تداوم یافت.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha