به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، بیست و پنجم شهریورماه، یادآور نخستین جنگ لبنان با رژیم اشغالگر قدس و اشغال شهر بیروت توسط این رژیم اشغالگر در سال ۱۹۸۵ است.
در پی یک فرصت، برای محو امنیت و ثبات لبنان
هجوم اسرائیل و اشغالِ نظامیِ جنوبِ لبنان به یکباره و بیمقدمه نبود. درواقع، زمینههای تاریخی و نظامی این اقدام از زمان تشکیل رژیم صهیونیستی آغاز شده بود. پس از شکست سال ۱۹۴۸، اسرائیل تهاجم نظامی و امنیتی را به لبنان آغاز کرد و این تجاوزات شامل کشتار بیگناهان و تخریب منازل مسکونی و کوچاندن غیرنظامیان و بمباران روستای آنان، به مدت سی سال ادامه داشت. اسرائیل در ادامۀ سیاستهای خصمانه و زیادهطلبیهای تاریخی خود، به دنبال فرصت مناسبی برای ضربه زدن به لبنان و از بین بردن امنیت و ثَبات این کشور بود.
با آغاز جنگ داخلی لبنان و سیطرۀ مقاومت فلسطین بر بسیاری ازمناطق لبنان، که افزایش حمله به اسرائیل از داخل خاک لبنان را در پیداشت، اسرائیل برنامهریزیِ خود را برای ضربه زدن به مقاومت فلسطین و تشدید دامنۀ جنگِ داخلیِ لبنان آغاز کرده بود.
جنگ داخلی، قومی و طایفهای؛ اصلیترین شگرد فتنهگر بزرگ منطقه
در آن مرحله، اسرائیل با بهرهگیری از فتنۀ موجود در لبنان و سوءاستفاده از شکاف و اختلاف موجود میان لبنانیان، خود را منجی و نجاتبخش مسیحیان در مقابل مسلمانانِ لبنانی و فلسطینی وانمود میکرد و از ابزارهای اغواکنندهای همچون اسلحه و غیر آن برای جذب مسیحیان بهره میگرفت. اقدامات خطرناک اسرائیل به جایی رسید که منطقهای موسوم به «دروازۀ دیوار امن» در نزدیکی مطلّه ایجاد کرد تا افرادی که در پی کسب حمایت اسرائیل هستند و با این رژیم همکاری میکنند، بتوانند از آن طریق به اسرائیل رفت و آمد کنند.
بدینترتیب، عملاً اوضاع برای تحرکات مزدوران همکارِ دشمن مهیا شده بود. همزمان با این اقدامات، دشمن هجوم تبلیغاتی گستردهای را آغاز کرد تا چنین وانمود کند که مسلمانان لبنان و فلسطین و سوریه، دشمنِ مسیحیان هستند و برای نابودی آنان تلاش میکنند.
هدف این تبلیغات تحریکِ افکارِ عمومیِ مسیحیان بر ضد مسلمانان بود. پس از آن، اسرائیل با توزیع سلاح و ایجاد مراکز آموزش نظامی، شماری از جنگجویان را آموزش داد و، در ادامه، برای اجرای طرحها و نقشههای خود در لبنان از آنان استفاده کرد.
عملیات «صلح برای الجلیل» یا «صلح برای جنگ افروزی»؟!
سرانجام در سال ۱۹۸۲ ارتش اسرائیل، پس از درگیریهای مکرر با نیروهای سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) که در جنوب لبنان مستقر بودند با عملیات «صلح برای الجلیل» به بیروت حمله و یک تهاجم گسترده به خاک لبنان را آغاز کرد کرد و جنگ اول لبنان و اسرائیل آغاز شد. این حمله به دنبال عملیات «لیتانی» در سال ۱۹۷۸ انجام شد که اسرائیل قلمرو نزدیک مرز اسرائیل و لبنان را در اختیار گرفت.
«مناخیم بگین» نخست وزیر رژیم صهیونیستی، ترور «شلومو آرگوف» سفیر این رژیم در انگلستان توسط یکی از گروههای مخالف ساف: «ابونضال» را بهانه کرد و جنگ آغاز شد. ارتش اسرائیل به همراه متحدین مارونی خود، طی مدت کوتاهی با حملات شدید هوایی و پیشروی سریع نظامی، بیروت و قسمتهایی از جنوب لبنان را تصرف نظامی کرد و نیروهای ساف و متحدین آن شامل افرادی از نیروی زمینی سوریه و نیروهای اسلامگرای لبنانی را در غرب بیروت محاصره کرد و تحت بمباران شدید قرار داد.
«اورانیوم بزرگ»؛ طرحی برای تجاوز
ژنرال «رافائل ایتان» رئیس ستاد ارتش رژیم صهیونیستی و «امیر دروری»، فرمانده منطقه شمالی در ارتش این رژیم نظارت بر این طرح را بر عهده داشتند. قرار بود ارتش رژیم صهیونیستی جنگ خود را در هفتم مارس ۱۹۸۲ آغاز کند. دستوراتی بهطور عملی در خصوص عملیات «اورانیوم کوچک» که هدف آن اعلام آغاز عملیات نظامی این رژیم در لبنان بود، صادر شد.
در متن دستورات نظامی که برای نخستین بار در این اسناد منتشر شده، آمده است: «به دلیل اصابت موشکها به اراضی ما یا عملیات تجاوزگرانه علیه ما احتمال دارد ارتش اسرائیل ظرف ۲۴ ساعت آغاز عملیات نظامی خود در لبنان را اعلام کند.»
آوریل ۱۹۸۲ نیروی هوایی رژیم صهیونیستی پایگاههای فلسطینی را با هدف کشاندن فلسطینیها در جنوب لبنان به نقض آتشبس بمباران کرد. فلسطینیها نیز شمال اسرائیل را با کاتیوشا بمباران کردند و در آن زمان ارتش طرح «اورانیم بزرگ» را که هدف آن اشغال کامل لبنان و بیروت و ائتلاف با گروههای مسیحی و کشتار نیروهای سوری بود، آغاز کرد.
براساس این طرح پس از ۹۶ ساعت از آغاز عملیات نظامی قرار بود اشغال بیروت کامل و کنترل بر مسیر بیروت - دمشق انجام شود.
بحرانسازی اشغالگران قدس و ظهور پدیدهای به نام «حزب الله»
افزایش خصومتها علیه ایالات متحده منجر به انفجار سفارت آمریکا در بیروت، در آوریل ۱۹۸۳ شد. در پاسخ، ایالات متحده طی توافقنامه ۱۷ می، برای جلوگیری از خصومت بین اسرائیل و لبنان تلاش کرد. با این حال این توافقنامه شکل نگرفت و درگیریها ادامه یافت.
در اکتبر، مقر تفنگداران دریایی آمریکا در بیروت منفجر شد. به دنبال این حادثه، ایالات متحده نیروهای نظامی خود را از لبنان خارج کرد. در این زمان دور جدیدی از بمب گذاریها در مناطق استقرار نظامیان اشغالگر به راه افتاد.
در خلاء ساف، هستههای مقاومت چریکی علیه منافع اشغالگران در لبنان شکل گرفت. ظهور «حزب الله» تجلی این روح مقاومت بود. با گذشت زمان، تعدادی از گروهها و جریانهای مقاومت شیعه نیز، مانند: اعضای جهاد اسلامی، سازمان مستضعفین روی زمین و سازمان عدالت انقلاب به حزب الله پیوستند.
شکل گیری «حزب الله لبنان» پس از اشغال بیروت: کابوسی که اشغالگران از آن غافل بودند!
حمله به لبنان و اشغال بیروت توسط رژیم صهیونیستی، سعی در تضعیف «ساف» بهعنوان یک نیروی متحد سیاسی و نظامی داشت و سرانجام منجر به عقبنشینی ساف و نیروهای سوری از لبنان شد. با پایان این عملیات، اسرائیل از بیروت تا جنوب لبنان را تحت کنترل گرفت و تلاش کرد تا یک دولت طرفدار اسرائیل را در بیروت تأسیس کند تا با آن توافقنامه صلح امضا کند.
این هدف البته با ترور «بشیر جمیل» و امتناع پارلمان لبنان از انعقاد توافق، هرگز عملی نشد. عقبنشینی نیروهای ساف در سال ۱۹۸۲ برخی از ملیگرایان لبنان را مجبور به مقاومت در برابر ارتش اسرائیل به رهبری حزب کمونیست لبنان و جنبش امل کرد.
در این مدت، برخی از اعضای امل شروع به تشکیل یک گروه اسلامی کردند که هسته «مقاومت اسلامی» را تشکیل داد و سرانجام، ورود پدیده «حزب الله لبنان»، معادلات را بکلی تغییر داد و فصل جدیدی از تاریخ پرافتخار مقاومت جهانی اسلام آغاز شد.
فصلی که به تعبیر «سیدحسن نصرالله»: «آنچه از سال ۱۹۴۸ میلادی تاکنون در منطقه رخ داده، فساد و استکبار بزرگ صهیونیستی علیه همه ملتها، دولتها و ارتشهای منطقه بوده و دشمن صهیونیستی با حمایت غرب، تمامی اعراب را تحقیر میکند. این فساد نمیتواند ادامه یابد و رژیم اشغالگر، سرنوشتی جز نابودی محتوم ندارد و فروپاشی آن هم به دست همین نسل غزه رقم خورده است.»
نظر شما