به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ ملت ایران با تقارن ۱۳ شهریور ۵۷ با عید سعید فطر، تظاهرات گستردهای علیه رژیم پهلوی برپا کردند. در پی این تظاهرات، راهپیماییهایی در سراسر کشور به راه افتاد. تظاهرات گسترده مردم در ۱۶ شهریور ماه، دستگاه رژیم پهلوی را به هراس انداخت. در پی این اعتراضات گسترده، محمدرضا شاه در تهران و یازده شهر دیگر کشور حکومت نظامی اعلام کرد. روز بعد (۱۷ شهریور ماه ۱۳۵۷) جمعه خونینی در میدان ژاله رقم خورد. این واقعه نقطه عطفی جهت مخالفت بیشتر با رژیم پهلوی به شمار میرود.
زهرا آسوده خواهر شهید رضا آسوده از شهدای 17 شهریور سال 57 در گفتگو با خبرنگار فرهنگی حیات درباره روز شهادت برادرش گفت: این خاطره بسیار تلخ است؛ در ۱۷ شهریور روز بسیار سختی برای مردم رقم خورد، برادرم از صبح که بیدار شد با تمام وجود و محبت زیاد از پدر و مادرم خداحافظی کرد و رفت ما طبق روال تا نزدیکی های ظهر و بعدازظهر که به منزل برنمیگشت نگرانش نشدیم.
وی افزود: تا اینکه از طیق یکی از دوستانمان فهمیدیم که در میدان ژاله به شهادت رسیده است؛ رضا آن روز در میدان شهدا به مردم و تظاهر کنندگان آب میداد تا اینکه ساواک سر میرسد و زن و مرد و پیر و جوان را به گلوله می بندد. یکی از این گلوله ها به برادرم میخورد و در جوی آب می افتد.
آسوده اظهار کرد: یکی از نزدیکان تعریف کرد که از ترس ساواک کسی جرات نمیکرد به زخمی ها نزدیک شود، با سختی و مخفیانه برادرم را سوار کرده و او را به بیمارستان سوم شعبان منتقل میکند اما آنجا نیز دست ساواک بوده و تمام جنازه ها و زخمی ها را روی هم می انداختند و به دلیل عدم رسیدگی رضا به شهادت می رسد.
خواهر شهید تشریح کرد: بعد شهادت هر چقدر اصرار کردیم جنازه را به ما تحویل نمیدادند تا بالاخره با پرداخت پول تیر جنازه را تحویل گرفتیم؛ بعد از تحویل جنازه برای تشییع پیکر برادرم هیچ کسی اجازه نداشت حضور پیدا کند.عزاداری هم ممنوع بود.
وی در پایان درباره شهید رضا آسوده گفت: برادرم بسیار فرد با محبت و مهربانی بود و آنچه در توان داشت برای همه ما انجام میداد. الان میفهمیم چه افرادی را از دست داده ایم؛ پدر و مادرهای آن زمان خیلی صبور بودند و حالا می فهمیم که این جوانها چه راهی را انتخاب کردند؛ بسیار بامحبت بودند و باید از آنان درس بگیریم.
گفتنی است شهید رضا آسوده دوران کودکی را با فقر و تنگدستی سپری کرد و با افتخار و سربلندی بر مشکلات آن فائق آمد. سپس درحالیکه کار میکرد به درس پرداخت و تا اول راهنمایی ادامه داد. آنگاه بهطور کامل به دنیای اشتغال پا گذاشت و در تامین مخارج زندگی به کمک پدرش شتافت. او در کلیه فعالیتها شرکت میکرد و با تظاهرات مردمی همراهی میکرد. سرانجام روز ۱۷ شهریور ۵۷ درحالیکه دست پدر و مادرش را بوسیده و حلالیت طلبیده بود به سیل خروشان مبارزان پیوست و در اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.
نظر شما