به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ مادر شهید حسین معز غلامی نقل می کند: حسین آقا یه انگشتری فیروزه داشت که با مرحوم پدرش مشترکا استفاده میکردند و گاهی حاج آقا به اصرار حسین آن را میانداختند. سه چهار سال پیش من یک شب خواب دیدم که آقا (آیتالله خامنه ای) برای ناهار تشریف آوردن منزل ما و در کنار هم غذا خوردیم. بعد از سرو غذا من آن انگشتر فیروزه را آوردم و تقدیم آقا کردم. بعد از بیدار شدن، آنچه در عالم رویا دیده بودم را خدمت پدر مرحومشان نقل کردم.
ایشان گفتند که «انشاء الله همین هم میشه» و انگشتری را خدمت ایشان تقدیم میکنید. مدتی پیش که خدمت حضرت آقا رسیدم، انگشتر را با خودم بردم. خوابم را برای ایشان تعریف کردم و انگشتری را تقدیم کردم.حضرت آقا هم انگشتر را به دست کردند و فرمودند «شما این رو به من هدیه کردید خیلی هم ممنون؛ اما من این را برمیگردانم به شما. یادگار شهید هست. اینها باید حفظ و نگهداری شود.»
عرض کردم که حسین آقا انگشترهای زیادی داشتند و همه را هم نگه داشتم و روی وسایل شهید خیلی حساسم، این یکی را شما بپذیرید. حضرت آقا فرمودند: «نه؛ ببرید و این رو قاب کنید. یادگاریهای شهید را به بهترین شکل نگهداری کنید.» انگشتر دوباره به خانه و به جای ویژه خودش در قاب انگشترهای یادگار پسرم برگشت.
نظر شما