به گزارش خبرنگار اجتماعی حیات، «بکارگیری کودکان توسط پیمانکار یا شهرداری تهران صراحتا خلاف ماده ۷۹ قانون کار است!». شاید بارها این جمله را از سوی اعضای شورا یا معاونان شهردار تهران شنیده باشید، اما این نقل قول یا قانون تا چه اندازه ضمانت اجرایی در واقعیت کلانشهر بزرگی همچون تهران با هزاران کودک کار ایران و اتباع دارد، یک علامت «؟» برزگ در لابه لای آن دیده میشود. در شرایطی بسیاری از مسئولان شهرداری تهران و نهادهای ذیربط همچون وزارت کار، نیروی انتظامی و... کارکردن کودکان را خلاف قوانین رایج کشور میدانند، شاید در بخش های خدماتی شهرداری، پیمانکاران از بکارگیری کودکان زیر ۱۸ سال و اتباع، ابایی ندارند. این موضوع را می توان از زباله گردها، نیروهای پسماند تا بکارگیری کودکان در بازار تهران مشاهده کرد.
اعضای شورای شهر تهران، به عنوان نمایندگان مردم، در خصوص موضوع ممنوعیت کودکان کار دیدگاههای مختلفی دارند. برخی از آنها بر لزوم برخورد جدی با کارفرمایان متخلف و حمایت از کودکان کار تأکید دارند. این دسته از اعضا معتقدند که کار کودکان نه تنها حقوق این قشر آسیبپذیر را پایمال میکند، بلکه به توسعه پایدار شهر نیز لطمه میزند. از سوی دیگر، برخی دیگر از اعضای شورا بر پیچیدگی مسئله کودکان کار و لزوم اتخاذ رویکردی جامع و چندجانبهای برای حل این مشکل تأکید دارند. آنها معتقدند که صرفاً ممنوعیت کار کودکان کافی نیست و باید به ریشههای اجتماعی و اقتصادی این پدیده نیز پرداخته شود. این دسته از اعضا بر اهمیت ارائه خدمات آموزشی، بهداشتی و اجتماعی به کودکان کار و خانوادههای آنها تأکید دارند.
در این شرایط اگر گذرتان به بازار گل شهید محلاتی تهران در منطقه ۱۴ تهران افتاده باشد، آن زمان خواهید دید که بسیاری از کودکان زیر ۱۸ سال که بعضا سن آنها به تعداد انگشتان دو دست هم نمیرسد، مشغول کار هستند؛ گویی وارد دبستان پسرانهای میشوید که اکثرا لباس فرم (جلیقه هایی با شماره های انگلیسی) دارند نه بازار گل شهید محلاتی. چهره آفتاب سوختهشان، عرق روی پیشانی و حل دادن گاری با بار گلدانهای بزرگ، نشان از کار سخت در این بازار دارد. بسیاری از بچه ها نیز با سن کم در داخل غرفهها مشغول حمل گلدانهایی هستند که دوبرابر قدشان، ارتفاع دارد. با اکثرشان که هم کلام میشویم، لهجه افغانی دارند، اما کودکان ایرانی هم در میان آنها دیده میشوند.
زیر آفتاب تابستان، دو نوجوان در سایه و روی گاری نشستهاند، از آنها میپرسم که میخواهم برای یکی از دوستانم یکی از این گاریها اجاره کنم، منتها خیلی سنش کم است، شرایط چگونه است؟ یکی از آنها که لهجه کاملا ایرانی دارد، گفت: «هیچ شرایط خاصی ندارد، دوست شما باید مبلغ ۴ میلیون تومان به «دفتر شورا» پول بدهد و آن زمان به او یک گاری و یک جلیقه با شماره مخصوص تحویل میگیرد که به نوعی اجازه تردد در بازار است. اجاره ماهیانه هم حدود دو میلیون و ۱۰۰ هزار تومان است.
اگر دوست شما زرنگ باشد، ماهیانه ۱۰ میلیون تومان در میآورد. ۲ میلیون تومان را به دفتر شورا میدهد و ۸ میلیون داخل جیبش میگذارد.» از او می پرسم دوست من کم سن و سال و دانش آموز است، مشکلی با این سن کم برای کار ندارد؟ دوستش که کنار او نشسته و بچه هرات است، سریع پاسخ داد: «فرقی ندارد که چند سال داشته باشید، منتها بچهها برایشان این کار سخت است و خیلی نمیمانند. فقط دو تا سه ماه کار میکنند و میروند.»
از آنها آدرس «دفتر شورا» که اتاقکی شیشهای در انتهای بازار است، میپرسم، ظاهرا پیمانکار مشغول اجاره غرفهها و گاریهاست، وقتی متوجه شد که ما خبرنگار هستیم، گفت که «اصلا صحبتی ندارم و کار ما براساس قانون و با نظارات شهرداری منطقه است» و خودش به بیرون از اتاقک شیشهای میرود.
در مسیر بازار کودکان بسیاری مشغول هُل دادن گاری هستند، یکی از بچهها که چند لحظه ایستاده تا بتواند بارش را به خروجی و پارکینگ بازار برساند و نفسی بگیرد، وقتی از او می پرسیم که چند سال داری و از کارت راضی هستی، گفت: «۱۳ سال سن دارم و از هرات آمدهام، حدود ۱۰ تا ۱۲ میلیون تومان هر ماه کار میکنم که بیشتر آن هزینه کرایه خانه میشود، با پدر، عمو و پسر عموهایم اینجا هستیم.» همینطور که خدا رو شکر می کند، در میان جمعیت بازار گم میشود.
به بهانه خرید خاک گل به یکی از غرفهها سر میزنیم، پیرمردی که در آنجا پشت دخل نشسته، اسم امیر را صدا میزند که یک بسته خاک گل بیاورد، اما سن امیر به ۷ تا ۸ سال می خورد، هر چند خودش میگوید که ۱۴ سال سن دارد. با این حال غرفهدار خیلی زود با وضعیت بد بازار، سفره دلش باز شد: «وضعیت بازار خوب نیست، امروز که پنجشنبه است از صبح تا ظهر فقط ۲ میلیون تومان کار کردیم در حالی که حالا ۳۰ میلیون تومان اجاره میدهیم و سال بعد گفتند باید ماهیانه ۴۰ میلیون تومان بدهید.»
از غرفه دار درباره وضعیت امیر میپرسیم که از شرایط کاریش رضایت دارد، او نیز گفت: «۵ تا ۷ میلیون به او دستمزد میدهم، پدرش هم اینجا کار میکرد، در همین بازار گاری اجاره کرده بود، اما حالا در قسمت دیگر مشغول کار است. برخی از غرفه داران به دلیل اینکه حقوق کمتری بدهند، بچههای کم سن و سالتر میگیرند. اکثرشان از افغانستان آمدهاند، مدرک ندارند و قاچاقی کار میکنند. چرخیها بهتر کار میکنند، اما مغازه دارها حقوق مشخص دارند، کارشان سخت است و فقط چند ماه دوام میآورند.
در این شرایط، نهاد ناظر تبعات، آسیبها و مسائل مهم این موضوع شهرداری منطقه ۱۴ است، هر چند که شورای شهر تهران نیز وظیفه نظارت بر شهرداری و اقدامات آنها را دارد. روز گذشته (چهارشنبه ۷ شهریور) یک عضو شورای شهر تهران اعلام کرد که: «چون کودکان اتباع کارت بانکی و هیچ مدرک و کارت هویتی ندارند و نمیتوانند از پیمانکار به دلیل عدم دریافت حقوق خود و نداشتن بیمه شکایت کنند و حقوق آنها حدود ۴ تا ۶ میلیون تومان است، پیمانکاران شهرداری در حقشان ظلم میکنند، به همین دلیل استخدام و به کارگیری آنها غیرمجاز است.»
کُدهایی که ناصر امانی در این گفتگو میدهد قطعا بیارتباط با بازار گل و گیاه شهید محلاتی و شرایط کودکان در آنجا نیست!، اما سوال اینجاست که تا کنون فردی از اعضای شورای شهر تهران یا شهرداری منطقه ۱۴ برای سرکشی یا حداقل خرید به بازار گل و گیاه شهید محلاتی نرفته است تا وضعیت به کار گیری کودکان را در آنجا ببینند؟
جالب اینجاست که دو عضو شورای شهر تهران، در منطقه ۱۴ و حوالی بازار گل و گیاه زندگی میکنند، اما خبری از این بازار ندارند!. همچنین با پیگیری های خبرنگار حیات، هیچ کدام از مسئولان این شورا حاضر به گفتگو در این رابطه و شرایط کودکان در بازار گل و گیاه نشدند.
نظر شما