کد خبر 266852
۳۰ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۶

یادداشت/

«غزال تیزپا» در قاب ابتذال: «رئالیتی شو» یا سقوط آزاد؟!

«غزال تیزپا» در قاب ابتذال: «رئالیتی شو» یا سقوط آزاد؟!

وقتی یک چهره ورزشی که زمانی سر به اسطوره می‌زد، خودش را در یک شو تلویزیونی، اینگونه به افتضاح می‌کشد و همه پیشینه حرفه‌ای و پشتوانه محبوبیت‌اش را دود می‌کند و به هوا می‌فرستد، وظیفه نظارتی ساترا و ناظران پخش صدا و سیما در این میان چیست؟

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، این اولین بار نبود اما یکی از بدترین صحنه‌های خودزنی کسی بود که روزی «حماسه‌ساز ملبورن» نامیده می‌شد و مردم با گل این «غزال تیزپا» که حلقه پیوند ایران با جام جهانی ۱۹۹۸ شد، از شادی به خیابان‌ها ریختند. حالا او این بار بعد از همه حرف و حدیث‌ها و حاشیه‌سازی‌ها، در یک رئالیتی شو به نام «سرگیجه» حرکت مشمئز کننده و زشتی جلوی دوربین کرد که حقیقتا سرگیجه‌آور بود.

سرگیجه یا سقوط آزاد؟!

«سرگیجه»، مسابقه‌ای است که شرکت‌ کننده‌ها که از چهره‌های شناخته شده برای مردم انتخاب می‌شوند، در آن به همدیگر حکم می‌دهند و هر کسی محکوم شود باید چالش‌های سخت و نفسگیر برنامه را انجام دهد. برنامه «سرگیجه» محصول «ویستا مدیا» به کارگردانی محمد حاتمی و تهیه‌کنندگی مهدی مستوفی و محسن فراهانی است که از طریق فیلیمو عرضه می‌شود.

برنامه اینگونه طراحی شده است که در خیلی از چالش‌ها محکوم باید به همراه تیم سازنده به خارج از استودیو و بین مردم برود تا چالش خودش را انجام دهد. برخی از چالش‌ها هم داخل استودیو برگزار می‌شود و هر شرکت ‌کننده‌ای که چالش‌های خودش را کامل‌تر انجام دهد و بتواند نظر سایر شرکت ‌کننده‌ها را جلب کند برنده می‌شود.

در فصل جدید که به تازگی قسمت اول آن پخش شده، چهار چهره جدید به برنامه اضافه شده‌اند تا چهار قسمت این فصل را مقابل دوربین ببرند: علیرام نورایی، علی صبوری، هاشم بیگ زاده و خداداد عزیزی، دو بازیگر و دو فوتبالیست پیشکسوت این روزها، میهمان برنامه سرگیجه هستند. اما برنامه سه‌شنبه مورخ ۲۳ مردادماه حکایتی دیگر بود. رفتار زشت و بی‌ادبانه خداداد و صدا درآوردن با دهان، حین صحبت یکی از مهمانان، باعث تعجب همه شد.

«حماسه ساز» دیروز- «حاشیه ساز» امروز!

البته این نوع رفتارهای خارج از عرف و خلاف ادب و اخلاق از این حماسه‌ساز سابق و حاشیه‌ساز امروز چندان هم دور از انتظار نبود و سالهاست که همه با لودگی‌ها، پرخاشگری‌ها و حرکات عجیب و غیر قابل پذیرش او عادت کرده‌اند. همین چند وقت پیش بود که در حاشیه تمرین فوتبال هنرمندان مصاحبه‌ای از او وایرال شد که به طور علنی حرف های رکیکی را به زبان آورد و بازخورد آن در فضای مجازی باعث شد که دید عده‌ای از مردم نسبت به اسطوره فوتبالی سال‌های نه‌چندان دور ایران عوض شود و او را آدمی بی ادب خطاب کنند.

ضرب و شتم و مضروب کردن شدید خبرنگار ورزشی در جریان بازی دو تیم مقاومت سپاسی شیراز و پیام خراسان در مشهد، درگیری با مصطفی دنیزلی سرمربی پاس، حرکت اهانت آمیز به تماشاگران تیم ابومسلم، اختلاف و درگیری با فرهاد کاظمی، جلال طالبی، بلاژویچ، ایوانکویچ، اکبر میثاقیان، ناصر شفق و... و اظهارات سخیف او در برنامه «یورو» در گفتگو با جواد خیابانی که محتوا و پیامی ضد اخلاقی داشت، تنها بخشی از این کارنامه پرحاشیه است.  

آخه نویسنده از کجام بیارم؟!

در یکی از برنامه‌های خندوانه در سال‌های اخیر، وقتی از خداداد و فیروز کریمی سوال شد نام سه نویسنده ایرانی را بگویند، خداداد جواب داد: «نویسنده از کجایم بیاورم؟»! و فیروز کریمی در تکمیل جواب خداداد عزیزی، گفت: «نویسنده‌های ایرانی بیکارند و از بیکاری می‌نویسند و ما با آنها کاری نداریم.»!

این شوخی خداداد و فیروز کریمی که خنده‌های رامبد جوان را هم به دنبال داشت، موجی از اعتراض‌ها را در فضای اجتماعی و در سطح عمومی برانگیخت اما تدبیری اندیشیده نشد تا کار به هذیان‌هایی از نوع «سرگیجه» نکشد. اگر همان زمان مسئولان و ناظران پخش برنامه‌های تلویزیونی، به فکر آسیب شناسی و پیشگیری از این رفتارشناسی ناهنجار بودند و به‌دنبال راه چاره برای این مساله بودند، امروز دچار این سرگیجه نمی‌شدیم.

«ساترا» چه می‌کند؟

این وسط، ساترا به‌عنوان سازمان تنظیم مقررات رسانه‌های صوت و تصویر فراگیر در کشور، چه می‌کند؟ نهادهای ناظر کیفی کجا هستند؟ چرا باید اجازه دهند که چنین اتفاقی بیفتد؟ آیا هرکسی به صرف چهره بودن، سلبریتی بودن، شناخته شده بودن، با هر کارنامه و هر عملکرد و سابقه سیاه و تباه و پر از حرف و حدیث، می‌تواند هرگونه هنجارشکنی و بی‌ادبی و وقاحت و هرزه گویی را بی‌دغدغه و راحت به نمایش بگذارد و جلوی دوربین پخش، «استریپ تیز» و «خودزنی» کند و به آبروی نداشته خودش که نه، به اعتبار رسانه، چوب حراج بزند؟ آیا ساترا به این برنامه با این محتوا مجوز تولید و پخش داده است؟

از سوراخ سوزن رد می‌شویم اما...

از سوراخ سوزن رد می‌شویم اما از در دروازه نه! برنامه فاخر و فرهنگ‌سازی از جنس «کتاب باز» را مجوز نمی‌دهیم، تیغ سانسور و ممیزی را روی صحنه سیگار کشیدن یا حرکات شبه موزون زنی سالخورده و مبتلا به آلزایمر می‌کشیم، از بس نگران درنوردیدن مرزهای شرع و عرف و اخلاقیم! اما از رفتارهای زننده و مشمئز کننده‌ای از این جنس که بنیان اخلاق و فرهنگ عمومی را هدف تخریب و تضعیف گرفته، راحت رد می‌شویم و خم به ابرو نمی‌آوریم. چشم‌ها را نباید شست؟!

«آنتن» ها با اینهمه دعوت از یک چهره پرحاشیه، دنبال چه هستند؟

عجیب این است که با این سابقه طولانی جنجال‌سازی و حاشیه‌بازی، صاحبان رسانه‌های تلویزیونی و پلتفرم‌ها، همچنان اصرار به دعوت از خداداد عزیزی برای فرستادنش روی آنتن دارند! واقعا علت این علاقه و اشتیاق بیمارگونه چیست؟ جز بدآموزی و بی‌فرهنگی، چیز دیگری نصیبمان شده؟ می‌خواهیم سر زبان بیفتیم به قیمت رسوایی و فضاحت؟ دنبال چه هستیم؟

«خداداد عزیزی»‌ها؛ نشانه یک بیماری و بحران فراگیر در بستر بی‌فرهنگی

کافی است در گوگل نام او را سرچ کنید؛ ویدیوهایی از بی‌اخلاقی‌های او مقابل آنتن زنده و مصاحبه‌هایی عجیب و غریب مقابل مخاطب نمایش داده می‌شود که جای تأسف دارد. «غزال تیزپا» و «حماسه ساز ملبورن»، مدتهاست دارد چک بلامحل می‌کشد در وجه اسم و اعتباری که دیگر نیست!

«ستاره» مُرد!...

عارضه ظهور و رشد «خداداد عزیزی»ها، ریشه در بستر بی فرهنگی و فقدان تشخص و اصالت دارد. اینکه یک بازیکن به صرف گلی که زده و برای ما نفع و برکت هم داشته، هرکار خواست بکند و هر شلتاقی زد و شیشکی انداخت و هر یاوه‌ای که گفت، معاف از هر مسئولیتی باشد و بازخواست نشود و پاسخگوی رفتار زشت و بیشرمانه خود نباشد، ریشه در کدام نگاه دارد؟ محبوبیت هر سلبریتی و چهره مشهور به هر قیمت، یک آسیب بزرگ در متن جامعه‌ای بحران‌زده است که «عقلانیت» و «فرهنگ‌مداری» بر مناسباتش حاکم نیست و حرف اول را «شهرت» و «موقعیت» می‌زند.

اینجاست که کسی مثل خداداد به خودش اجازه می‌دهد بگوید نویسنده از کجایم بیاورم و حتی نام سه نویسنده را نمی داند که هیچ، افتخار به ندانستنش هم می‌کند و نویسنده‌ها را هم بیکار می‌شمارد! چرا؟ چون در متن مناسبات این جامعه، ارزشگذاری و اولویت، به «دانستن» نیست. به «داشتن» است و مطرح و معروف بودن! چون فهمیده در اینجا، اصالت با فرهیختگی و کتاب خواندگی نیست و احتیاجی هم ندارد به آن تظاهر و تفاخر کند.

نگاهی به سطح دانش و شخصیت بسیاری از این «دیرآمدگان و زود حاجت گرفتگان» از عرصه شهرت و ستاره بودن، نشان می‌دهد آنان نیازی نمی‌بینند به این مراتب، اندک تعلقی نشان دهند چون مخاطبان‌شان همین «بی‌فرهنگی» و «بی‌شخصیتی» را هم به‌خاطر «سوپراستار» و «سلبریتی» بودن‌شان، عین حسن و کمال می‌بینند و: «هرچه آن خسرو کند، شیرین بود»!

«خداداد»ها، بر بستر این بی‌ریشگی مزمن و مسموم، روییده‌اند و بالا آمده‌اند! مشکل در خود ماست!...

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha