کد خبر 264934
۱۶ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۸:۰۰

«حیات» گزارش می‌دهد؛

معرکه «صفین»؛ کارزار «توحید علوی» و «بدعت اموی»

معرکه «صفین»؛ کارزار «توحید علوی» و «بدعت اموی»

عمار یاسر، آنکه به تعبیر رسول الله (ص) تا مغز استخوانش از ایمان انباشته بود، در جنگ صفین، که شهادتگاه او نیز شد، خطاب به سپاه شرک و نفاق شام به رهبری معاویه‌بن ابی‌سفیان می‌گفت: دیروز در رکاب پیامبر خدا (ص) بر سر نزول قرآن بر شما شمشیر می‌کشیدیم و امروز بر سر تاویل آن با شما می‌جنگیم.

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، اول صفر سال ۳۷ هجری، روز آغاز یکی از بزرگترین، تاریخ‌سازترین و دامنه‌دارترین جنگ های تاریخ اسلام است. جنگی که با تبعات و تاثیرات جریان‌ساز خود، تا قرنها بعد، گشایشگر کارزاری از نبرد دو بینش و دو جریان عمده تاریخی بود.

یک جریان به رهبری امام علی بن ابیطالب (ع) وارث حقیقت وحی و امانت اصیل دین و تجسم امامت، و جریان مقابل به سرکردگی معاویه، مظهر کفری که در نقاب تمسک به دین و شرع، رخ نهان کرده بود و همه زخم‌دیدگان و سیلی‌خوردگان از پیامبر (ص) و بقایای احزاب مشرکین، که در پی انتقام بدر و احد و خیبر و خندق، با نام قرآن و رسول الله (ص) به قرآن مجسم تیغ کشیدند تا قدرت را دست به دست کنند و ثروت بیت المال و اموال امت را به یغما ببرند و از دین، جز پوستینی وارونه به‌جا نگذارند. فرجام تلخ و فاجعه بار جنگ صفین، تعیین کننده مسیر تاریخ پس از خود شد و سرچشمه همه منازعات بزرگ تاریخ اسلام در دوران های بعد از حکمیت و جنگ نهروان تا حادثه عاشورا و...، به نوعی ریشه در این کارزار عظیم دارد.

نامه‌ای بدون نوشته، که جرقه عظیم‌ترین جنگ روزگار شد!

هنگامی که امام علی (ع) به خلافت رسید،  معاویه حاکم شام بود. سال‌ها پیش از آن (در سال ۱۸ قمری)، خلیفه دوم، او را زمامدار دمشق کرده بود و در زمان خلیفه سوم، معاویه حاکم بلامنازع و مطلق کل منطقه شام شده بود و قدرتی فراوان و فزون از حساب گرفته و سخت در آن بلاد، ریشه گسترده بود. امیرالمؤمنین تصمیم گرفت عبدالله بن عباس را حاکم ‏شام کند؛ پس نامه‏‌ای به معاویه نوشت و در آن نامه، از او خواست بیعت کند؛ اما معاویه نه تنها از بیعت سر باز زد، خون‌خواهی از عثمان را پیش کشید.

امیرالمؤمنین (ع) در نامه خود نوشت: «تو گمان کرده‌ای ‏که با تهمت زدن قتل عثمان نسبت به من می‌توانی از بیعت من سرپیچی کنی؟ همه می‌دانند که او را من نکشته‌ام تا قصاصی بر من لازم آید و ورثه عثمان در طلب خون او، از تو سزاوارترند و تو خود از کسانی هستی که با او مخالفت کردی و در آن موقع که از تو کمک خواست، آنقدر تعلل کردی تا کشته شد.»

معاویه بجای پاسخ، نامه‌ای بدون نوشته با عنوان: از معاویه به علی ابن ابیطالب فرستاد. پس از آنکه امام (ع) مطمئن شد معاویه قصد بیعت و اطاعت ندارد و بزرگان کوفه مدافع حضرت در جنگ با شام‌اند، در خطبه‏‌ای عمومی، مردم را به جهاد فرا خواند.

ما آغازگر جنگ نخواهیم بود!

سرانجام سپاه امام (ع) در مرز روم، در شمال عراق و سوریه امروزی با سپاه شام برخورد کرد. امام (ع) مالک اشتر را به‌سوی آن‌ها فرستاد و به او تأکید کرد که به هر روی نباید آغازگر جنگ باشد. با آمدن مالک، سپاه شام درگیری را آغاز کرده و دو طرف به نبرد با یکدیگر پرداختند. روز اول ماه صفر، جنگ شدیدی بین دو سپاه رخ داد، هر روز یکی از فرماندهان امام علی (ع) رهبری خط مقدم را عهده‌دار بود.

معرکه «صفین»؛ کارزار «توحید علوی» و «بدعت اموی»

بستن آب فرات؛ بدعت شوم امویان

لشکر معاویه بین لشکر امام علی (ع) و رود فرات قرار گرفتند و اجازه ندادند یاران آن حضرت آب بردارند. در گفتگوی بین معاویه و پیک امام علی (ع)، معاویه خشمگین شد و گفت: «علی را از این آب بهره‌ای نیست. خدا معاویه و پدرش را از حوض کوثر آب ندهد، اگر بگذارم علی یا اصحابش از آب فرات بنوشد. مگر اینکه با زور شمشیر غالب شود.»
سرانجام لشکریان امیرالمؤمنین بر لشکریان معاویه هجوم بردند و فرات را به تصرف درآوردند. آنگاه علی (ع) دستور داد آب برای همه آزاد باشد و هیچ‌کس مانع اهل شام نشود؛ بنابراین از هر دو طرف، افراد می‌آمدند و آب برمی‌داشتند.

نیزه ها همه شکست و در ترکش‌ها تیری نماند...

«لیلة الهریر» شب سخت و خونباری در جنگ صفین بود. لشکر امام علی (ع) و معاویه در آن شب به جنگ پرداختند و عدۀ بسیاری از دو طرف کشته شدند. به گفته «نصربن مزاحم منقری»: «در آن شب جز صدای چکاچک شمشیر که در دل مردان هول‌انگیزتر از بانگ رعد و فرو ریختن هراس‌آور کوه‌ها بود، صدایی به گوش نمی‌رسید.»  «ابن مسکویه» در توصیف آن شب می‌گوید: «آن شب چندان جنگیدند که نیزه‌ها همه درهم شکست و در ترکش‌ها تیری نماند، سپس دست به شمشیر بردند.»

در لیلة الهریر که نزدیک بود سپاهیان امام (ع) کار جنگ را یک‌سره کنند، معاویه که در یک‌قدمی نابودی کامل بود، با حیله عمروعاص، دستور داد تا قرآن‌ها را بر سرِ نیزه‌ها کنند.

قرآن ِ سر نیزه که «قرآن مبین» نیست!

و عاقبت، خدعه عمروعاص در قرآن به سر نیزه کردن و کتاب خدا را دستاویز دروغ ساختن برای فریب سپاهیان علی و جان به‌در بردن از شکست و مرگ محتوم، به‌برکت جهل و خشک مغزی آنان که قرآن ناطق را رها کردند و به تسلیم در برابر خدعه اهل نیرنگ و نفاقش واداشتند و اوراق قرآن را بدل از حکم خدا گرفتند، پایان‌ این جنگ و آغاز بسی فتنه‌های عظیم و بی پایان تاریخ اسلام بود. سپاهیان معاویه در پی حملات مالک اشتر، شکست را بسیار نزدیک می‌‏دیدند. معاویه برای راه چاره، دست به دامن عمرو عاص شد. به پیشنهاد عمرو و دستور معاویه، شامیان قرآن‌‏ها را بر نیزه کردند.

ماجرای تحمیل حکمیت بر امام (ع) و فرجام تلخ جنگ

با حیله‌ای که عمرو عاص ترتیب داد و قرآن‌ها به سر نیزه‌ها رفت، در میان سپاه امام علی (ع) دودستگی پدید آمد، که دشمن حکمیت قرآن را پذیرفته است و ما حق جنگ با آنان را نداریم. امام (ع) به‌شدت در برابر این سخن ایستاد و اعلام کرد این کار، جز فریب چیزی نیست؛ ولی عاقبت، بالاجبار ضمن نامه‏‌ای به معاویه با قید اینکه ما می‌دانیم تو اهل قرآن نیستی، حکمیت قرآن را پذیرفت. به‌واسطه ماجرای حکمیت، دو سپاه از هم کناره گرفتند و معاویه توانست از مخمصه شکست حتمی، رهایی یابد.  امام علی (ع) پس از آن هرچقدر درصدد تشکیل سپاه برای حمله به شام برآمد، مردم کوفه و حجاز از وی چندان فرمان‌برداری نکردند و گروهی به نام خوارج نیز در داخل کوفه به وجود آمدند که جنگ نهروان را به‌وجود آوردند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha