کد خبر 257035
۲۴ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۹:۴۲

«حیات» از شهادت امام پنجم شیعیان گزارش می‌دهد؛

امام باقر (ع)؛ شاهد قتلگاه کربلا و شکافنده‌ی دانش‌ها

امام باقر (ع)؛ شاهد قتلگاه کربلا و شکافنده‌ی دانش‌ها

جگر گوشه آفتاب کربلا و شاهد قتلگاه و عصر عاشورا، احیاگر علم و عقلانیت شیعه است در سیاه‌ترین عصر قساوت و وحشت اموی؛ امامی که رسول‌خدا (ص) بیش از نیم قرن پیش از ولادتش به «جابر ابن عبدالله انصاری» صحابی خود فرموده بود: «شخصی از خاندان مرا خواهی دید که اسمش اسم من و چهره‌اش شبیه چهره من است. او درهای علم را به روی مردم خواهد گشود».

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، هفتم ذیحجه‌الحرام، سالروز شهادت پنجمین امام و هفتمین معصوم از خاندان نور و کرامت است. حضرت اباجعفر محمد بن علی(ع) باقر علم‌النبیین، کاروانسالار علم و کوثر حکمت مکتب فیض و هدایت «غدیر» و وارث امانت وحی و ودیعه امامت در عصر غربت است؛ در تاریک‌ترین شب حاکمیت شیاطین اموی که با همه توان و با چنگ و دندان، کمر به محو بقایای دین خدا و میراث پیامبرش بسته بودند و می‌خواستند جز نامی وارونه از قبله و قرآن، باقی نگذارند.

این غریب مدینه و ماه شبهای بقیع، با تاسیس مکتبی عظیم که بعدها فرزند بزرگوار و معصومش حضرت جعفر صادق(ع) به تداوم و تکمیل آن برخاست، احیاگر حیات علمی، فرهنگی و معنوی مکتب تشیع در تاریخ شد. به بهانه سالروز شهادت جانگداز آن امام بزرگوار(ع)، مروری بر کارنامه روشنگری‌ها و مجاهدت‌های این شاهد عاشورا و یادگار کربلا داریم. 

نامش نام من است...

 امام محمد باقر (ع) در اول رجب سال ۵۷ هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود. نام آن حضرت، «محمد»،  کنیه شریفش «ابوجعفر» و لقبش «باقرالعلوم» یعنی شکافنده‌ی دانش‌ها است.

پدر بزرگوار او حضرت امام علی ابن الحسین(ع) زین العابدین و مادر او جناب فاطمه ام عبدالله دختر حضرت امام مجتبی(ع) علیه السلام است. بدین سبب برخی آن حضرت را به «ابن الخیرتین» و «علوی بین علویین» لقب داده‌اند. در واقع ایشان از سوی پدر، نوه امام حسین (ع) و از سوی مادر، نوه امام حسن (ع) است.

همسر حضرت باقر (ع)، «ام فروه» از زنان با ایمان و بافضیلت است. او دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر و مادر امام جعفر بن محمد الصادق (ع) است.

من حسین (ع) را در کربلا گم کرده‌ام...

امام محمد باقر (ع) یادآور و یادگار مجسم و شاهد زنده‌ی عاشورا و کربلا بود. آن حضرت، در زمان واقعه عاشورا چهار سال داشتند، چنانچه خود در جایی فرموده‌اند: «من چهار ساله بودم که جدم حسین بن علی (ع) کشته شد و شهادت وی و آنچه را در آن‌وقت بما رسید بیاد دارم.» آن امام بزرگوار، شاهد گودی قتلگاه و سرهای بریده و اسب تاختن بر پیکرهای مطهر و پاره پاره‌ی جد و عموها و خاندان مطهر خود و همراه و همسفر کاروان زنجیری اسارت و غربت آل‌الله از کربلا و کوفه تا شام بود و در سخن و سلوک خود، میراث آن شهادت‌ها و پیام بزرگ آن مصیبت اعظم عالم خاک تا افلاک را زنده می‌داشت و ابلاغ‌گر این مظلومیت به تاریخ بود.

چنانچه عارف و شاعر بزرگ قرن هفتم «شیخ فریدالدین عطار» در خاتمه کتاب پرارج «تذکره الولیاء» خود که ختم به ذکر مقامات آن امام والامقام کرده، می‌گوید: «این می‌گفتی و می‌گریستی تا شبی او را کسی گفت: یا سیدی چند گوئی؟ گفت: ای دوست! یعقوب را یک یوسف گم شده بود. چنان بگریست که چشمهایش سفید شد. من ده کس از اجداد خود: یعنی حسین (ع) و قبیله او را در کربلا گم کرده‌ام. کم از آن کی در فراق ایشان دیده‌ها سفید کنم؟...»

امام باقر (ع)؛ شاهد قتلگاه کربلا و شکافنده‌ی دانش‌ها

اسوه اخلاق، زهد، عبادت، تقوی و عرفان

آن امام بزرگوار را از زاهدان بزرگ عالم اسلام شمرده‌اند. «حافظ ابونعیم اصفهانی» در کتاب «حلیه الولیاء» با عبارت: «الحاضرُ الذّاکر، الخاشعُ الصّابر» از ایشان یاد کرده است.

«کلینی» از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود: «پدرم همواره و در همه حالت، مشغول به ذکر خدا بود و همه خانواده خود را به ذکر حق سفارش می‌کرد. در سفر حجّ او را دیدند که غسل کرد و با پای برهنه وارد محیط حرم شد، چون به مسجد الحرام رسید، به کعبه نگریست و با صدای بلند گریه کرد. آن‌گاه طواف کرد و بعد از نماز سر به سجده نهاد، هنگامی که سر از زمین برداشت، محل سجده از بسیاریِ اشک، مرطوب شده بود.»

«ذهبی» نقل کرده است که امام باقر (ع) در شبانه روز صد و پنجاه رکعت نماز می‌گزارد، و از امام صادق (ع) روایت شده است که پدرش را بنا بر وصیّتِ خود او، در جامه‌ای که هنگام نماز بر تن می‌کرد، به خاک سپردند.

امام‌باقر(ع) شیفته حق‌تعالی و لقاءالله بود و از شوق دیدار کعبه با صدای بلند می‌گریست و در وقت نماز، رنگ چهره مبارکش از خوف و خشیت خدا زرد می‌شد.

هرگز از بخشش در حق هرکه به امیدی به‌نزدش می آمد دریغ نمی‌ورزید و او را با بهترین عطایا و اکرام ها سربلند می‌داشت. خدمت‌کاران خود را در کارهای دشوار، یاری می‌کرد.هرگاه می‌خواست به سائلی کمک مالی کند، او را «سائل» نمی‌خواند، بلکه «یا عبداللّه» (ای بنده خدا) خطابش می‌کرد.

به گفته ابن حجر هیتمی: «امام باقر(ع) در ترسیم مقامات عارفان و بیان حقایق عرفانی، سخنانی دارد که زبان از وصف آن عاجز است.»

«جابربن‌یزید جعفی» از علمای آن‌عصر از امام‌باقر(ع) به وارث علم انبیا و «ابن‌ابی‌الحدید معتزلی» از ایشان به سید فقهای اهل حجاز یاد کرده است. چنان‌که به نظر «شمس‌الدین ذهبی» جایگاه علمی و معنوی و سیادت و شرافت خانوادگی و فضیلت های بی‌شمار، امام‌باقر(ع) را در نگاه مردم، شایسته خلافت قرار داده بود.

آموزگار و معیار حقانیت «امامت و ولایت» در عصر انحراف و بدعت

امام‌ محمد باقر (ع) بنابر فرمان خدا و به نص پیامبر اکرم (ص) و به وصیت پدر خود امام‌علی‌بن‌حسین (ع) در سال ۹۴ یا ۹۵ هجری پس از پدرش به امامت رسید.

ایشان با حاکمان نامشروعی ازجمله: ولیدبن‌عبدالملک، سلیمان‌بن‌عبدالملک، عمربن‌عبدالعزیز، یزیدبن‌عبدالملک و هشام‌بن‌عبدالملک، از خلفای اموی هم‌زمان بود. حاکمان اموی مردم را از ارتباط با امام‌ باقر (ع) منع کرده و ایشان را تحت فشار و آزار شدید و انواع محدودیت‌ها و موانع قرار می‌دادند. از میان حاکمان یادشده، ولید و هشام بسیار ستمکار و کینه‌توز بودند.

امام‌ باقر (ع)، رهبران ستمکار و پیروان آنان را گمراه‌ کننده و اعمال آنان را چون خاکستری که باد آن را متفرق کند، باطل شمرده است. همچنین آن حضرت، حکومت و رهبری امت اسلامی را حق پیامبر (ص) و ائمه (ع) دانسته و اولویت در آیه «النَّبِی أَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» را به معنای اولویت ولایت و امارت شمرده و در نتیجه، حکومت بر مردم را از حقوِق اهل بیت(ع) معرفی کرده است.

ایشان بیش از امام سجاد(ع) با مسائل و مشکلاتی به‌جهت مقابله با انحرافات فکری و کلامی در عصر خود، روبه‌رو بود. افزون بر حرکت‌های غیر اسلامی چون مسیحیان و حرکت‌های درون‌دینی چون منکران ولایت و امامت ائمه، جریان‌هایی چون خوارج و مرجئه فعال بودند. حرکت‌های مدعی رهبری در میان شیعیان و جدای از امامت امام‌باقر(ع) نیز، همچون زیدیه، در حال شکل‌گرفتن بودند. امام‌ باقر (ع) برای دفاع از اسلام و هدایت مردم کوشش بسیار کرد.

دعوت مردم به مکتب اهل البیت (ع) از مهمترین اقدامات حضرت بود چنان‌که در یکی از روایات، کسی را که شب‌ها را برای تهجد و عبادت برخاسته و روزها روزه گرفته و اموالش را انفاق کرده و مداوم حج به جای آورده اما ولایت و هدایت ولیّ‌خدا را نشناخته، بی‌ایمان دانسته و اعمالش را نزد خداوند بی‌اثر خوانده است. ایشان در جایی دیگر، از بی‌توجهی مردم به اهل بیت پیامبر (ص)، در مراسم حج انتقاد کرده و به حج‌گزاران یادآور شده است، طواف آنان با طواف مردم عصر جاهلیت، تفاوتی ندارد و حال آنکه مردم سفارش شده‌اند، بر صراط مستقیم حرکت کنند و راه راست، راه امیرالمؤمنین علی(ع) و اوصیای ایشان است.

مبارزه با غالیان و افراد مدعی تشیع که ائمه(ع) را به مقام خدایی ارتقا می‌دادند، از دیگر فعالیت‌های امام‌باقر (ع) بود. ایشان غالیان و بدعت‌گذاران را از خود می‌راند و برای تبیین درست سنت رسول‌الله(ص) با رهبران دیگر مذاهب اسلامی ازجمله پیشوایان خوارج، پیشوای فقهای اهل بصره، و نیز با رهبران صوفیه و جریان مدعیان زهد و ترک دنیا مناظره می‌کرد.

امام باقر (ع)؛ شاهد قتلگاه کربلا و شکافنده‌ی دانش‌ها

نحوه شهادت

انتقاد امام‌محمدباقر (ع) از حاکمان ستمگر اموی و از گمراهی مردم در انحراف از سیره اهل بیت و دعوت به ولایت و امامت اهل بیت (ع) موجب شد هشام‌بن‌عبدالملک ایشان را به همراه فرزند خود امام‌صادق(ع)از مدینه به شام، مرکز خلافت امویان، احضار کند و هدف از این احضار، ترساندن امام‌ بود. اما ایشان در شام با هشام نیز احتجاج کرد و حاکمیت ظاهری و معنوی را از آنِ ائمه اهل بیت(ع) شمرد و این کار موجب زندانی‌شدن ایشان شد. سرانجام امام با دستور هشام، خلیفه خونریز و مستبد اموی که از گسترش نفوذ معنوی آن‌حضرت، بیمناک بود، مسموم و در هفتم ذیحجه 114 یا 115 هجری در سن 57 یا 58 سالگی به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در جوار پدر بزرگوار خود حضرت امام سجاد(ع) به‌خاک سپرده شد.

ماجرای وصیت امام (ع) به اقامه عزا بر ایشان

امام‌باقر (ع) به فرزند خود امام‌ صادق (ع) وصیت کرد ده سال در موسم حج برای ایشان نوحه‌سرایی و گریه و به تبعیت از سنت پیامبر اکرم(ص) در شهادت جعفر طیار هشتصد درهم در ماتم وی هزینه کنند. در نگاه امام‌خمینی(ره)، این کار برای نیاز امام‌باقر(ع) به گریه نبود که برای شخص ایشان سودی هم نداشت. بلکه این گریه به جهت استفاده سیاسی و اجتماعی آن بود. امام‌باقر (ع) با این کار می‌خواست ستمگران و کسانی که وی را به شهادت رسانده‌اند، افشا شوند تا این موضوع موج ایجاد و مردم را از ستمکاران آگاه کند و در نهایت، تقویت مظلوم و انهدام ظالم را در پی داشته باشد. ایشان تأثیر عزاداری برای امام‌باقر (ع) در بیداری مردم را به تأثیر عزای سیدالشهدا (ع) تشبیه کرده است.

از غمش سینه «بیت الاحزان» است....

در میان قنوت چشمانم
عکس یک قبر خاکی افتاده
سنگ غربت شکسته بغضم را
دیده ام، صبر خود ز کف داده

کاروان دل شکسته‌ی من
رهسپار بقیع ویران است
زائرم، زائر امامی که
از غمش سینه «بیت الاحزان» است

با سلامی به محضرت آقا!
پر کشیدم شبیه بال نسیم
السلام علیک یابن شهید
السلام علیک یابن کریم

آسمان کبود چشمانم
باز امشب بهانه می‌گیرد
در جوار مزار خاکی‌تان
مرغ دل، آشیانه می‌گیرد

روز و شب دارم این نوا آقا
از چه بی بارگاه گردیدی؟
با هزاران مُرید درگاهت
از چه رو بی پناه گردیدی؟

ای امامی که غربت، ارث شماست
شعله می‌بارد از گلستانت
زهر کینه چه بر سرت آورد؟
پدر و مادرم به قربانت

گر چه از زهر کینه می‌سوزی
شعله‌های غم تو دیرینه است
قدر کرب و بلا، بلا داری
این همان «راز آه آیینه» است

خاطرات درون ذهنت را
نیمه شب‌ها مرور می‌کردی
یاد غم‌های روز عاشورا
پلک خود را نمور می‌کردی

دیده‌ای در سنین کودکی‌ات
بین گودال، جسم بی سر را
چه کشیدی در آن غروب غریب
تا شنیدی صدای مادر را؟

ضرب سیلی و صورت نیلی
ظلم‌های امیه را خواندی
زیر لب با نوای جانسوزت
روضه‌های رقیّه را خواندی

لا به لای صدای تیر و کمان
ناله‌های رباب می‌آمد
چه بلایی سر علی آمد
که حسین با شتاب می‌آمد؟

مشک سقّا و اشک اهل حرم
گویی از حلقه‌اش نگین افتاد
لحظه‌ها لحظه‌های غارت شد
تا که عباس بر زمین افتاد...

شاعر: محمد فردوسی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha