کد خبر 256125
۱۹ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۳:۳۸

«حیات» گزارش می‌دهد؛

سالروز پیوند دو نور عالم جان؛ عشق «علی» و «فاطمه» تکرار ندارد...

سالروز پیوند دو نور عالم جان؛ عشق «علی» و «فاطمه» تکرار ندارد...

ازدواجی از این مبارک‌تر می‌شود؟ که عروس، سرور زنان عالم باشد و داماد، قطب عالم امکان و حاصل آن هم «کوثر»ی باشد به امتداد ازل تا ابد... «نور علی نور» همین نیست؟

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، روز اول ذیحجه‌الحرام، تقدس از پیوندی پاک و پرنور گرفته که عرصات آسمان را نورافشان سر حضور و عطرآگین سکر سرور قدسیان و عرشیان و مقیمان سراپرده سبحات سرمدیت کرده است. روز ازدواج پربرکت و باسعادت علی عالی اعلا(ع) و سیده النساءالعالمین(س) که حلقه اتصال زمینیان با سرچشمه فیض و فلاح آسمانی و سرمنشاء همه خیرات و برکاتی است که از منبع تفضلات قدسی امامت و ولایت اهل الله بر خاک تا افلاک، فیضان یافته است. روزی که گوهر عقد برترین مردان و پاکیزه ترین زنان عالم از درج احتجاب «حرم ستر و عفاف ملکوت» و از «صدف سر معراج» برآمد و عالم جان را گل افشان و نورباران کرد. روزی که سخن حق تعبیر و تجسم یافت: «مرج البحرین یلتقیان»: پیوند دو دریا....

کسی پشت در است که....

هنگامی که حضرت علی(ع) برای خواستگاری فاطمه (س) رفت، حضرت حدود 9 سال داشتند و پیامبر (ص) در خانه ام‌سلمه بود. امام علی (ع) وقتی درب خانه را زد، پیش از آنکه خودشان را از پشت پرده معرفی کنند، پیامبر اکرم (ص) اذن ورود را به خانه دادند و گفتند: «در را باز کنید. کسی پشت در است که محبوب خدا و رسول او است.»

علی (ع) وارد منزل شدند و سلام کردند و از روی شرم، چشمانشان را بر زمین دوختند و شرم از پیامبر(ص) مانع گفتن خواسته شد. پیامبر (ص) که خود حالات رفتاری و روحی علی (ع) باخبر بودند، سکوت را شکستند و فرمودند: «می بینم برای حاجتی اینجا آمده ای. خواسته ات را بر زبان آور و آنچه در دل داری بازگو که خواسته ات پیش من پذیرفته است.»

حضرت علی (ع) که برای خواستگاری دختر پیامبر (ص) به خانه ایشان رفته بود، خواسته خود را اینگونه بیان کرد: «پدر و مادرم فدای شما، وقتی خردسال بودم مرا از عمویتان ابوطالب و فاطمه بنت اسد گرفتید. با غذای خود و به اخلاق و منش خود بزرگم کردید. نیکی و دل سوزی شما درباره من از پدر و مادرم بیشتر و بهتر بود. تربیت و هدایتم به دست شما بوده و شما ای رسول خدا به خدا سوگند ذخیره دنیا و آخرتم می‌باشید. ای رسول خدا! اکنون که بزرگ شده‌ام، دوست دارم خانه و همسری داشته باشم تا در سایه انس با او، آرامش یابم. آمده‌ام تا دخترتان فاطمه را از شما خواستگاری کنم. آیا مرا می پذیرید؟» چهره پیامبر، همانند گل شکفته شد. گویا انتظار این لحظه را می‌کشید. خوشحال شد، ولی جواب قطعی را برعهده فاطمه (ع) گذاشتند.

پیامبر (ص) ماجرای خواستگاری امام علی (ع) را برای دخترش بازگو کرد؛ خانه ناگهان غرق در سکوت شد و حضرت فاطمه (س) از سر حیا ساکت ماند و سخن نگفت. به ناگاه بانگ تکبیر پیامبر (ص) بلند شد: «اللّه اکبر! فاطمه راضی است. سکوت او نشانه رضایت اوست.»

مهریه آفتاب

مشخص کردن میزان مهریه، از شرایط عقد در اسلام است. نبی مکرم اسلام(ص) که نخستین مجری و مظهر اسلام بود، در پیوند دختر گرامی‌اش با حضرت علی (ع)، از داماد آینده پرسید: آیا برای این ازدواج اندوخته ای داری؟ علی (ع) پاسخ داد: شما از وضعیت من به خوبی آگاهید. تمام دارایی من شمشیر، زره و شتر آبکش من است. پیامبر فرمود: شمشیرت را برای جهاد در راه خدا نیاز داری؛ شتر هم برای انجام کار های روزمره و امرار معاش می خواهی؛ ولی این زره (پیراهن جنگی) رابفروش و پولش را برایم بیاور.

علی (ع) زره را به پانصد درهم فروخت و پول را به عنوان مهریه همسرش نزد پیامبر (ص) آورد تا برای ازدواجشان هزینه کند. بدین ترتیب مهریه برترین بانوی دنیا تعیین شد و الگویی ماندگار برای همه زنان مسلمان شد. این مبلغ به عنوان سنت قرار گرفت و هر یک از اهل بیت (ع)، میزان مهریه همسران خود را به همین مقدار مشخص می‌کردند.

تحقق امر خداوند (ازدواج دو نور در آینه روایات)

«حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا اَبِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ اَحْمَدَ الْاَزْدِیِّ عَنْ اَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ اَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ عِکْرِمَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‌اِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی آخَی بَیْنِی وَ بَیْنَ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍوَ زَوَّجَهُ‌ابْنَتِی‌... وَ جَعَلَهُ لِی وَصِیّاً وَ خَلِیفَةً فَعَلِیٌّ مِنِّی وَ اَنَا مِنْهُ مُحِبُّهُ مُحِبِّی وَ مُبْغِضُهُ مُبْغِضِی وَ اِنَّ الْمَلَائِکَةَ لَتَقَرَّبُ اِلَی اللَّهِ بِمَحَبَّتِهِ.»

رسول خدا (ص) فرمود: خداوند متعال میان من و علی بن ابی‌طالب برادری ایجاد کرد و خداوند دخترم فاطمه را به ازدواج او در آورد.... خداوند علی (ع) را وصی و خلیفه‌ام قرار داد، پس علی از من است و من از اویم. دوستدار او دوستدار من و دشمن او دشمن من است. همانا فرشته‌ها بواسطه دوستی علی بن ابی‌طالب (ع) به خداوند نزدیک می‌شوند.»

عَنْ‌ مَسْرُوقٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: لَمَّا قَدِمَ عَلِیٌّ الْکُوفَةَ- یَعْنِی عَبْدَ اللَّهِ بْنَ مَسْعُودٍ- قُلْنَا لَهُ: حَدِّثِّنَا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ... اِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ فِی تَبُوکَ وَ نَحْنُ نَسِیرُ مَعَهُ: اِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ اَمَرَنِی اَنْاُزَوِّجَ‌ فَاطِمَةَ مِنْ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ فَفَعَلْتُ.» 

مسروق می‌گوید وقتی عبدالله بن مسعود به کوفه آمده بود، به او گفتم حدیث از پیامبر (ص) برای ما نقل کن. او گفت: در غزوه تبوک، همراه رسول خدا (ص) بودیم و شنیدم که فرمود: همانا خداوند به من دستور داد تا فاطمه را به ازدواج علی بن ابی‌طالب در آورم و من هم فرمان خدا را انجام دادم.»

«حدثنی ابراهیم بن المذاری الخیاط رحمه الله قال حدثنی احمد بن محمد ابن سعید الرفا البغدادی فی طریق مکة قال حدثنی احمد بن علیل قال حدثنی عبدالله بن داود الانصاری عن موسی بن علی القرشی قال حدثنی قنبر بن احمد (ابن قنبر مولی علی بن ابی طالب عن ابیه عن جده) قال حدثنی کعب بن نوفل عن بلال بن حمامة قال: طلع علینا النبی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) ذات یوم ووجهه مشرق کدارة القمر فقام عبد الرحمنبن عوف فقال یا رسول الله ما هذا النور؟ فقال: بشارة اتتنی من ربی فی اخی وابن عمی و ابنتی وان الله تعالی قد زوج علیا (علیه‌السّلام) (ب‌) فاطمة...» 

بلال بن حمامه می‌گوید: روزی رسول خدا(ص) نزد ما آمد در حالی‌که صورتش مانند قرص ماه می‌درخشید، عبدالرحمن بن عوف گفت: یا رسول الله! این چه نوریست؟ فرمود: «به جهت مژده‌ای است که از طرف پروردگارم درباره پسر عمویم و دخترم به من داده شده است. همانا خداوند فاطمه را برای علی بن ابی‌طالب (ع) تزویج کرده است.»

سالروز پیوند دو نور عالم جان؛ عشق «علی» و «فاطمه» تکرار ندارد...

الگوی کاملی از همسرداری، سبک زندگی و تربیت فرزند در منطق وحی و ولایت

ازدواج این دو ثقل وجود و این دو سر سجود، الگویی کامل از همه آن‌چیزی است که در مکتب هدایت و تربیت قرآنی، به‌عنوان شیوه مومنانه زیستن و حیات طیبه معنوی انسان طراز اسلام می‌شناسیم. این ازدواج و این زیست پرفضیلت و الهام‌بخش برای همه مومنان، درس آموز چگونگی زندگی مشترک و همسرداری، رفق و مدارا و همدلی و همکاری زوجین در اداره زندگی، مدیریت و تدبیر امور منزل و تقسیم کار، زندگی بر مبنای عشق، معنویت، تقوی، و تفاهم و تعامل، صبر در مشکلات و مضایق معیشت و زندگی، و همه آنچه تعریف‌کننده و تبیین‌گر سبک زندگی مومنانه است.

همچنین الگوی حقیقی و ماندگار تربیت فرزند در آیین وحی را در آینه این پیوند و زندگی مشترک پرخیر و برکت می‌توان دید. ازدواجی که سرچشمه جوشش «کوثر»: خیر کثیر، شد و سرمنشاء ظهور پاکترین موالید عالم خلقت و تداوم سلسله امامت و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت که مصداق همان کوثر فیض الهی است.

جز فاطمه (س)، عالم، گل بی‌خار ندارد ...

 بی روی علی شعر من آرایه ندارد
بی اذن علی، نطق، درونمایه ندارد
بی نام علی قرآن، یک آیه ندارد
بی حب علی دین بخدا پایه ندارد
عمری پدرم گفت که فرزند خلف باش
یعنی که فقط بنده ی سلطان نجف باش

یاسین، رخ و رحمان، دل و توحید، مقام است
با حکم غدیر آمده، پس کار تمام است
«سلطان جهانش به چنین روز غلام است»
ذکر لب مولا صلوات است و سلام است
هم شان علی کیست؟ اگر هست بیاید!
بالاتر از این دست محال است بیاید

هم جاذبه هم دافعه دارد، به تعادل
توصیف گر روی گل او شده بلبل
نقل است که شاعر شده حافظ به توسل
«لاحول و لاقوه الا بتغزل»
ایجاز رباعی ست، بلندای قصیده ست
از دفتر اشعار خدا، بیت گزیده ست

خورشید شده آینه گردان جمالش
خوردند ملایک همگی غبطه به حالش
گشتم، به خدا نیست کسی مثل و مثالش
میراث محمد، صلواتی ست که آلش
کس نیست به جز فاطمه و حیدر و اولاد
با آل علی هرکه در افتاد بر افتاد

تاریخ عرب، فاتح خیبرشکن اش خواند
«او» بود که پیغمبر اسلام، «من»اش خواند
صدآیه ی نازل نشده از دهنش خواند
استاد سخن، فاطمه، صاحب سخن اش خواند
کو آنکه قدم جای قدومش بگذارد
جز او احدی خطبه ی بی نقطه ندارد

برده‌ست خدا نام از او داخل انجیل
موسی به لبش نادعلی داشت لب نیل
داده ست به فرمان علی گوش، ابابیل
پیغامبری را علی آموخت به جبریل
این ها همگی هیچ، بگو معجزه اش چیست
اعجاز علی اینکه کسی مثل علی نیست

عدل علوی دست عقیل است در آتش
گیرم بزند دشمن او پشت در آتش
لطفش به گنهکار چون آبی ست بر آتش
شاعر! نزند دست بر این شعر تر، آتش
در آتش سوزنده و بی سایه ی محشر
بر چادر زهرا متوسل شو و بگذر

عشق علی و فاطمه تکرار ندارد
جز فاطمه عالم گل بی خار ندارد
جز با در این خانه، گدا کار ندارد
این خانه دری دارد و دیوار ندارد
در کوچه ی باریک علی آه...چه ها شد
هر بار گدا حاجتی آورد، روا شد

شاعر: محمدحسین ملکیان

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha