به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، روز بیست و یکم فروردین بهعنوان روز ملی «نهجالبلاغه» نامگذاری شده است؛ کتابی که در یک کلام، چکیده و عصاره انسانی آسمانی است به عظمت علی(ع) ... و این شاید فرصتی است برای اندیشیدن به ابعاد عظیم و بیپایان کتابی که نازله روحی به بلندای پهلوان بزرگ عرصه تعبد و توحید و شاهباز سدره نشین عدالت و عرفان است:
«رستم دستان قرآن، شیر یزدان، مرتضی»....
اعجاز حکمت علوی در کلام بزرگان
کلمات امیرالمومنین (ع) از قدیمترین ایام با دو امتیاز همراه و با آنها شناخته میشد: یکی فصاحت و بلاغت، و دیگر چند جانبه بودن و به اصطلاح امروز چند بعدی بودن. هر یک از این دو امتیاز به تنهایی کافی است که به کلمات علی (ع) ارزش فراوان بدهد، ولی توام شدن این دو با یکدیگر یعنی اینکه سخنی در مسیرها و میدانهای مختلف و احیانا متضاد رفته و در عین حال کمال فصاحت و بلاغت خود را در همه آنها حفظ کرده باشد، سخن علی (ع) را قریب به حد اعجاز قرار داده و به همین جهت سخن علی در حد وسط کلام مخلوق و کلام خالق قرار گرفته است و دربارهاش گفتهاند: «کَلامٌ فَوقَ کَلامِ المَخلوقِ وَ دونَ کَلامِ الخالِق: کلامی که بالاتر از کلام بشر و پایینتر از کلام خداوند است».
سخن را با نقل عباراتی از استاد شهید آیتالله «مرتضی مطهری» در بیان شگفتی کتاب شریف نهجالبلاغه آغاز کردیم. در طول تاریخ، بسیاری از محدثان، حکما و عالمان اسلامی از شیعه و سنی بر وجوه و امتیازات منحصر به فرد این کتاب ارزشمند که نازلهی روح بزرگ آن سر وصول و یقین به معارج قدسی است، تعابیری شگفت دارند.
سیدرضی که خود همت به جمعآوری این اثر سترگ گماشته و با نهجالبلاغه جاودانه شده و همچون قطرهای که خود دریا شده مینویسد: «جویندگان و سود برندگان از آن زیاد است و این به دلیل گرانسنگی و قدر و منزلت این کتاب در فراهم داشتن شگفتیهای سخنوری و زبانآوری اوست.» در همین راستا باز هم سیدرضی مینویسد: «بعد از قرآن و بیانات پیامبر اکرم (ص) هر کلام و خطبه و مقالهای را که خواندم و شنیدم توانستم با آن رقابت کنم و بهتر از ان یا همانندش را بگویم، مگر کلمات امیرالمؤمنین علی (ع) را که هرچه کوشیدم توانایی رقابت با آن را در خود نیافتم.»
ابن ابی الحدید که عالم سنی مذهب منصفی است و شرح بزرگش بر نهجالبلاغه شهرت جهانی دارد، سخنان مولا را برتر از کلام مخلوق و کمتر از کلام الهی دانسته و میگوید اگر چه یاران پیامبر (ص) از فصیحان بودند، ولی علی (ع) از همه آنها افصح بود. همگان دو هنر خطابه و نویسندگی را از وی فرا گرفتهاند، و به همین دلیل است که یک دهم بلکه یک بیستم آنچه را که مردمان از سخنان علی (ع) گردآوری کرده و حفظ کردهاند، در مورد سخنان هیچ یک از صحابه رسولالله (ص) انجام ندادهاند، با این که در میان آنان نیز فصحای بزرگی وجود داشتهاند.
شیخ محمدحسن نانل المرصفی که از ادیبان مهم جهان عربی است، نهجالبلاغه را همچون قرآن کریم، نوعی معجزه میداند و میگوید: «نهجالبلاغه برهانی روشن بر این است که علی (ع) بهترین نمونه زنده روشنایی و دانش، هدایت و فصاحت و معجزه قرآنی است. در این کتاب دلائل و نشانههایی از دانش وسیع و سیاست صحیح و موعظههای روشنگر امام علی (ع) به چشم میخورد که شبیه آن در آثار هیچ یک از دانشمندان بزرگ و فیلسوفان و نوابغ دیده نمیشود. مولا در ژرفای دانش و دین و سیاست فرو رفته و در همه این موارد سربلند بیرون آمده است.»
طه حسین، ادیب بزرگ معاصر مصری که امروزه به سمبلی ادبی برای ادیبان عرب مبدل شده، عقیده دارد که : «من پس از وحی خداوندی، سخنی شیواتر و زیباتر از کلمات علی (ع) را سراغ ندارم.»
شیخ محمد عبده که در زمان خود شیخ مطلق الازهر بود و افتخار شاگردی «سیدجمالالدین اسدآبادی» را دارد و چه بسا شرح نهجالبلاغه وی نیز نشانی از تاثیر روح شیعی و حماسی سید بر وی باشد، سخنان امام امیرالمومنین (ع) را پس از آیات قرآنی و کلمات رسولالله (ص) جامعترین کلام دنیای عرب میداند. وی میگوید: «در میان تمام مردم عرب کسی نیست که معتقد نباشد سخن علی (ع) پس از قرآن و احادیث رسول خدا (ص) شریفترین و بلیغترین و جامعترین سخنان است.»
نسخه دستنویس از نهجالبلاغه، توسط حسین بن محمد حسنی شیرازی در سال ۶۹۳
ماهیت نهجالبلاغه
نهجالبلاغه در حقیقت منتخبی از «خطابهها»، «دعاها»، «وصایا»، «نامهها» و «جملههای کوتاه» مولای متقیان علی7 است که توسط سید شریف رضی؛ در سال 400 ق، یعنی بیش از هزار سال پیش گردآوری شده است. البته لازم به ذکر است که سخنان حضرت علی (ع) به هیچ وجه منحصر در این مجموعه نبوده و سیدرضی تنها گزیدهای از سخنان آن حضرت را جمعآوری کرده است.
نهجالبلاغه در سه بخش کلی «خطبهها»، «نامهها» و «حکمتها» تنظیم شده است. بخش نخست که حجم زیادی از این کتاب را به خود اختصاص داده، شامل 241 خطبه است؛ خطبههایی که گاه از یک خط تجاوز نکرده و گاهی همچون «خطبه قاصِعِه» به بیش از ده صفحه هم میرسد. بخش دوم شامل 79 نامه است که خطاب به افراد مختلف و در موضوعات گوناگون به سامان یافته است؛ از نامهای کوتاه و یک خطی به فرماندهان لشکر تا نامهای بلند و عمیق به مالک اشتر. بخش سوم نیز شامل 480 حکمت یا کلمات قصار (کوتاه) است؛ جملات کوتاه و در عین حال پرمغز و بسیار جذابی که به مناسبتهای مختلف و در موضوعات متنوع، گاه در دو کلمه و گاه نزدیک به یک صفحه، توسط آن حضرت ایراد شده است.
یکی از ویژگیهای مهم نهجالبلاغه که آن را از بسیاری از کتابهای دیگر ممتاز کرده، تنوع موضوعاتی است که در آن وجود دارد. این مجموعه غنی با پاسخ به نیازهای مختلف علمی و عملی انسان، توانسته است هدایت بشر را در عرصههای گوناگون فردی و اجتماعی بر عهده بگیرد. شاید سرّ اینکه آن را «برادر قرآن» لقب دادهاند هم در همین نکته نهفته باشد؛ چرا که قرآن نیز که کتاب هدایت بشر است، بر همین اساس نازل شده و هر آنچه را که آدمی برای هدایت، بدان احتیاج دارد؛ در خود جای داده است.
برخی بزرگان با غور در این اقیانوس بیکران، نمایی کلی از محتوای غنی این کتاب عرضه کردهاند؛ به عنوان مثال استاد شهید مطهری در کتاب سیری در نهجالبلاغه که الحق و الانصاف از کتابهای بسیار مفید در زمینه آشنایی با نهجالبلاغه محسوب میشود، به چهارده موضوع مختلف که در نهجالبلاغه بیشتر به چشم میخورد، اشاره کرده است. برخی از این موضوعات عبارتند از: «الهیات و ماوراءالطبیعه»، «سلوک و عبادت»، «حکومت و عدالت»، «اهلبیت و خلافت»، «دنیا و دنیاپرستی»، «دعا و مناجات»، «اصول اجتماع»، «اخلاق و تهذیب نفس» و...
جاودانگی و ابدیت نهجالبلاغه
در این باره نمونههایی را میتوان ذکر کرد که «قرآن مجید» در رأس آنهاست و «نهج البلاغه» از همینگونههاست که گذشت زمان، گرد و غبار نسیان و فراموشی بر آن نیفشانده است.
با وجود اینکه مرحوم «علامهی امینی» در جلد چهارم «الغدیر» در شرح حال مرحوم «سید رضی» هشتاد و یک شرح و ترجمه برای نهج البلاغه نقل میکند، ولی در عین حال با اینکه از جمعآوری نهجالبلاغه به وسیلهی مرحوم سید رضی بیشتر از هزار سال گذشته است و هشتاد و یک شرح و ترجمه برای آن نوشته شده، ولی بازهم انسان میبیند مسائل ناگفته در نهج البلاغه بسیار فراوان است و باز هم تازگی در آن زیاد است. چرا بعضی از مسائل از این سنت عمومی تاریخ خود را جدا میکنند و جاودانه میشوند و باتوجه به گذشت زمان میایستند و پیش میروند؟
چرا حادثهی کربلا این چنین جاودانه است؟ چرا بعد از هزار سال از جمعآوری نهج البلاغه به وسیلهی مرحوم سید رضی این کتاب امروز از هر زمانی درخشندهتر است؟ نهجالبلاغه از همان جایی جوشیده که قرآن جوشیده است، قرآن کهنه نمیشود، لذا نهج البلاغه هم کهنه نمیشود، الان مسائلی که علی(علیه السلام) هزار و سیصد سال قبل فرموده، یعنی در آن چهار دیوار مسجد کوفه خطبههایی را که ایراد کرده و بعد جمعآوری شده، نامههایی که به افراد گوناگون نوشته، وقتی آنها را بعد از هزار و سیصد سال مورد بررسی قرار میدهیم بیبینیم که در صحنهی اجتماع کاربردی فوق العاده قوی دارد.
ما کتابهای زیادی داریم، که در عصر و زمان خود بسیار جالب بوده، اما امروز فقط به عنوان یک کتاب ادبی مورد بحث قرار میگیرد، و کاربرد چندانی در زندگی امروزهی مردم ندارد، ولی تمام نهج البلاغه میتواند در هر جا حضور داشته باشد، و میتواند در تشکیلات دولت الهامبخش باشد، این دلیل بر این است که نهجالبلاغه کهنه نمیشود. قانون اساسی که بشر مینویسد ممکن است بعد از مدتی، پنجاه سال یا صد سال احتیاج به تغییر داشته باشد، اما این نامه یا فرمان به «مالک اشتر» از چنان جامعیتی برخوردار است که یک مسئلهای که قابل عمل و الهامبخش نباشد، در سرتاسر آن به چشم نمیخورد، همچنین است تمام نهج البلاغه، این معنی جاودانگی است، یعنی همیشه تازه است، همیشه قابل بهرهگیری و استفاده است.
جامعیت نهجالبلاغه
مسالهی «جامعیت» نهجالبلاغه اهمیت بسیاری دارد، میدانیم که نهج البلاغه از سه بخش: خطبهها، نامهها و کلمات قصار، تشکیل شده است، و هر کدام از این سه بخش، سهم مهمی از زندگی انسان را میسازد، یعنی اگر این سه بخش، در زندگی انسانها اجرا بشود به عقیدهی من هیچ کاستی و نقصی در زندگی وجود نخواهد داشت.
بخش اول که بخش «خطبهها» است مربوط به ایدئولوژی، عقاید، معارف عالی اسلام، عرفان و مبدأ و معاد است که در عالیترین شکلش بیان شده است، به عنوان مثال اگر خطبهی اول را بررسی کنید میبینید که اگر تمام اندیشمندان جهان جمع شوند و دربارهی توصیف خداوند و مسائل مربوط به عرفان پروردگار سخن بگویند، نمیتوانند به اندازهی خطبهی اول سخن بگویند: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِی لاَ یَبْلُغُ مِدْحَتَهُ اَلْقَائِلُونَ وَ لاَ یُحْصِی نَعْمَاءَهُ اَلْعَادُّونَ وَ لاَ یُؤَدِّی حَقَّهُ اَلْمُجْتَهِدُونَ اَلَّذِی لاَ یُدْرِکُهُ بُعْدُ اَلْهِمَمِ وَ لاَ یَنَالُهُ غَوْصُ اَلْفِطَنِ ...»؛
علی(ع) دوازده صفت در این چند سطر اول خطبه برای خدا، بیان کرده، که اگر روزها در شرح آن صرف شود باز هم حق مطلب چنان که باید ادا نمیشود، همچنین خطبهی «قاصعه»، خطبهی «اشباح»، خطبههایی که در آن دربارهی اوج کامل شناسایی خدا بحث شده، انسان را به یک عوالمی میبرد که بالاتر از آن، احساس بشر راهی ندارد. اگر کسی میخواهد خدا را بشناسد باید بعد از قرآن این خطبههای نهج البلاغه و این توصیف علی (ع) از خدا و مسائل مبدأ و معاد را که در این خطبه مطرح است، مورد مطالعه قرار دهد.
قسمت دوم نهج البلاغه «نامهها»، بخش مسایل اجتماعی و سیاسی است. عجایبی در این بخش هست، مسایل الهام بخش و عمیق و واقعیتهایی که اگر در زندگی پیاده شود، بار سیاسی آن به قدری قوی و نیرومند است که طالب را از هر چیز دیگری بینیاز میکند.
بخش سوم نهج البلاغه «کلمات قصار» است، کلمات قصار، بخش خودسازی، انسانسازی و اخلاقی نهج البلاغه است، یعنی ما در خطبهها معارف و عرفانمان را و در نامهها مدیریت مان را قوی میکنیم؛ اما وقتی بخواهیم خودمان را قوی کنیم و با توجه به مسائل اخلاقی خود را بسازیم باید به سراغ مسائلی که علی(علیه السلام) در بخش کلمات قصار بیان فرموده برویم.
عینیت و واقعگرایی در نهجالبلاغه
قسمت سوم، مسألهی عینیت و واقعگرایی است، بعد از قرآن مجید که پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد(ص) آن را به عنوان نور جاودانه در جهان بشریت تاباند، نهج البلاغه از عینیت و واقعگرایی عجیبی برخوردار است. انسان هر چه بخواهد میتواند از نهجالبلاغه بردارد و در زندگی خود عمل کند.
خطبههای معرف در نهجالبلاغه
خطبه شقشقیه که در بیان مسائل امامت و انتقاداتی به خلفای سه گانه است، یکی از خطبههای بحث برانگیز نهجالبلاغه است. امام در این خطبه عملکردهای خلفا را نقد میکند و اصل خلافت هر یک از آنان را زیر سؤال میبرد. وی همچنین به هجوم مردم برای بیعت با او و نیز سه گروه ناکثین، قاسطین و مارقین اشاره و سرانجام وجه پذیرش حکومت توسط خویش را بیان میکند.
از ابن عباس نقل شده است که به دلیل آمدن نامهای از کوفه امام این خطبه را قطع کرد و با وجود اینکه از ایشان تقاضا کردم این خطبه را ادامه دهد، آن را ادامه نداد و من آنگونه که از قطع این خطبه و سخنان حضرت علی(ع) متاسف شدم در کل عمر خود از قطع هیچ سخنی متاسف نشده بودم. سیدمرتضی مطهری این خطبه را یکی از زیباترین خطبههای نهجالبلاغه میداند.
همچنین خطبه غراء (خطبه ۸۳)، یکی دیگر از خطبههای معروف نهجالبلاغه معرفی شده است، خطبهای که به دلیل وجود آرایههای بیانی و بدیع همچون جناس، سجع، استعاره و کنایه به خطبه «غَرّاء» نامگذاری شده است. سیدرضی بعد از بیان این خطبه عنوان کرده است که در هنگام ایراد آن، مردم گریه میکردند. این خطبه با حمد و ثنای الهی و گواهی دادن حضرت به پیامبری حضرت محمد(ص) آغاز میشود و با سفارش به تقوای الهی با یادآوری نعمتهای او و آزمایش بودن دنیا و یادآوری قیامت، مرگ، در گور نهادن انسان و از هم پاشیدن جسم و خوراک خزندگان شدن ادامه مییابد.
خطبه «متقین» یا «همام» به عنوان یکی دیگر از خطبههای تاثیرگذار و عجیب نهجالبلاغه مطرح شده است. این خطبه به درخواست و اصرار یکی از یاران و شیعیان امام به نام «هَمَّام» در توصیف صفات متقین بیان شده است. امام علی(ع) در این خطبه پرهیزکاران را توصیف کرده است و برای آنان حدود ۱۰۵ صفت برشمرده است. نکته جالب درباره خطبه متقین این است که همام بعد از ایراد این خطبه بیهوش شد و در همان بیهوشی از دنیا رفت.
معجونی برای شفا و مرهمی برای همه دردها....
پایان سخن را به ذکر فرازهایی از پیام حضرت امام(ره) به اولین کنگره بین المللی نهج البلاغه اختصاص می دهیم که حاوی معارف و نکات بسیار ارزشمندی درخصوص این گنجینه بزرگ معارف اهل بیت و آل محمد(ص) است:
«و اما کتاب نهج البلاغه که نازله روح اوست برای تعلیم و تربیت ما خفتگان در بستر منیت و در حجاب خود و خودخواهی خود معجونی است برای شفا و مرهمی است برای دردهای فردی و اجتماعی و مجموعه ای است دارای ابعادی به اندازه یک انسان و یک جامعه بزرگ انسانی از زمان صدور آن تا هر چه تاریخ به پیش رود و هر چه جامعهها بهوجود آید و دولتها و ملتها متحقق شوند و هر قدر متفکران و فیلسوفان و محققان بیایند و در آن غور کنند و غرق شوند. صلوات و سلام بی پایان به رسول اعظم که چنین موجودی الهی را در پناه خود تربیت فرمود و به کمال لایق انسانیت رسانید. و سلام و درود بر مولای ما که نمونه انسان و قرآن ناطق است و تا ابد نام بزرگ او باقی است و خود الگوی انسانیت و مظهر اسم اعظم است.»
نظر شما