حالا تصور کن مادر باشی و فرزند زیبا و رشیدت در اوان جوانی و درست وقتی که میخواهی ثمره این سرو بلند قامتت را ببینی، به شهادت برسد؛ داغی خواهد شد که هرگز سرد نمیشود.
این روزها همه جور امکانی برای گناه و ثواب فراهم است و آنچه بیش از هرچه در ماه مبارک رمضان به آن سفارش شده است خشنود کردن دل بندگان خدا ولو با یک احوالپرسی ساده است. بر ماست که شهدا را یاد کنیم و از خانواده آنها بر حسب وظیفه و عشقی که به آنان داریم، دلجویی کنیم.
همانطور که در فضای مجازی میچرخیدم، چشمم به صفحه شخصی مادر شهید مصطفی علیدادی افتاد. شهید جوانی که از «آدم حسابی»های روزگار خود بود. در دوران کرونا و همه گیری این بیماری از اولین کسانی بود که بیماران کرونایی را بهشت زهرای تهران غسل میداد و عاقبتش در همین راه هم بهخیر شد.
حالا سالهاست مادر مصطفی از وقتی که او شهید شده کنار مزار پسرش خیمهای بر پا کرده و زینبوار راه فرزند شهیدش را ادامه میدهد.
او سالهاست از روزی که به مصطفی قول داد او را از بیمارستان به خانه میبرد اما فرزندش پرکشید؛ راس ساعتی که مصطفایش به خانه میآمد به بهشت زهرا میرود و پس از غروب آفتاب به خانه برمیگردد.
او در صفحه شخصی اش کلیپی منتشر کرد که دیدنش به ما یادآوری میکند زندگی ما مدیون چه افرادی است. او نوشته است: «مصطفای عزیزم، افطارها به کام دلم زهر می شود... .
وقتی یادم می افته چهل روز غذا نخوردی و گرسنه و تشنه شهید شدی. مصطفای مادر... همه ی وجودم. گر چه از فاصله مــــاه به من دور تری؛ ولی انگار همین جا و همین دور و بری،ماه می تابد و انگار تــویی می خندی، باد می آید و انگار تــویی می گذری»
نظر شما