کد خبر 230924
۲۰ آذر ۱۴۰۲ - ۰۹:۴۶

خواهر اولین شهید خمین در گفتگو با «حیات»:

برادرم بر اثر شکنجه ساواک فرزندش را نشناخت

برادرم بر اثر شکنجه ساواک فرزندش را نشناخت

خواهر شهید گفت: زمانی که همسر برادرم به همراه فرزندش برای ملاقات برادرم به زندان قصر رفته بودند، حسن بر اثر شکنجه‌های بسیار زیاد دخترش را نشناخت.

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ در سالهایی که انقلاب اسلامی ایران شکل گرفت و به ثمر رسید، در این راه خانواده‌های بسیاری از همه آنچه که داشتند در این راه گذشتند، یکی از آنان خانواده شهید حسن جزایری اولین شهید شهرستان خمین بود. شهید حسن جزایری در سال 1330 در شهرستان خمین متولد و در سال 1354 پس از شش ماه محبوس بودن در زندان قصر تهران، زیر شکنجه ساواک به شهادت می‌رسد.

شهرستان خمین از توابع استان مرکزی هزار شهید تقدیم نظام اسلامی کرده که 14 نفر از آنان در جریان پیروزی انقلاب اسلامی به شهادت رسیده اند.

فاطمه سلطان جزایری خواهر شهید جزایری در گفتگو با خبرنگار ما گفت: عوامل ساواک برادرم حسن را در سال 54 دستگیر کردند. آنها  بعد از آنکه به منزل ما وارد شدند عکس‌های امام خمینی (ره) را از میان کتاب‌هایش پیدا کردند و او را به جرم پخش اعلامیه و عکس امام خمینی (ره) بازداشت کردند.

برادرم بر اثر شکنجه ساواک فرزندش را نشناخت

وی افزود: برادرم کتاب‌هایی داشت که مادرم آنها را در جایی مخفی کرده بود. یادم می‌آید مادرم می‌گفت خدایا تو را به حق پیغمبر (ص) که دشمن او را در غار پیدا نکرد؛ آنها نیز کتاب‌ها را پیدا نکنند و بعد از آنکه همه جا را گشتند، نتوانستند کتاب‌ها را پیدا کنند.

جزایری بیان کرد: زمانی که ساواک برادرم را دستگیر کرد؛ پدرم همه جا را به دنبال او گشت اما همه زندان‌ها از وجود او اظهار بی‌اطلاعی می‌کردند تا اینکه توانستیم از طریق یکی از بستگان از جایی که او زندانی شده بود، مطلع شویم.

خواهر شهید گفت: حسن 6 ماه در زندان اوین بود که او را به زندان قصر منتقل کرده بودند. بعد از آن که وی را شکنجه دادند به زندان قصر منتقلش کردند. همه اعضای خانواده برای ملاقات او به تهران رفتیم اما اجازه ندادند که او را ببینیم. فقط پدرم و همسرش توانستند او را ملاقات کند.

وی افزود: او صاحب یک دختر یکساله بود و همسر برادرم تعریف می‌کرد زمانی که برای ملاقات او رفته بودند، حسن بر اثر شکنجه‌های بسیار سختی که داشت، فرزندش را نشناخت. دستهایش به شدت می‌لرزید و ناخن‌هایش را کشیده بودند. یک هفته بعد از اولین ملاقات با ما تماس گرفتند که دوباره می‌توانید برای ملاقات او بیایید اما زمانی که به آنجا رفتند فقط لباس‌هایش را به او تحویل داده بودند.

جزایری ادامه داد: پدرم از آنها پرسیده بود که خودش کجاست و جواب داده بودند که او را کشته‌ایم و پدرم خواسته بود حتی اگر او را کشته‌اند جنازه فرزندم را به من تحویل دهید. حتی ساواک از جواب دادن به این سوال نیز سرباز زده بود تا اینکه از طریق یکی از آشنایان در زندان قصر پیکر او را در سردخانه پیدا کردند و توانستند او را با پرداخت مبلغ هنگفتی تحویل بگیرند.

خواهر شهید افزود: شهادت حسن خیلی برایمان سخت بود. زمانی که جنازه را به ما تحویل دادند برای دفن پیکرش ماموران رژیم دورتادور خانه و گلزار شهدا را فرا گرفته بودند تا کسی گریه زاری نکند. پدرم خودش پیکر حسن را شست و آثار شکنجه‌ها را در بدن او در سردخانه دیده بودند. تدابیر امنیتی به گونه‌ای بود که هیچ کسی نتوانست برای عرض تسلیت به ما سر بزند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha