کد خبر 143262
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۱۶:۲۳

اتفاقات شگفت روز بازگشت شهید مدافع حرم

حیات:تصاویر و صحنه هایی که این روزها از استقبال شهروندان و مادر شهید مدافع حرم مجید قربانخانی بر رسانه ها نقش بست، فضای افکار عمومی نه تنها در داخل بلکه در آن سوی آبها را تحت تأثیر قرار داد.

قصه رشادت ها و معرفت و فتوت او دهان به دهان گشت و خطابه مادر برومندش بر پیکر از هم گسسته فرزند موجب شگفتی ناظران شد. مجید قربانجانی یکی از هزاران جوان خطه جنوب تهران و محله یافت آباد بود که در گمنامی و به دور از تبلیغات و اعلان قبلی برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) لباس رزم می پوشد در نهایت بعد از دلاوری‌های فراوان در تاریخ 21 دی ماه سال 94 به‌دست تروریست‌های تکفیری در منطقه خان‌طومان به فیض شهادت نائل می شود. پیکر مطهرش در منطقه می ماند تا اینکه سرانجام پیکر شهید توسط گروه‌های تفحص شهدا کشف و از طریق آزمایش DNA شناسایی می شود. ویژگیهای شخصیتی منحصر به فرد این شهید مدافع حرم لوتی مسلکی باعث شده بود که او در میان همقطارانش به نام‌های «داداش مجید» و «حر» شهدای مدافع حرم شناخته شود.

یکی از راویان دفاع مقدس می گوید: قصه های مجید ما خیلی شبیه وقایعی از کربلا شد و سرانجام در کربلای خان طومان برات شهادتش را دستش دادند. عشق به اهل بیت (ع)، همان کیمیایی بود که مجید قهوه خانه دار که خالکوبی روی دستش داشت را به رزمنده ای تمام عیار در دفاع از حرم تبدیل کرده بود. پدرش می گوید مجید سفر اربعین رفت و وقتی برگشت دیگر مجید قبل نبود. یک هفته بعد از بازگشت گفت می خواهد به سوریه برود، پدرش می‌گوید به او گفتم تو که گروه خونی ات به این حرف ها نمی خورد! دوستان و بستگانش گفته اند که وقتی مجید رفت هم هیچ کس باور نمی کرد. یکی می گفت مجید رفته شهرستان خودشان، دیگری می گفت مجید رفته شمال، اما نه؛ مجید قربانخانی از بسیاری از همرزمان با سابقه اش هم پیشی گرفت و شهید شد. نوع شهادتش هم خاص بود، همین قدر که پیکرش قطعه قطعه شده سه سال بعد بازگشت.

آیا چیزی جز عشق به اهل بیت (ع) و مرام و مسلک دینی می توانید، مجید را چنین مجد و عظمت بخشد،

بعد از شهادتش مردم و ساکنان محل  قصه های بسیار از مردانگی مجید و از کمک هایش به مستضعفین در نانوایی بربری تا کسانی که تحت پوشش و حمایت خود گرفته بود تا بذل ادب و محبت به پدر و مادر و خواهرش می شد نقل کردند.

شهید مجید قربانخانی، قصه پر رمز و رازی دارد و زندگی و شهادت او پیام های بسیار برای نسل امروز و آینده دارد بخشی از اسرار شخصیت او را می توان در اتفاقات مجلس تکریم او دید، مجلسی کاملاً متفاوت با سخنان تکان دهنده ای که پدر و مادر و خواهرش بر زبان آوردند.

«مرتضی کریمی» که از همرزمان شهید مدافع حرم «مجید قربانخانی» بوده، می‌گوید: «پدر شهید شعری را آماده کرده بود تا موقع برگشت پیکر پسرش بخواند، اما وقتی پیکر مجید را دید، گویی پسرش را دیده باشد، آن را خواند: پسرم، سرو قدم، راه برو چند قدم /  تا کنم قد تو را خوب تماشا پسرم.» 

مادر شهید از شب قبل، تمام خانه را گل باران کرده و سفره عقد چیده بود و خواهرش با تمام دلبری‌های خواهرانه، برای تک برادرش حنا درست کرده بود. مادر و خواهر هر کدام ظرف تزیین شده حنا را روی دست گرفتند و بین مهمان‌های مراسم پخش کردند. تابوت شهید که حالا دیگر در قسمت مردانه بود به دلیل ازدحام و ابراز علاقه جمعیت به شهید، شکسته شد.

مادرش که لحظه‌ای نمی‌توانست یک جا بنشیند و دوست داشت گرداگرد پسرش باشد و برایش لالایی بخواند، برای مهمان‌های مراسم وداع پسرش می‌گوید: «بعد از سه سال، روسری‌ام را عوض کرده و سفید پوشیده‌ام. مجیدم را به علی اکبر امام حسین(ع) بخشیدم. چند وقت پیش که کربلا بودم، در بین الحرمین سفره حضرت رقیه(س) انداخته بودیم و نمی‌دانستم تا برگردم در روز تولد حضرت علی اکبر(ع)، مجید را به من بر می‌گردانند.» مادر می‌گوید: «مجید می‌گفت خواب حضرت زهرا(س) را دیده‌ام که به من گفتند بعد از یک هفته مهمان خودم هستی و روز هشتم به شهادت رسید. مجید من، از پهلو هم تیر خورده بود و استخوان‌هایش سوخته و تکه تکه است. سه سال است که مهمان مادرش بود و حضرت زهرا(س) برای مجید، علی اکبری لالایی می‌خواند، اما من باید علی اصغری لالایی بخوانم و از صبح برایش لالایی خوانده‌ام.»

مادر شهید قرباخانی در ادامه سخنان خود برای حاضرین در مراسم می‌گوید: «مجید فدایت شوم، من محکم ایستاده‌ام. می‌گفت گر صد بار بمیرم و زنده شوم، برای اسلام و مسلمین، جان می‌دهم. آقا جان، مجید من پیکر ندارد و دو سه تکه استخوان او برگشته است. مجید خیلی دوست داشت «داداش» داشته باشد و همیشه می‌گفت به آن‌هایی که برادر دارند، حسودی می‌کنم، امروز از همه تشکر می‌کنم، از صبح می‌گویم مجید ببین چقدر داداش داری، برایت عروسی گرفته‌اند و سفره عقد انداخته‌اند.»

«افضل قربانخانی» پدر شهید مدافع حرم «مجید قربانخانی» از حس و حال خود از بازگشت پیکر تک پسرش می‌گوید: «خیلی خوشحال هستم که مجید برگشته است و انشاا... تمام پیکرهایی که برنگشته، به زودی برگردد. از مردم تشکر می‌کنم که در این مراسم شرکت کردند و خدا را بابت این موضوع شکر می‌کنم. افتخار می‌کنم که پدر مجید هستم. پسرم ملقب به «حر» شهدای مدافع حرم است و وقتی پیکرش را دیدم گفتم خوش آمدی پسرم.»

خواهر شهید مدافع حرم «مجید قربانخانی» درباره حس و حال خود از بازگشت پیکر برادر شهیدش این چنین می‌گوید:«وقتی پیکر برادرم را بغل کردم، خیلی آرام شدم. فقط دو تا استخوان سوخته از داداشم آمده است. به برادرم گفتم دورت بگردم داداشم، من آرزوی عروسی‌ات را داشتم، اما فدایی خانم زینب(س) شدی.»

برچسب‌ها