به گزارش حیات شهید علی صیاد فتوت در 13 مرداد سال 1345 در شهر شیراز دیده به جهان گشود . وی تک فرزند خانواده بود . در هفت سالگی به عرصه علم و دانش پا نهاد و تحصیلات خود را تا آخر دوره دبیرستان ادامه داد.
علی از طریق بسیج مدرسه در سال 1362 عازم جبهه شد و پس از رشادت های فراوان در اول آبان ماه 1365 در رو به رو شدن با نیروهای عراقی تیر به پیشانی اش اصابت کرده و به حالت سجده روی خاک افتاد و به فیض شهادت نائل آمد.
(متن مناجات نامه)
چه خوش است که سخن دل را برای کاغذ بگویی چرا که خدا خودش می داند که غیر از این دل را توان گفتن به کسی دیگر نیست گر چه شوقی برای ماندن در دنیا ندارم اما چند مکان است که شوق دارم در آنجا بمانم تا آنچه را باید بگویم . اول مسجد و دعای کمیلی که روح مرا آرامش می دهد و دیگر دارالرحمه شیراز و بر سر مزار شهید ضیغمی و شهید افسری و دیگر خدمت به مادر و مادر بزرگ مهربانم که همیشه در پیش روی آنان شرمنده و سر بزیر بوده هم و مکان دیگر خدمت به برادران عزیز رزمنده ام .
خدایا خودت شاهدی که دوست دارم تمام رذائل از دل ناپاکم پاک کرده اما چه کنم که معصیت کارم . خدایا خود شاهدی که وجود مقدس تو را همیشه دوست داشته ام اما چه کم که غفلت گهگاهی که نه بلکه هر لحظه مرا در می یابد و تو را از یاد من می برد . خدایا وقتی که اشک پیرمردان ریش سفید در مسجد را می بینم غبطه می خورم . خدایا وقتی چهره ی مخلصین را در جبهه می بینم غبطه می خورم و آنهایی را بیاد می آورم که دار فانی را به درود گفته و رفتند دلم می خواست روزی روی شهید عاشق اسماعیل فرد را می دیدم و باز نغمه ی دلنشین یا علی (ع) او را می شنیدم . در عمرم کسی را ندیدم که این طور عاشق امام علی (ع) باشد و این طور یا علی بگوید . شهید بزرگوار دلم می خواست دوباره زمانه بر می گشت و آن برگه وصیت نامه ای را به من دادی از تو می گرفتم .
خدایا : این سرزمین چیست ؟ آیا نور هم بویی دارد که بگویم اینجا بوی نور دارد . خدایا روزی می شود برگردم و این نفس من پاک شود معنویات فراوان جبهه را دوباره درک کنم ؟ اما می دانم که این آرزو را باید به گور ببرم . می خواهم بگویم که دلم در این لحظات چه می طلبد . آری بگذار تا ای کاغذ برایت بگویم : اسارت ... آری مدتی است که اسارت در چنگ بعثیان کافر همچون صحنه ای که روزی خواهد آمد در ذهنم می آید و با این حال راضی به تقدیر خدا هستم ... رضا به رضایت . خدایا خودت شاهدی که لازمه اسارت عشاق موسی بن جعفر (ع) بودن است . آری حال آیا من عاشقم خودم نمی دانم ولی وقتی عاشقان معصومین را می بینم ، نه . من به هیچ وجه عاشق نیستم اما دلم میخواست که عاشق باشم .
آری دلم می خواست غم فراوان داشتم . پس این اصل را بدان ای اصل جو ، هر که را درد است او بوده است بو . آری آنان که درد فراق تو را داشتند آنها را بردی . ای خدا نمی دانم تو عاشق اینانی یا آنها عاشق تو ، ای خدا آنقدر رحمت را بر سر اینان ریخته ای که گاهی بیاد صحبت آن فرشته با نوح نبی می افتم . آری خدا هم چیز اگر بگویی حق داری جز اینکه بگویی اینان بندگان تو نیستند . مگر نه این است که تو رب اینانی چرا والله چرا پس بیا و دست ما بگیر و جرممان ببخش . آری خدایا خوب می دانم که هیچ وقت صالحان را تنها نمی گذاری و دوستانی از صالحان برای آنان قرار می دهی که این کلام قرآن توست .
" القلب یهدی الی القلب " خدایا تو را به عزت و جلالت قسم می دهم که ما را هیچ گاه در میان بندگانت رسوا و خوار نفرما . آخر خدایا می دانم که گفتی " الله ولی الذین آمنو" اما چه کنم من هم گر چه مؤمن نیستم اما دلم می خواهد که ولی من تو باشی . آخر جز تو چه کسی می تواند سرپرستی ما را بکند ؟
خدایا می شود انسانی از بدی به خوبی بیاید . خیلی سخت است اما چه خوب است توفیق این کار را پیدا کردن و چه خوب است در دعا این را تقاضا کردن . چه شیرین است عبادتی که عُجب ندارد . چه شیرین است اشکی که ریا ندارد . چه شیرین است نمازی که غیر تو ندارد . چه شیرین است لباسی که فخر و جاه طلبی ندارد . چه شیرین است دلی که تنها تو را دارد . چه شیرین است گمنامی که به جز تو کسی را ندارد . چه شیرین است بوی نور را درک کردن . اما چه حیف گذشت آن زمانی که معصیت تو را در دل پرورده بودم . خدایا به مقربان درگاهت مرا دوائی برای دردهایم ببخش . خدایا خود می دانی که من مریضم ، روحم مریض است.
خدایا نکند ما را جزء بندگانی قرار دهی که تو آنان را طرد کردی . خدایا آخر در این دنیای ظلمانی چه کسی را به جز تو داریم ؟ خدایا اگر می خواستی ما را جهنمی کنی چرا ما را به این وادی آوردی ؟ به قول علی (ع) اگر طاقت و صبر به عذاب تو کنم چطور دوری تو را تحمل کنم ؟ یا الله ... خدایا ما را از غافلین قرار مده . خدا ما به جز تو چه کسی را در این وادی داریم ؟ خدایا چطور می توانم ببینم که روزی در اسارت کفار هستم ؟ اما این اسارتم برای تو نیست و برای غیر توست .
وای به حال من در آن روز . خدایا چطور می توانم درد و عذاب روحم را بگویم بعد از اینکه برادر همسنگرم را بر روی زمین ببینم و او را یاری نکنم ؟ خدایا چطور می توانم تصور کنم که همه من را خوب بدانند اما تو مرا از خود برانی ؟ خدایا می توانم روزی بنشینم و از گذشته ای که سپری شده و آینده ای که هنوز نیامده تأسف بخورم ؟ خدایا من این درد بی ایمانی را به کجا ببرم ؟ خدایا هر چه درد است را به من عطا کنم چرا که قدر نعمت تو را هیچ گاه ندانسته ام . خدایا مرا از عاملان به احکام و دینت قرار بده . خدایا شرم و حیا را در وجودمان لبریز بفرما . خدایا من که این قدر بندگان تو را دوست دارم تو هم این حقیر را دوست بدار و دست مرا بگیر و از این فلاکت نجات بخش . خدایا خود حافظ و اصلاح کننده نیات ما باش .
خدایا تو را به مقربان درگاهت ذره ای عجب و غرور و فخر و تکبر و حسد و جاه طلبی در وجود ما باقی مگذار . خدایا هر آنچه را دلت می خواهد عطا کن . از دوست هر آنچه که آید نیکوست . خدایا بدار که نور قرآن دل سیاه ما را روشن کند . خدایا ما را عاشق قرآن بفرما . خدایا ما را عاشق معصومین بدار . خدایا همگان به ویژه مادر را که بهشت در زیر پای اوست از ما خشنود بگردان . الهی آمین یا رب و یا سریع الرضا . والسلام ./نوید شاهد