کد خبر 135338
۱۷ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۰:۰۰

«خدیجه روزبهانی» در سالگرد شهادت «محمود صارمی»؛ خبرنگاری که جهان را از آمدن تروریست ها باخبر کرد

«خدیجه روزبهانی» در سالگرد شهادت «محمود صارمی»؛ 

خبرنگاری که جهان را از آمدن تروریست ها باخبر کرد

خبرنگاران هنوز طنین آخرین صدای او را به خاطر دارند، وقتی که در بحبوحه آتش‌باران کنسولگری ایران در مزار شریف، با این کلمات جهان خفته را از سقوط شهر باخبر کرد. «هفدهم مردادماه سال77، اینجا محل کنسولگری ایران در مزار شریف است، من محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران هستم، گروه طالبان چند ساعت پیش وارد مزار شریف شدند. خبر فوری: مزار شریف به دست طالبان سقوط کرد، عده‌ای از افراد طالبان در محوطه کنسولگری دیده می‌شوند، به من بگویید که چه وظیفه‌ای...» ناگهان ارتباط تلفنی قطع می‌شود.

به گزارش حیات و به نقل از سیصد و دهمین شماره هفته نامه حیات طیبه، 17مرداد سالروز شهادت محمود صارمی، خبرنگار شهیدی است که تا لحظه شهادت به رسالت و نقش خود عمل کرد و آخرین اخبار و گزارشات را قبل از لحظه شهادت به جهان مخابره کرد. ایران اسلامی در جریان انقلاب و دفاع مقدس، شهادت خبرنگاران بسیاری را از رسانه های مختلف به چشم دیده که در میان آنها، چهره های نامداری نیز بوده اند. شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی) فرمانده شهیر دفاع مقدس که خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی بود ، در دوران جنگ تحمیلی، به عنوان جوانترین فرمانده آن، هدایت قرارگاه­های نصر و کربلا را بر عهده گرفت، حتی در سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) نیز پیش از محمود صارمی، چندین خبرنگار در جبهه ها شهید شدند.    با این حال شهادت "محمود صارمی" به نام "روز خبرنگار "انتخاب شد تا روشن شود، حوزه فعالیت یک خبرنگار انقلابی تنها محدود به درون خاک ایران و سرزمین او  نیست بلکه او هر جا نشانی از اشغال و تعدی و نسل کشی باشد حضور دارد و رسالت خویش در آگاه سازی جهان از ابعاد فاجعه را به انجام خواهد رساند.   در سالروز شهادت این عضو ارجمند خانواده رسانه با سرکار خانم خدیجه روزبهانی همسر گرامی ایشان به گفتگو نشسته ایم.   خانم روزبهانی قبل از بحث دوران شهادت صارمی عزیز از  کارنامه خبرنگاری اش بگویید ؟   محمود سال 1370 وارد خبرگزاری جمهوری اسلامی «ایرنا» شد. با اینکه در دانشگاه رشته تحصیلی اش خبر و ارتباطات نبود اما به دلیل علاقه اش وارد این حرفه شد  و همیشه سعی می کرد در این رشته به بهترین نحو، کار را انجام دهند.   پس خبرنگاری را به خاطر تأثیر گذاری آن دوست داشت ؟   بله بعد از ورود به این حرفه، شور و شوق خاصی در فعالیتش می دیدم. شاید ابتدا چنین چشم اندازی از قدرت و تاثیر حرفه خبرنگاری نداشت. او به خبرنگاری واقعاً به عنوان یک تعهد می نگریست. خیلی دلبسته این رشته شده بود. در واقع کار اطلاع رسانی و خبر برای او در حکم گشودن گره مشکلات مردم بود و این که صدای انسان های مظلوم در جامعه بین المللی شنیده شود. هر چند این عشق و تعهد به کار به قیمت جانش تمام شد.   درباره روحیات و اخلاق فردی اش بگویید ؟   همسرم بسیار آرام بود چه در خانه و چه در فضای فعالیت شغلی اش.  صداقت و یکرنگی اش معروف بود. در تمام سالهایی که زندگی مشترک داشتیم، از  ایشان دروغی نشنیدم. با انعطاف و ملایمت با مسائل برخورد می کرد حتی اگر می خواست درباره ی موضوعی که مخالفش بود اعلام مخالفت کند، می گفت من صلاح نمی بینم درباره این موضوع نظر بدهم.   بنا بر حرفه اش رسم رازداری هم پیشه می کرد یک جمله معروف داشت که می گفت، هر راستی را نباید گفت. محبت خاصی نسبت به خویشاوندان داشت و در حل مشکلات آنها پیشقدم می شد. خانواده دوست بود در زندگی مان بیشترین تلاش را می کرد تا ما در رفاه و آرامش زندگی کنیم.   راجع به مأموریتی که اعزام شد و چگونگی شهادتش بگویید ؟   شهید صارمی  26 دی ماه سال 1375 بود که برای بار دوم به افغانستان اعزام شد . در آن زمان کابل روزهای آخر آزادی اش را می گذراند و طالبان هنوز آنجا را تصرف نکرده بود . خبرگزار ایرنا دو دفتر در افغانستان داشت یکی در کابل و دیگری در مزار شریف ، محمود به مزار شریف اعزام شد و اول مرداد 77 بود که برای عمل جراحی به ایران بازگشت و 14 مرداد پس از استراحتی چند روزه به مزار شریف بازگشت . با توجه به مسئولیت پذیری که داشت با آن حال بیمار به مأموریت رفت  و چند روز بعد خبر شهادتش رسید.   کدام خاطره از ایشان بیشتر از همه در ذهن شما نقش بسته است؟   محمود بسیار سخت کوش بود. 6 صبح سرکار می رفت. منزل ما در جنوب شهر بود و محل کارش شمال تهران بود. در روز های عادی ساعت 10 شب به خانه می آمد و خیلی وقت ها شیفت می ماند و 2 نیمه شب می آمد با تمام خستگی هایی که داشت همیشه با روی خندان وارد خانه می شد . هر گاه ناراحت بود می آمد و می گفت چند دقیقه به من فرصت بدهید. وقتی آرامش خود را به دست می آورد به جمع ملحق می شد . زمانی که به خانه می آمد واقعاً حس خستگی خود را به بچه ها منتقل نمی کرد. بیشتر شب ها با آن خستگی پسرمان را به گردش می برد و یا زمانی که فرصت شام درست کردن را نداشتم به بیرون می برد شام را بیرون صرف می کردیم.   درباره مأموریت های مهم و خطرناکی که خبرنگاران می روند چه نظری دارید برای امنیت آنها باید چه کرد؟   از نظر من هر شغلی یک اقتضائات و شرایطی دارد و نمی شود آن مقتضیات را نادیده گرفت. صنف آتش نشانان یا  نظامی ها و خبرنگاران همیشه در معرض خطر هستند ، هر کاری کنیم ماهیت حرفه شان چنین می طلبد؛ حتی در حوادث طبیعی مثل مسابقات ورزشی ممکن است عکاس یا خبرنگار با برخوردهای پیش بینی نشده روبرو شود. بدون شک لازم است برای تأمین امنیت و تضمین آینده این مشاغل سخت، تمهیدات لازم از سوی دستگاه های مسئول اندیشیده شود چراکه خطر و ریسک همیشه همراه این مشاغل هست. به همین دلیل است که حرفه خبرنگاری، افرادی با انگیزه و نگرش خاص را می طلبد تا به عنوان مثال زمانی که وارد منطقه جنگی می شود بتواند برای تحقق هدف مقدسش که همان آگاهی دادن به جامعه و افکار عمومی است بتواند هم از خود دفاع کند و هم خبر تهیه کند.  

برچسب‌ها