کد خبر 230097
۱۴ آذر ۱۴۰۲ - ۰۹:۵۲

«حیات» گزارش می دهد؛

ادای حق الناس به سبک شهدا + فیلم

ادای حق الناس به سبک شهدا + فیلم

شهدا ویژه در مورد حق الناس بسیار حساس بودند تا جایی که در وصایای خود نکات ارزنده ای را بیان می کنند که شاید برای آنانکه در روزهای حال حاضر تلوتلو می خورند؛ تلنگری باشد تا در راه باقی بمانند. یکی از این شهدا «محمودرضا آلویی» است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ بر کسی پوشیده نیست که شهدا انسانهای برگزیده خداوند هستند و آنچه آنان را برگزیده می کند نه کارهای ماورایی و نه رفتارهای دور از ذهن و عجیب و غریب است؛ بلکه اگر نگاهی به زندگی روزمره شان بیندازیم و پای صحبتهای نزدیکان آنان بنشینیم متوجه می شویم که آنچه در نظر بسیاری از ما موضوع قابل اهمیتی نبوده برای آنان بسیار مهم بوده است.

شهدا ویژه در مورد حق الناس ولو از طرف نزدیکان خود، بسیار حساس بودند تا جایی که در وصایای خود نکات ارزنده ای را بیان می کنند که شاید برای آنانکه در روزهای حال حاضر تلوتلو می خورند؛ تلنگری باشد تا در راه باقی بمانند. یکی از این شهدا «محمودرضا آلویی» است. او در 30 شهریور سال 51 در تهران متولد شد و در پانزده مردادماه سال 67 در شلمچه بر اثر اصابت گلوله به سرش شهید شد.

وی در متن وصیتنامه اش آورده است: «به نام خداوند بخشنده مهربان که آفریننده ما هست. من این را به عنوان وصیت نامه نمی نویسم، بلکه به صورت نامه ای است که از من به یادگار می ماند؛ امیدوارم که این چیزهایی که در این نامه برای شما نوشتم، به کار ببندید و عمل کنید. مادر از شما می خواهم حجابت را حفظ کنی و تنها جایی نروی. به خواهرانم می گویم که در ختم من گریه نکنید و دوست دارم حجابتان را حفظ کنید. به دختر های خود هم همچنین. دوست دارم بعد از من اگر جنگ بود، احمد نگذارد اسم من به زمین بماند و انتقام خون این شهیدان را بگیرد ونگذارد امام تنها بماند.

از برادرهایم می خواهم جبهه ها را فراموش نکنند؛ چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ جانی. امیدوارم همیشه به فکر جبهه ها باشند. خوب از علی آقا و اصغر آقا می خواهم واقعاً من را حلال کنند؛ چون اگر در دکان آنها چیزی خوردم، پول ندادم و اگر راضی نمی شوند، من پول پیش مامان دارم، می توانند از مامان بگیرید. همچنین داداش اکبر که مرا حلال کند. از مادرم می خواهم پولی که از بابا برایم مانده خرج مراسم من بکند و اگر چیزی باقی ماند، برای خود بردارد و این را بدانید که من از همه شما راضی هستم. امیدوارم که همه شما هم از دست من راضی باشید. الان که این نامه را می نویسم یک روز مانده به اینکه ما را به خط ببرند. مرا پیک دسته قرار داده اند. از تمام شوهر خواهرهایم حلالیت می طلبم، مخصوصاً زن داداشهایم. از علی آقا می خواهم هر شب جمعه مامان را بهشت زهرا بیاوری چون من منتظر هستم. خوب خداحافظ همگی شما»

اصغر آلویی برادر شهید محمودرضا آلویی در گفتگو با خبرنگار فرهنگی ما گفت: برادرم 16 سال داشت که به صورت داوطلبانه از طریق بسیج به جبهه اعزام شد. مادرم با رفتن او به جبهه بسیار مخالفت می کرد ولی در آخر راضی شد و بالاخره محمود در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.

وی افزود: محمودرضا 16 سال بیشتر نداشت؛ اما نمازش ترک نمی شد. همیشه در مسجد و بسیج فعالیت می کرد و در میان همه ما تک بود از روز اول مشخص بود که شهید می شود.

برادر شهید آلویی ادامه داد: من در آن زمان سوپرمارکت داشتم و گاهی که محمودرضا به جای من در مغازه می ماند از خوراکی های مغازه می خورد. پس از آنکه شهید شد در وصیتنامه اش خطاب به من نوشته بود به برادرم بگو راضی باشد که من از خوراکی های مغازه خوردم و اگر راضی نشد پولی نزد مادر دارم که از آن بردارد و هنوز هم وقتی یاد این وصیت محمود می افتم قلبم جریحه دار می شود.

وی افزود: ساعت دو شب یکی از بسیجی ها دم خانه ما آمد و گفت محمود زخمی شده؛ در حالی که او می دانست شهید شده است کم کم مرا به معراج شهدا برد و آنجا متوجه شدیم که شهید شده است. ما از خواهرمان خواستیم که خبر شهادت را به مادر بدهد و به او گفتیم مادر محمود به آنچه آرزو داشتید رسید و شهید شد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha