کد خبر 85095
۱۵ شهریور ۱۳۹۰ - ۰۰:۰۰

به یاد شهید حاج داود کریمی ؛ شهیدی که پیشگام ایثار بود

به یاد شهید حاج داود کریمی ؛

 شهیدی که پیشگام ایثار بود

شهید حاج داود کریمی جانباز شیمیایی ،بزرگ مردی که کار های ماندنی انجام داد کسی که زمانی فرمانده سپاه تهران و درتمام طول جنگ حضوری مستمر در جبهه بخشهای نظامی و حفاظتی کشور داشت از سال 1368 تا زمان شهادت، تنها یک کارگر ساده قالبساز بود او دنبال مقام و منصب نرفت و نخواست که درجه ای بر شانه هایش باشد.زندگی نامه سردار شهید حاج داوود کریمی به گزارش حیات ، شهید حاج داوود کریمی، فرزند محمد، در روز ۲۷ بهمن ۱۳۲۶ در محله سلسبیل تهران به دنیا آمد. پدرش مازندرانی و مادرش اهل قزوین بود.داوود اولین فرزند خانواده بود و پس از طی دوران طفولیت در سن شش سالگی به مدرسه رفت. هشت سال داشت که پدرش درگذشت. مدتی بعد خانواده کریمی به محله نازی آباد نقل مکان کردند. داوود همزمان با درس در یک کارگاه تراشکاری کار می کرد. او از سنین نوجوانی نان آور خانه بود.تحصیلات دوره ابتدایی را در دبستان «رازی» به پایان رساند و دوره متوسطه را در دبیرستان دولتی«علمیه» گذراند.وی در روز 15 خرداد سال 1342 در تظاهرات مردمی علیه رژیم شرکت کرد و برای اولین بار نام امام خمینی (ره) که به گفته خودش آن زمان «حاج آقا روح الله» نامیده می شد را شنید.برادر شهید در این باره می گوید: «او در راهپیمایی 15خرداد حضور داشت. آن روز تا موقع غروب به خانه برنگشت. مادرم مدام بی قراری می کرد. هنگام غروب با لباس های خونی به خانه برگشت. او در درگیری با ماموران حکومتی زخمی شده بود.» حاج داوود در ایام جوانی با جمع زیادی از مبارزان سیاسی و مذهبی آشنایی یافت. شهید حاج مهدی عراقی در آشنایی داوود کریمی با شخصیت حضرت امام (ره) نقش بسزایی داشت. سالهای نخستین دهه ۵۰ که جامعه ایران پر از شور و التهاب انقلابی گری بود. داوود کریمی هم با تعدادی از دوستانش گروه «فجر اسلام» را به راه انداختند. در تهران این گروه یکی از قوی ترین گروههایی بود که اعتماد افرادی چون آیت الله دکتر شهید سید محمدحسین بهشتی و آیت الله محمدرضا مهدوی کنی را به خود جلب کرد. او در این حرکت نیمه مخفی و سیاسی- چریکی با این عالمان ارتباط داشت و از هدایت آنان بهره می گرفت.فجر اسلام و سازمان مجاهدین خلق ظاهراً از ابتدا روابط بسیار گرمی داشتند. اما براساس مواضع اعتقادی و سیاسی از سال 1352 ارتباط این دو گروه مخفی با هم قطع شد. چرا که اعضای گروه «فجر اسلام» اعتقاد داشتند که سازمان به بیراهه می رود.وی در شانزدهم شهریورماه ۱۳۴۹ ازدواج کرد که ثمره این ازدواج یک دختر به نام «مریم» و سه پسر با نام های «میثم»، «محمدصادق» و «محمود» است. حاج داوود تراشکار، قالبساز و فعال سیاسی و مذهبی تا سال 1355 در تهران به مبارزه ادامه داد. اما شور انقلابی و بسته شدن فضای مبارزه در ایران موجب شد، او نیز همانند بسیاری از همرزمانش راهی لبنان شود. در آنجا با شهید دکتر مصطفی چمران و شهید محمد منتظری آشنا شد. پس از مدتی نیز به سبب استعداد ذاتی اش مربی نیروهای چریکی شد.وی در اوایل سال 1357 به کشور بازگشت و در کنار دوستان و همراهانش چهار هیات مذهبی در منطقه نازی آباد برای مبارزه با رژیم طاغوت تاسیس و سازماندهی کرد و با تجربه ای که در سال های گذشته اندوخته بود، هدایتشان را بر عهده گرفت.انقلاب اسلامی با رهبری امام خمینی (ره) به پیروزی رسید و فجر انقلاب دمیدن گرفت. حاج داوود در همان اولین روزها با کمک دیگر مبارزان، کمیته انقلاب اسلامی نازی آباد را راه اندازی کرد و خود هدایت و مسئولیت این کمیته را برعهده گرفت. او از اعضای اصلی تشکیل دهنده آن و مدتی بعد عضو هیات مرکزی سپاه تهران شد. حاج داوود در دفتر هماهنگی سپاه فعالیت می کرد و وظیفه اش نظارت به نحوه شکل گیری سپاه در شهرهای مختلف کشور بود.حاج داود فرمانده منطقه 7سپاه و مدتی کمتر از یک سال نیز فرمانده سپاه تهران بود. چنانکه از کلام همرزمان شهید بر می آید؛ پس از فاجعه هفتم تیرماه و هشتم شهریور و بروز ناامنی های ناشی از فعالیت های خرابکارانه گروهک های مختلف ضد انقلاب در تهران حاج داوود کریمی و یارانش با راه اندازی «گشت های ثارالله» و گروه های حفاظت از شخصیت های سیاسی، امنیت را به پایتخت برگرداندند. یکی از اقدامات حاج داوود کریمی تشکیل سپاه در شهرهای کردستان بود. شهرهای این استان امنیت نداشت و احزاب مختلفی در آنجا فعالیت مسلحانه می کردند و توسط نیروهای خارجی حمایت می شدند. با این حال، وی قبول کرد که این کار را انجام دهد.محسن رضایی (فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) درباره نقش شهید کریمی در مبارزات کردستان می گوید: حاج داوود در کردستان ستادی را راه اندازی کرده بود که نیروهای داوطلب به آنجا مراجعه می کردند و او آنها را سازماندهی می کرد و به خط مقدم مبارزه با گروهک های ضد انقلاب می فرستاد. حاج داوود کریمی با شروع جنگ تحمیلی به منطقه جنوب رفت. او در همین مدت که تا سال ۶۱ ادامه یافت، برپایه آموخته هایش در لبنان مسئول آموزش نظامی سپاه شد. به گفته سردار حسین علایی یکی از همرزمان شهید؛ حاج داوود کریمی در روزهای اول جنگ تحمیلی به عنوان «فرمانده عملیات جنوب» به همراه جمعی از فرماندهان و شهدای نسل اول سپاه پاسداران همانند شهیدان والامقام حسن باقری، محمد جهان آرا، علی هاشمی اقدام به راه اندازی اولین یگانهای رزمی برای دفاع از آبادان و اهواز و دزفول در مقابل دشمن متجاوز نمود. فرمانده سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس می گوید: تشکیل تیم های چریکی و حملات شبانه به دشمن در پایگاه «منتظران شهادت» از ایده های نظامی حاج داوود بود.این تیم های چریکی در باشگاه ورزشی گلف اهواز مستقر شده بودند و شب ها به دشمن حمله می کردند. با تغییر نام باشگاه به «پایگاه منتظران شهادت»، کانون یک نیروی نظامی قدرتمند در جنوب کشور تشکیل شد.به گفته همرزمان شهید وی از سال 1364 به عنوان یک بسیجی و رزمنده گمنام در بسیاری از عملیات ها شرکت می کرد.شهید کریمی در عملیات والفجر 8 در منطقه عملیاتی فاو شرکت کرد و در گردان های مهندسی رزمی جهاد سازندگی خدمات شایسته ای ایفا نمود. محمدرضا محمدی نیک،دوست شهید حاج داوود کریمی در این باره می گوید: وقتی دشمن متوجه حرکت و عبور و مرور رزمندگان از پل خضر(از پلهای بسته شده بر روی اروند رود) به سمت فاو شد، شروع به بمباران این پل کرد. قطعه ای از پل به دلیل بمباران تخریب شد. حاج داوود باید آن قطعه را جوشکاری می کرد، اما انعکاس برق جوشکاری باعث جلب توجه دشمن می شد. او پتویی را خیس کرد و روی سرش انداخت و با اینکه چشمانش به دلیل دود و گاز ناشی از جوشکاری به شدت می سوخت، کار را تمام کرد. در میانه عملیات فاو، مزدوران صدام گلوله هایی را فرو آوردند که با دودی زرد رنگ و بویی آزاردهنده و تهوع آور خبری مهلک از یک فاجعه می داد. حاج داوود فرمانده، این بار مردانگی را در نجات همرزمانش تبلور بخشید. همرزمان شهید می گویند: او تلاش کرد با چهار، پنج ماسکی که در اختیار داشت برادران همرزم جوانش را نجات دهد. سه چهار ساعت بعد گازهای شیمیایی دشمن سینه او را از خون و درد انباشته نمود. زمانی که او را برای معالجه به تهران آوردند خون استفراغ می کرد و نفسش به بوی گوگرد و گازهای سمی و میکروبی، آمیخته بود. حاج داوود در نیمه اول سال 1365 به مدت 5 ماه به عنوان مسئول بازرسی بنیاد شهید انقلاب اسلامی خدمت نمود و پس از آن به مدت یک سال مسئولیت حراست مخابرات کشور را بر عهده داشت.حاج داوود در فاصله سال های ۶۵ تا ۶۷ به عنوان مدیر کل ستاد مبارزه با مواد مخدر منصوب شد و برای مبارزه با ورود این مواد افیونی به کشور چندین قرارگاه تاکتیکی تاسیس کرد.او در این دوره با سمت فرماندهی قرارگاه مرکزی محمد رسول الله(ص) و قرارگاه های تاکتیکی تابعه شرق کشور در قالب طرح «والعادیات» مسئول مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر بود. در همین سال ها بود که رفیقان و همرزمانش که با هم سال ها مجاهده کرده بودند یک به یک پر کشیدند. حاج محمد ابراهیم همت، مهدی باکری، حسین خرازی و بسیار دیگرانی که نمونه های مردی بودند، اما این جامانده از جمع یاران تنها می توانست در غم از دست دادن اینان بگرید. پس از پذیرش قطعنامه از سوی امام (ره) و تجاوز و نفوذ منافقین از غرب کشور، حاج داوود در عملیات بزرگ و سرنوشت ساز مرصاد حضور یافت و باز هم در لباس یک بسیجی وارد صحنه شد و با مدیریت بخشی از صحنه نبرد، ضربات خرد کننده ای را به منافقین زبون وارد کرد. پس از جنگ تحمیلی حاج داوود، به کارگاه تراشکاری اش بازگشت که به گفته دوستانش، این بار «محقرتر» بود و در جاده باقرآباد قرار داشت. به گفته امیر سرتیپ دادبین (فرمانده سابق نیروی زمینی ارتش)؛ «بسیاری از قطعاتی را که شهید کریمی طراحی و ساخته بود، در صنایع هوایی به خصوص در هلوکوپتر سازی مورد استفاده قرار گرفت. ایشان با توجه به اینکه مشکلات شیمیایی داشتند و در فشار و رنج بسیار بودند ولی تا آخرین لحظه تا جایی که می توانست سر پا بایستد فعالیت سازندگی خود را قطع نکردند». از سال 1368 تا زمان شهادت، حاج داوود تنها یک کارگر ساده قالبساز بود. او دنبال مقام و منصب نرفت و نخواست که درجه ای بر شانه هایش باشد.«فرمانده عملیات جنوب» و سردار گمنام سالهای دفاع مقدس به میان مردمش بازگشته بود. این مرد پاک سرشت که به قول همرزمانش هیچ دافعه ای نداشت و همه وجودش جاذبه و شوق و عشق به انقلاب و نظام اسلامی بود. بهترین توصیف درباره شخصیت حاج داوود کریمی همان است که رهبر معظم انقلاب در پیام مربوط به شهادت ایشان فرمودند:«اینجانب آن مرد با ایمان و ایثارگر را در همه دوران پس از انقلاب دارای صدق و صفا شناختم و آزمایش دشوار الهی در دوران ابتلا به عوارض دردناک آسیب شیمیایی را برای او هدیه ای معنوی برای رشد و اعتلای روحی آن شهید عزیز می دانم.» حجت السلام والمسلمین رحیمیان (نماینده مقام معظم رهبری در بنیاد شهید و امور ایثارگران در باره شهید حاج داوود کریمی می گوید: از خیلی سال ها پیش با اسم حاج داوود کریمی آشنا بودم و در روزهای آخر عمر شریفش نیز که بیمار و در بستر بودند و وضعیت جسمی ایشان خوب نبود از طرف مقام معظم رهبری به عیادت ایشان رفتم. سردار سید یحیی رحیم صفوی (همرزم شهید و فرمانده سابق سپاه پاسداران نیز در خصوص شهید کریمی می گوید: «بی شک او از مردان بزرگی بود که به دور از زخارف دنیای فانی برای نوشیدن از سرچشمه لایزال «ارجعی الی ربک» لحظه شماری می کرد و نهایت؛ قفس تن بشکست و در رفیق اعلی در جوار رحمت بی منتهای حضرت دوست منزل گزید» سید عزت الله ضرغامی رییس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ، درباره شخصیت شهید کریمی می گوید: من به واسطه اینکه کریمی فرمانده ای برجسته و جزء پیش قراولان و پیشگامان رهبری سپاه در زمان جنگ بود وهم به واسطه اینکه اهل یک محل بودیم و ایشان در منطقه نازی آباد تهران شخصیت برجسته ای داشت ، با شهید حاج داوود آشنا بودم.شهید کریمی شخصیتی متواضع و صمیمی و بی پیرایه ای داشت که هرکسی با او حشر و نشر پیدا می کرد عاشق به تمام معنای سجایای اخلاقی اش می شد . کریمی در عین حال که عارف بود فرمانده ای فداکار و شایسته و لایق نیز بود . مهدی عزیزی از دوستان قدیمی شهید در متنی که در چهارمین سالروز شهادت حاج داوود بر سر مزار آن شهید قرائت نمود، نوشته است: گاهی اوقات لباسی را مدتهای مدید بر تن حاج داوود می دیدیم که علی رغم انتقاد ها هرگز قائل به تعویض آن نبود و این داستان تا آخرین روزهای حیاتش تداوم یافت وزمین و زمان هم به شهادت نشستند که داوود از جنوب تهران برخاست و در جنوب تهران جان به جان آفرین تسلیم کرد و هیچ توصیف و توجیهی نتوانست او را از دیار دست پروردگانش و مردم مستضعفی که در جان او جای داشتند، جدا کرد.وی ادامه می دهد:عزیزانی که از دوران دبیرستان حاج داوود را می شناختند و درک کرده بودند به یاد دارند که از همان دوران خداوند کریم خصایصی را به او ارزانی داشته بود که هر کس از آن بهره مند نبود و همین ویژگی بود که سبب می شد شمع محفل دوستان باشد و با تشکیل جلسات و هیئت ها آنان را به دور خود جمع کند و هدایتگر مسیر عشق به قدرت لایزال الهی باشد.از ۱۵ تیر ماه ۱۳۸۲ بیماری اش شدت گرفت و بستری شد. اما پزشکان کاری از دستشان برنمی آمد تا آنکه او را سه چهار ماه به آلمان فرستادند. پزشکان آلمانی تشخیص داده بودند که بیماری او ناشی از مصدومیت شیمیایی حاصل از گاز هایی است که در جنگ به کار رفته بود. آنها نوع گاز های شیمیایی را هم مشخص کرده بودند. بدنش پر از غده شده بود. یک بیماری عجیب و غریب بود. شبیه سرطان اما سرطان نبود.و این طور بود که حاجی به بستر افتاد و کم کم تحلیل رفت. اما مثل همیشه خوش برخورد بود.درد همچنان زیادتر می شد و پزشکان مجبور بودند از داروها و مسکن بیشتری استفاده کنند. تا جایی که پزشکان تجویز کرده بودند برای کاهش درد از تریاک استفاده کند اما حاجی این خواست را نپذیرفته و گفته بود: «من چطوری تریاک مصرف کنم در حالی که خودم رئیس ستاد مبارزه با موادمخدر بودم.» پرستاران هم نمی توانستند او را یاری کنند. او از درد خواب نداشت. به همین خاطر نخاعش را سوراخ کردند و در مهره اول «پمپ مرفین» کار گذاشتند. پرستار دکمه پمپ را می زد و مرفین به همه جای بدنش می رفت. حاج داوود، واقعاً سختی کشید. سرانجام این کوه استقامت و پایداری، در روز پانزدهم شهریورماه ۱۳۸۳ تاب قفس تن نیاورد و بر اثر جراحات ناشی از شیمیایی بدرود حیات گفت و به فیض شهادت رسید و با تشییع انبوه امت شهیدپرور در قطعه 29 بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.-------------------------------------------------------منابع مورد استفاده جهت تدوین زندگی نامه شهید : پایگاه اطلاع رسانی قربانیان سلاح های شیمیایی – ویژه نامه شهید حاج داوود کریمیمرکز اسناد ایثارگرانمعاونت پژوهش بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگمرکز ایثارگران جهاد کشاورزیروزنامه اطلاعاتگفتگوی اختصاصی با جمعی از یاران و همرزمان شهیدسخنان شهید در فیلمهای مستند موجود در نرم افزار چند رسانه ای شهید کریمی – بخش فیلم و صوتخانواده محترم و معزز شهید (برادران، مادر و فرزند شهید - میثم کریمی-) پایان پیام

برچسب‌ها