به گزارش حیات به نقل از آنا؛ همزمان با فرارسیدن موعد انقضای برجام بعد از ۱۰ سال و در شرایطی که پرونده هستهای ایران پس از کش و قوس فراوان و بدعهدی اروپاییها برای فعال سازی مکانیسم اسنپبک وارد مرحله حساسی شده و روسیه بهعنوان رئیس دورهای شورای امنیت سازمان ملل متحد آماده است تا رسماً پایان برجام را اعلام کند، موجی از مواضع بحثبرانگیز از سوی برخی مسئولان دولت سابق و چهرههای سیاسی شناختهشده، صحنه رسانهای کشور را تحت تأثیر قرار داده است.
همزمان، «علی لاریجانی» با مأموریت ویژه، راهی مسکو شد تا پیام رهبر انقلاب را به «ولادیمیر پوتین» منتقل کند؛ و شاید برای اولین بار در تاریخ شورای امنیت سازمان ملل، دو عضو آن یعنی چین و روسیه رسما اعلام کردهاند، با فعالسازی مکانیسم ماشه همراهی نمیکنند و از نظر آنها ایران به تعهداتش عمل کرده و این غربیها بودهاند که خلف وعده کردهاند. اما درست در همین روزها، اظهارات «حسن روحانی» و «محمدجواد ظریف» نگرانیها و پرسشهای جدی را درباره اهداف و پیامدهای این تحرکات برانگیخته است.
پروژه «برجام ۲» پس از مرگ تراژیک توافق اول
محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه دولت یازدهم و دوازدهم، اخیراً در اظهاراتی آشکار از لزوم مذاکره مستقیم و جامع با آمریکا سخن گفته است. او هشدار داده که «زمان الزاماً به نفع ما نیست» و «ماههای آینده شاید برای مذاکره مناسبتر از امروز نباشد».
تحلیلگران معتقدند این سخنان در امتداد پروژهای است که کارشناسان آن را «برجام ۲» نامیدهاند؛ تلاشی برای باز کردن دوباره پرونده مذاکره با واشنگتن در بدترین زمان ممکن، آنهم در شرایطی که پرونده هستهای ایران در شورای امنیت به خط پایانی رسیده است و همین چندماه پیش، ایران با حملات بیسابقه تروریستی رژیم صهیونیستی و آمریکا به تاسیسات هستهای خود و قتل صدها تن از شهروندان، دانشمندان و فرماندهان خود مواجه شد.
این خط عجیب و اصرار وسواسگونه معمار اصلی برجام به مذاکره آنهم به هرقیمتی، از آن جهت محل تردید و تامل است که ظریف همین روزها محل نقدهای جدی در رابطه با کوتاهی در پاسداری از حقوق ملت ایران در تدوین حقوقی محکم در توافق قبل با آمریکا و اروپاییها است و خروجی پروژه او و همفکرانش بعد از ۱۰ سال ایران را در نقطهای قرارداده که هم فرصتهایش از بین رفته و هم اوضاع اقتصادی به واسطه سایه مذاکرات و برجام، در بیم و امید و تعلیقی به سر برد که یک دهه عقب افتادگی را به بار آورده و در نهایت پیش از اتمام برجام به خاک ایران تجاوز شده است.
از سوی دیگر، کارشناسان با یادآوری مذاکرات گذشته و حتی اذعان به پذیرش آگاهانه مکانیسم «اسنپبک» در برجام توسط ظریف و اصرار او به مذاکره مستقیم آنهم از نوع جامع را، مخابره یک پیام ضعف آشکار به آمریکا و متحدانش تلقی میکنند که میخواهد این سیگنال را به غرب بدهد که ایران در تصمیمگیری مردد است و متحد نیست. ظریف در حالی با بیان اینکه «ترامپ باید به سمت معامله با تهران حرکت کند» میخواهد توپ را به زمین حریف بیاندازد که ترامپ و ویتکاف طی مذاکرات اخیر نشان دادند، در پی معاملهای با ایران نیستند و بارها از لفظ «تسلیم» و تحمیل خواستههای خود استفاده کردهاند.
روحانی و بازگشت به ادبیات طلبکارانه
در این میان، حسن روحانی نیز با یادآوری شرایط پس از جنگ و کنایه به حاکمیت، فضای سیاسی را سعی کرد به شیوه سالهایی که بر کرسی قدرت بود، طلبکارانه به سمت دوقطبی ببرد. او گفته است: «هر چه بار هست بر گُرده اکثریت مردم باشد و هر چه امتیاز هست برای اقلیت کوچک». روحانی تاکید کرده که پس از جنگ «یک نسیم خوبی داشت میوزید که یک دفعه قطع شد» و حالا برخی دوباره به «بداخلاقیهای قبلی» بازگشتهاند.
«حسامالدین آشنا» رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک در دولتهای یازدهم و دوازدهم هم در توئیتی با تهدید منتقدان روحانی و ظریف نوشت: «توصیه دوستانه: تحریک ساکن نکنید! اگر دهان روحانی و ظریف باز شود؛ همه ضرر میکنید.»
منتقدان این نوع ادبیات میگویند طرح چنین سخنانی در روزهایی که کشور بیش از هر زمان دیگر به انسجام داخلی نیاز دارد، عملاً به تضعیف موضع ایران در صحنه بینالملل و مشتپرانی داخلی میانجامد.
از سویی عدهای دیگر از کارشناسان اقتصادی، مطرح میکنند که روحانی به عنوان یکی از مسئولان ارشد کشور در تمام این سالها، همواره مورد نقد و پرسش جدی در این زمینه بوده است، حال چگونه او در مقام مطالبهگر برای حقوق مردم از اقلیتهایی سخن میگوید که خود او یکی از حامیان این گروهها محسوب میشود و براساس آمارها دولتهای او در زمینه رشد و توسعه اقتصادی و شاخصهای معیشتی یکی از بدترین عملکردهای دولتهای پس از انقلاب را برجای گذاشته که منجر به شکاف اقتصادی و پدید آمدن طبقات نوکیسهای شده است که در هر بخشی وارد شدهاند، با پای مال کردن حقوق عامه، برمشکلات کشور افزودهاند.
چندی پیش «موسی غنینژاد» اقتصاددان نزدیک به دولت چهاردهم در یک برنامه اینترنتی گفت، اکثر هیئت مدیرههای شرکتهای خصولتی به نظر او از اصلاحطلبان تشکیل شدهاند و سهم بزرگی در اقتصاد دارند، حتی اگر خود را اصولگرا معرفی کنند. او همچنین اذعان کرد، اصلاحطلبان بیش از اصولگرایان از رانت قدرت در دولتها برخوردار بودهاند.
همچنین منتقدان مطرح میکنند، در دوره ریاست جمهوری حسن روحانی، حسین فریدون برادر رئیس جمهور وقت و مهدی جهانگیری برادر معاون اول او و برخی از دولتمردان ارشد و اطرافیانشان با جرایم اقتصادی محکوم شدند و حالا این روزها عجیب است که او نگران حقوق اکثریت مردم شده است.
همزمانی دوقطبیسازی با مأموریت مسکو
نقطه مشترک انتقادات به این دو چهره آن است که این حجم از اظهار نظرهای حاشیهساز، درست در روزهایی انجام شده که روسیه – متحد راهبردی ایران – ریاست دورهای شورای امنیت را در اختیار دارد و قرار است در آن تریبون بینالمللی اعلام پایان برجام کند.
همچنین سفر علی لاریجانی به مسکو و ملاقاتهای وی برای انتقال پیام رهبر معظم انقلاب به پوتین، بخشی از یک تلاش دیپلماتیک گسترده محسوب میشود که برای حفظ منافع ملی در برابر فشارهای غرب صورت گرفته است.
در چنین لحظاتی، ایجاد دودستگی در افکار عمومی و ارسال سیگنالهای ضعف به طرفهای خارجی – با طرح مذاکره فوری و تسلیم در برابر شروط ترامپ – از دید منتقدان، نه یک خطای تاکتیکی بلکه یک اقدام تعمدی برای تغییر مسیر دیپلماسی کشور محسوب میشود و در ادامه همان روند خسارتبار برجام را دنبال میکند. دلخوش کردن به وعدههای توخالی آمریکا و باجدادن به اروپای ضعیف پربحران که مانند شغال نقش پرسه زننده سوءاستفادهگری را بازی میکند که بارها و بارها در قبال تعهداتش به ایران در نهایت خیانت کرده است و حمله همزمان به روسیه و چین در دیگر نقاط مبهم سیاستورزی دولتمردان سابق و برخی چهرههای سیاسی در این روزهاست.
یک سناریوی تکراری در سایه بیتوجهی
این بار اول نیست که چنین وقتناشناسیهایی از سوی برخی مسئولان دولت سابق و شخصیتهای سیاسی در بزنگاههای حساس رخ میدهد. سابقه نشان میدهد این افراد در مواقع کلیدی، با سخنان و کنشهای رسانهای شاذ، فضای کشور را به حاشیه برده و هزینههای سنگینی بر روند سیاست خارجی تحمیل کردهاند.
کارشناسان هشدار میدهند که اگر در قبال این رفتارها واکنش سنجیده و قاطع شکل نگیرد، احتمال تکرار این سناریو در آینده همچنان بالاست.
در لحظاتی که دیپلماسی ایران در سازمان ملل با مسئله پایان برجام و تغییر مسیر مذاکرات روبهروست و اروپا آخرین گلوله اسلحهاش را چکانده است و دستش خالیست و آمریکا وحشیانهترین جنایتها را در حق ملت ایران انجام داده است و مجبور به عقب نشینی شده است، مواضع ظریف و روحانی همخوانی تاملبرانگیزی با پیامهایی که از غرب صادر میشود دارد و یک علامت سؤال بزرگ برای افکار عمومی و ناظران سیاسی ایجاد کرده است. آیا این جنجالهای رسانهای و اظهارات گاه و بیگاه دو مقام سابق و دامن زدن آن از سوی برخی جریانات سیاسی داخلی، صرفاً یک همزمانی تصادفی است یا بخشی از یک پروژه سیاسی برای بازگشت مسیر شکستخورده “برجاممحور” به سیاست خارجی ایران؟
نظر شما