به گزارش حیات، طی سالهای اخیر، توفانهای گسترده گردوغبار به یکی از جدیترین بحرانهای زیستمحیطی در ایران و کل منطقه خاورمیانه تبدیل شده است. این پدیده نگرانکننده نهتنها سلامت مردم و محیط زیست را تهدید میکند، بلکه موجب اختلال در فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشورهای درگیر شده است.
گردوغبارهایی که از کانونهای بحران زیستمحیطی در کشورهای همسایه همچون عراق، سوریه، عربستان سعودی و بخشهایی از افغانستان نشئت میگیرد، با وزش بادهای شدید به داخل خاک ایران نفوذ میکند و آلودگی هوا در بسیاری از شهرهای ایران را به سطوح خطرناکی میرساند، این وضعیت باعث شده است ایران بهعنوان یکی از کانونهای بحران گردوغبار در منطقه شناخته شود و مشکلات بهداشتی و زیستمحیطی گستردهای را تجربه کند.
درگیریهای نظامی و بیثباتی سیاسی در کشورهای منطقه، بهویژه عراق و سوریه، نقش قابلتوجهی در گسترش کانونهای گردوغبار داشته است. نابودی جنگلها، کاهش سطح آبهای زیرزمینی و تخریب اراضی کشاورزی باعث شده است بستر مناسبی برای شکلگیری و تشدید توفانهای گردوغبار ایجاد شود، در چنین شرایطی، تأثیرات این پدیده محدود به مرزهای جغرافیایی نیست و پیامدهای آن سلامت عمومی و امنیت زیستمحیطی کل منطقه خاورمیانه را تهدید میکند.
ایران با توجه به تأثیرات مستقیم این بحران، اقدامات گستردهای را برای مقابله با گردوغبار آغاز کرده است، از جمله این تلاشها میتوان به برنامههای ملی مقابله با بیابانزایی، احیای تالابها و جنگلها، مدیریت منابع آبی و همکاریهای منطقهای با کشورهای همسایه اشاره کرد، همچنین، ایران تلاش دارد موضوع مقابله با گردوغبار را بهعنوان یک معضل منطقهای و حتی فرامنطقهای به سطح جهانی ارتقا دهد و از مجامع بینالمللی برای دریافت حمایتهای فنی و مالی بهرهمند شود.
با توجه به روند رو به رشد این پدیده و گسترش آن به سایر کشورهای آسیایی، بهویژه در مناطق مرکزی و جنوبی قاره، مقابله با گردوغبار نیازمند همکاریهای گستردهتر و تدوین سیاستهای جامع منطقهای است. این چالش نهتنها نیازمند اقدامهای فوری و گسترده از سوی ایران بلکه همکاریهای بینالمللی و درک مشترک کشورهای آسیایی و خاورمیانه است تا بتوان با اجرای راهکارهای پایدار، سلامت مردم و محیط زیست را در برابر این تهدید بزرگ حفظ کرد.
در رابطه با همین موضوع گفتوگویی با دکتر آرمان خورسند، رئیس مرکز امور بینالملل و کنوانسیونهای سازمان حفاظت محیط زیست داشتیم که در ادامه مشروح آن تقدیم مخاطبان ارجمند تسنیم شده است:
تسنیم: آقای خورسند؛ منشأ بخش عظیمی از گردوغباری که آسمان شهرهای مختلف کشور ما را تیره میکند، در خارج از کشور است و حدود 270 میلیون هکتار از کانونهای کشورهای همسایه از شرق و غرب تا شمال و جنوب کشور ما را متأثر کرده است، در این زمینه در دولت گذشته پیگیریهایی برای برگزاری اجلاس منطقهای و در مرحله بعد اجلاس جهانی گردوغبار انجام شد اما خروجی این اقدامات در حوزه دیپلماسی محیط زیست تنها به نامگذاری روز مقابله با طوفانهای ماسه و گردوغبار ختم شده یا در عمل و بهصورت میدانی نیز اتفاقاتی افتاده است؟
مسئله گردوغبار تأثیر مستقیمی بر زندگی روزمره تعداد زیادی از هموطنان ما و همچنین مردم کشورهای دیگر دارد، از این منظر، با مسئلهای زیستمحیطی روبهرو هستیم که هم برای ما و هم برای دیگر کشورها دارای اولویت و فوریت است، اما بُعد دیگر ماجرا این است که چگونه چنین موضوعی میتواند در چرخه روابط دیپلماتیک بینالمللی به یک «مسئله» تبدیل شود، بهعنوان یک چالش جهانی مطرح شود و نهایتاً مورد تصمیمسازی و اقدام جمعی قرار گیرد.
معاهدات محیطزیستی، خروجی مؤثری نداشتهاند/ معاهده تغییر اقلیم، عملاً متلاشی شده است
در این زمینه باید توجه داشت که اساساً موضوعات زیستمحیطی در دهههای اخیر ذاتاً کند و فرسایشی پیش میروند، شکلگیری آنها بهعنوان مسئله بینالمللی و رسیدن به مرحله تدبیر و اجرای راهحل، فرآیندی زمانبر و پیچیده دارد. تاریخ حقوق بینالملل محیط زیست و معاهدات مربوط به آن عملاً با کنوانسیون رامسر آغاز میشود؛ سندی که در دهه 1970 میلادی نخستین چارچوب و سند الزامآور محیط زیستی را بنیان نهاد.
از آن زمان، چند دهه به گفتوگوها و تعارفات گذشت تا اینکه بهتدریج، اتمسفر معاهدات زیستمحیطی شکل گرفت. از جمله مهمترین آنها معاهده تغییر اقلیم 1992، پروتکل مونترآل درباره لایه اوزون و در سالهای بعد توافقنامه پاریس بود، اما نکته اساسی اینجاست که هیچکدام از این معاهدات با وجود اهمیت جهانی، خروجی مؤثر و عملیاتی قابلتوجهی در سطح میدانی نداشتهاند.
برای مثال، معاهده تغییر اقلیم، با وجود آنکه اجماعی جهانی و مهمتر از گردوغبار پیرامون آن وجود دارد، از سال 1992 تا امروز نتوانسته است اقدامات اثربخشی را رقم بزند. اجلاس اخیر این معاهده که در باکو برگزار شد، عملاً شکستخورده و متلاشی بود. برخی کشورها تا آستانه خروج کامل از آن پیش رفتند و در نهایت، فقط با ملاحظات دیپلماتیک و سیاسی در ادامه جلسات باقی ماندند.
یکی از مسائل کلیدی در این معاهده، اختلافنظرهای مالی و تاریخی بین کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه است. کشورهای توسعهیافته تأکید دارند باید استفاده از سوختهای فسیلی متوقف شود؛ در مقابل، کشورهای در حال توسعه میگویند: «شما دو قرن از انرژی فسیلی با تمام ظرفیت بهره بردهاید و جهان را نابود کردهاید، حالا که نوبت ما شده است، میگویید استفاده نکنید؟ پس هزینهاش را شما بپردازید.»، از طرفی کشورهای توسعهیافته نیز حاضر به پرداخت این هزینه نیستند.
همین اختلاف باعث شده معاهدهای با این همهگیری و با همه اهمیتی که دارد تا امروز روی زمین مانده و حتی یک گام مؤثر هم برنداشته است. برگزاری سالانه این اجلاس نهایتاً به عدد 300 میلیارد دلار که قرار است کشورهای ثروتمند آن را برای جبران توسعهنیافتگی اقلیمی در اختیار دیگر کشورها قرار دهند، ختم شده است اما هنوز معلوم نیست که این رقم پرداخت خواهد شد یا نه.
بسیاری از کشورها و نهادهای بینالمللی در فکر خروج از توافقنامه پاریس هستند
در همین فضا، توافقنامهای چون پاریس که پیوستن و یا نپیوستن به آن در فضای داخلی ما نیز بارها محل بحث بوده، فارغ از هرگونه نگاه سیاسی، عملاً به بنبست رسیده و شکست خورده است. بسیاری از نهادهای بینالمللی و کشورهای عضو اکنون در حال بررسی راههای عبور از توافقنامه پاریساند؛ چراکه پاریس یک موافقتنامه شکستخورده است و امروز عملاً دیگر خروجی مؤثری ندارد و بیان ضرورت تجدیدنظر کلی در آن، اتفاقاً موضع موافقان آن است و نه مخالفان.
معاهده بالادست موافقنامه پاریس، یعنی (UNFCCC)، دو فرزند اصلی دارد: یکی پیمان کیوتو و دیگری توافقنامه پاریس که هیچکدام از اینها نتوانستهاند در عمل، تحول جدی ایجاد کنند.
اختلافنظر در ساختار مذاکرات هم بهوضوح مشخص است، اصل ماجرا این است که کشورهای در حال توسعه میگویند: «اگر ما قرار است توسعهنیافتگی خود را بپذیریم و از سوخت فسیلی استفاده نکنیم، باید هزینهاش را کشورهای توسعهیافته بپردازند و کشورهای توسعهیافته نیز حاضر نیستند این هزینه را بپردازند.
در مذاکرات اجلاس BRS (کنوانسیونهای بازل، روتردام و استکهلم)، اعضای هیئت نمایندگایی که از آمریکا آمده بود، مواضع بسیار تندی علیه سیاستها و برنامههای محیطزیستی داشتند، به این دلیل که نماینده آمریکا که خانمی هندیتبار بود کنار من نشسته بود، صحبتهای او را دقیقاً بهخاطر دارم.
آمریکا کمر نظام بینالمللی محیط زیست را شکست
نماینده آمریکا در یکی از این نشستها رسماً اعلام کرد: «ما دیگر تقسیمبندی کشورهای جهان به توسعهیافته و در حال توسعه را در حوزه محیط زیست نمیپذیریم.»
این در حالی است که همین تقسیمبندی، سالها مبنای مذاکرات و تصمیمسازیها بوده است. نماینده ایالات متحده آمریکا، که کشورش با توجه به خسارتی که به محیط زیست زده است، باید همواره نقش محوری در تأمین منابع مالی و پیشبرد اهداف زیستمحیطی جهانی داشته باشد، اعلام کرد: «ما دیگر این تقسیمبندیها را قبول نداریم.»، با این موضعگیری، ایالات متحده عملاً تمام سازوکارهایی را که طی سالها و دههها در حوزه محیط زیست شکل گرفته بود، زیر سؤال برد.
نماینده آمریکا صراحتاً گفت: «ما دیگر کشورهایی با عنوان "در حال توسعه" را بهرسمیت نمیشناسیم اما اگر جایی دیدیم که کمک کردن برای آمریکا منافعی دارد، این کار را انجام خواهیم داد.»
این اظهارات در واقع بهمعنی فروپاشی یکی از ستونهای اصلی نظام بینالمللی محیط زیست است؛ یعنی پذیرش وجود کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه و الزام کشورهای پیشرفته به کمک به کشورهای کمترتوسعهیافته. با خروج آمریکا از این ساختار، بهصورت طبیعی کشورهای اروپایی نیز در حال فاصلهگیری از تعهدات گذشتهاند.
در تحولات اخیر اروپا، احزاب چپ و سبزها دیگر پیروز انتخابات نیستند، بهجای آنها، جریانهای راستگرا، ملیگرا و افراطی که رویکردی شبیه ترامپ دارند، در حال کسب قدرت در کشورهای مختلف اروپایی هستند. این روند بهوضوح نشانهای از تضعیف اراده سیاسی برای پیگیری تعهدات زیستمحیطی در سطح بینالمللی است.
با خروج ایالات متحده از قطار همکاریهای زیستمحیطی، کشورهایی نظیر آرژانتین نیز مواضع تندی اتخاذ کردهاند. آرژانتین از جمله هیئتهایی بود که در چارچوب کنوانسیون تغییر اقلیم سازمان ملل متحد (UNFCCC) اقدام به ترک نشست کرد و در مواضع بعدی خود نیز رویکردی تهاجمی اتخاذ کرده است، در حالی که دولت پیشین این کشور دیدگاه متفاوتی داشت. برخی افراد در اتحادیه اروپا نیز تلاشهایی برای حفظ این چارچوبهای محیطزیستی دارند، اما بهوضوح میتوان دید که محور اصلی در حال از بین رفتن است،
در واقع مقابله با تغییر اقلیم که طی سه دهه گذشته تلاشهای جهانی گستردهای برای مقابله با آن صورت گرفته است و انگیزه کافی برای پیگیری این موضوع در سطح جهانی وجود دارد، هنوز دستاورد ملموسی مشاهده نمیشود و در چنین شرایطی پرداختن به گردوغبار برای جهان از اولویت کمتری برخوردار است.
ژاپن و کره هم بهزودی درگیر گردوغبار میشوند
موضوع گردوغبار در ابتدا حتی از سوی مجامع بینالمللی بهعنوان یک چالش جهانی پذیرفته نمیشد و جهان میگفت کشورهای درگیر باید بهصورت مستقل با آن مقابله کنند، حتی بهعنوان یک چالش منطقهای نیز بهسختی مورد پذیرش قرار گرفت.
در دولت گذشته و حتی پیش از آن، تلاشهای گستردهای در ایران و برخی کشورهای منطقه در حوزه دیپلماسی محیط زیست صورت گرفت. این تلاشها محدود به اقدامات اجرایی نبوده، بلکه عمدتاً در قالب تلاشهای دیپلماتیک دنبال شدهاند. از حدود 10 سال پیش تاکنون، در اغلب مجامع بینالمللی که ایران در آنها مشارکت داشته است، مسئله گردوغبار را بهعنوان یک چالش منطقهای و بعضاً جهانی در بیانیه این مجامع و اجلاسها گنجاندهایم.
برای نمونه، در اجلاس بریکس، موضوع گردوغبار در بیانیه پایانی وزرا گنجانده شد، همچنین، با وجود محدودیتهای ناشی از اقدامات رژیم صهیونیستی که مانع از حضور مستقیم ایران در اجلاس شانگهای شد، نمایندگان سفارت جمهوری اسلامی ایران در آن نشست حضور داشتند و موفق شدند موضوع گردوغبار را در بیانیه نهایی جای دهند.
کانونهای گردوغبار بهصورت فزایندهای در حال گسترش در سطح منطقهای و فرامنطقهای هستند. در گذشته، تنها کشورهایی چون ایران، عراق، عربستان، سوریه، کویت و سایر کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس با این پدیده مواجه بودند اما امروزه ترکمنستان، صحرای قرهقوم و حتی بخشهایی از آسیای میانه نیز به تولیدکنندگان گردوغبار تبدیل شدهاند. خشکشدن دریاچه آرال آسیای میانه را نیز بهشدت تحت تأثیر قرار داده است و کشورهای ازبکستان، قرقیزستان، قزاقستان و تا حدودی مناطق جنوبی روسیه نیز با این چالش مواجهاند. در شرق آسیا نیز کشورهایی چون مغولستان و چین درگیر گردوغبار هستند و بهزودی ژاپن و کره نیز با پیامدهای این پدیده روبهرو میشوند.
یکی از گامهای ابتدایی در مواجهه با بحران گردوغبار، شناساندن این مسئله به مجامع بینالمللی و جلب پذیرش آنان است که اقدام بزرگی است، آن هم در شرایطی که تمرکز اصلی نهادهای بینالمللی محیط زیست بر مسائلی نظیر سوختهای فسیلی و پلاستیک است و بهنظر میرسد اینها دو لبه یک شمشیر هستند که قرار است اقتصاد کشورهای مبتنی بر سوختهای فسیلی را تحت تأثیر قرار دهد.
مرحله بعدی، دشوارترین بخش مسئله است؛ یعنی جلب همکاری کشورهای منطقهای دخیل در موضوع گردوغبار بهویژه کشورهایی که کانونهای اصلی تولید گردوغبار هستند. متأسفانه، بسیاری از این کشورها، همکاری را مشروط به دریافت کمک مالی میدانند و از منظر صرفاً اقتصادی به آن مینگرند، این نگرش در عمل راهگشا نیست، بهعنوان مثال، در عراق، UN-Habitat با تأمین مالی از سوی کویت، پروژههایی در سه استان میسان، واسط و مثنی برای تثبیت بیابان و کاشت درخت کرده است که بر اساس پرسوجویی که از مسئولین UN-Habitat داشتم، این پروژه موفق نبوده است و اقدامی که انجام شده در مقابله با حجم گردوغبار بسیار ناچیز است.
با وجود این دیدگاه کشورهای منطقه، جمهوری اسلامی ایران با حمایت وزارت امور خارجه، تلاشهای دیپلماتیک خود را ادامه میدهد. گام بعدی و البته بسیار دشوار، آن است که کشورهای منشأ گردوغبار نیز از سیاست «پول بده تا من کاری انجام دهم» فاصله بگیرند و به همکاری واقعی و مؤثر روی آورند. بارها و بارها در ناحیه هورالعظیم عراق شاهد وقوع آتشسوزیهای مکرر بودهایم. در زمان حاضر سمت ایرانی هورالعظیم آب دارد اما سمتی که در عراق است بهدلیل عدم تخصیص حقابه خشک است و به همین دلیل آتش میگیرد اما زمانی که با مسئولین عراقی مذاکره میکنیم، میگویند؛ "شما آبی بفرستید تا کف تالاب تر شود"! این انتظار صرفاً یک موضع توقعی است، در حالی که هیچ استدلال قوی و منطقی در این زمینه وجود ندارد.
سوریه، بحران در بحران؛ درگیری داخلی تروریستها در کانون تولید ریزگردها
وضعیت در سوریه بهمراتب وخیمتر است، در آنجا گروهی تروریستی حکومت میکند، در حالی که پیشتر دولت مستقری وجود داشت که با مشکلات فراوان و جنگی 10ساله مواجه بود و منابع کافی برای انجام اقدامات مؤثر نداشت، این شرایط برای دولت قبلی قابل فهم بود که نمیتوانست منابعی را برای مقابله با بحرانها اختصاص دهد.
اکنون، علاوه بر حضور گروه تروریستی، درگیریهای شدید داخلی در شرق سوریه و مناطق بیابانی دیرالزور در جریان است که اتفاقاً کانون اصلی گردوغبار بهشمار میرود. از سوی دیگر، سوریه به میدان تاختوتاز رژیم صهیونیستی تبدیل شده است که این مسائل بر شدت مشکلات افزودهاند، این مسئله حتی محدوده شرق کشور ما و نواحی هممرز افغانستان را نیز در بر میگیرد، جایی که تالاب هامون و عدم تأمین حقابه آن میتواند به یکی از کانونهای بسیار شدید گردوغبار تبدیل شود.
بدیهی است که بدون رسیدن به نقطهای که کشورهای متأثر و کانونهای تولیدکننده گردوغبار بتوانند مجمع و صندوق مشترکی برای مدیریت مشترک این بحران داشته باشند، راهحلی پایدار ممکن نیست و هیچ کشوری بهتنهایی از پس گردوغبار برنمیآید. مسئله گردوغبار روز به روز تشدید میشود، خشکسالی افزایش مییابد و بیابانها گسترش مییابند. سرعت تخریب محیط زیست بسیار بیش از سرعت اقدامات ترمیمی است و ما در این مسیر عقب میمانیم.
امیدواریم درک موجود در داخل کشور نسبت به این موضوع، در سایر کشورهای منطقه نیز به وجود آید. جمهوری اسلامی ایران در زمان حاضر با تمام ظرفیت خود و استفاده از ابزارهای مختلف، تلاش میکند موضوع گردوغبار را با جدیت بیشتری پیگیری کند.
در داخل کشور نیز نیازمند ایجاد انسجام و مرکزی واحد برای سیاستگذاری در این حوزه هستیم، همچنین باید بتوانیم همکاری کشورهای منطقه را بهویژه در خصوص مسائل مشترک، بیشتر و مؤثرتر کنیم.
برخی کشورهای منطقه خود درگیر چالشهایی هستند که مانع همکاری میشود، برای مثال، در منطقه قفقاز، کشورها از محل سیاستهای دوره استالین تا امروز درگیر اختلافات و تنشهایی هستند که ریشه در تاریخ دارد و باعث دشواری همکاریها شده است.
کشورهای منطقه حتی برای حل چالشهای زیستمحیطی هم انسجام ندارند
بحرانهای سیاسی ـ مرزی مانند اختلافات شدید میان آذربایجان و ارمنستان و همچنین تنشهای ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان، انسجام منطقهای را بهشدت تحت تأثیر قرار داده است، حتی در حوزه محیط زیست، رقابتهایی میان این کشورها وجود دارد، بهعنوان نمونه، تاجیکستان و ازبکستان هر دو در تلاشند توجه بینالمللی را به موضوع یخچالهای طبیعی، کوهستان و... جلب کنند.
متأسفانه، انسجام لازم در کشورهای منطقه وجود ندارد و گاه شاهد افتراق و تلاش برای انتقال بار مسئولیت به یکدیگر هستیم، بهعنوان نمونه، در موضوع آلودگی رود ارس، هر کشورْ دیگری را مسئول میداند؛ آذربایجان تقصیر را به گردن ارمنستان میاندازد، ارمنستان تأثیر را به گردن آذربایجان میگذارد و ترکیه نیز ارمنستان را مقصر میداند، این وضعیت، چالش ژئوپولیتیکی جدی برای منطقه بهشمار میآید.
محیط زیست، کشتی واحد بشری است. مسائل محیط زیستی مانند گردوغبار، آلودگی آب و دیگر بحرانها مرز سیاسی نمیشناسند و از روی همه کشورها عبور میکنند و همه را درگیر میکنند. امیدواریم تلاشهای دیپلماتیک مؤثر و کوششهای نخبگان و فعالان این حوزه به درکی مشترک منجر شود، بهویژه در منطقه ما، تا مسائل زیستمحیطی مشترک بهتر شناخته شوند و بهصورت هدفمند پیگیری شوند.
مکانیزمهای ادعایی حافظ صلح، زمینهساز تجاوز به ایران شدند
تسنیم: در سازمان حفاظت محیط زیست موضوع پیگیری خسارات ناشی از حمله رژیم صهیونیستی به محیط زیست کشور در جریان است؛ موضوع از طریق چه نهادهایی، بهجز سازمان ملل، پیگیری میشود؟ و اینکه آیا ما فقط میخواهیم بهصورت نمادین اعلام کنیم این میزان خسارت زیستمحیطی به ما وارد شده است و مثلاً به کشورهای برگزارکننده اجلاس تغییر اقلیم بگوییم؛ "در شرایطی که از کاهش گازهای گلخانهای سخن میگویید، این حجم آلاینده به جو ما وارد شده است."؟ یا واقعاً با یک سازوکار مشخص میتوان از صندوقهای بینالمللی یا نهادهایی دیگر درخواست خسارت کرد؟
ما قطعاً به این نهادها خوشبین نیستیم، اگر قرار بود سازوکارهای بینالمللی عملکردی مؤثر داشته باشند، اساساً تجاوزی اتفاق نمیافتاد. بعد از جنگ جهانی دوم، بشر به این جمعبندی رسید که ما بهعنوان انسان به مرحلهای از تکنولوژی رسیدهایم که میتوانیم تمدن را از بین ببریم و سلاح هستهای میتواند کره زمین و تمدن انسانی را نابود کند، بنابراین تصمیم گرفتند سازوکاری برای پیشگیری ایجاد کنند و در همین راستا شورای امنیت تشکیل شد، برای جلوگیری از تجاوز و حمله کشورها به یکدیگر.
در ادامه بهدنبال ایده "جهان متمدن"، نهادی مثل آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای نظارت بر انرژی هستهای و جلوگیری از حرکت بهسوی سلاح هستهای ایجاد شد، اما امروز میبینید همان مکانیزمهایی که باید حافظ صلح باشند، بهنوعی زمینهساز تجاوز به کشور ما شدند و تمام نهادهای بینالمللی که وظیفه حفظ صلح و امنیت جهانی را دارند، بهنوعی نقضکننده آن شدهاند. حفظ صلح و امنیت جهانی فقط یک تعبیر حقوقی نیست؛ بلکه اصل و اساس حقوق بینالملل عمومی پس از جنگ جهانی دوم است.
در تجاوز آمریکا به عراق در سال 2003، حداقل نمایشی از مشروعیتسازی داشتند و قطعنامهای را به شورای امنیت بردند و علیرغم عدم تصویب، بعد از آن عمل نظامی خود را آغاز کردند، اما در حمله اسرائیل به ایران، حتی به این ظواهر هم توجه نشد، طرف مقابل با وقاحت اعلام میکند از شش ماه قبل تصمیم به حمله گرفته بود، بنابراین، آنچه جهان به آن بهعنوان "نوامیس حقوق بینالملل" نگاه میکند، در حمله رژیم صهیونیستی به کشور ما کاملاً زیر پا گذاشته شده است، بنابراین وقتی اصل و اساس از بین میرود، دیگر چه جای خوشبینی باقی میماند که از یک معاهده بتوان انتظار اقدامی مؤثر داشت؟
لذا، نخست باید بدانیم هیچ دلبستگی یا اعتمادی به این سازوکارها وجود ندارد، اما در عین حال، موظفیم با تمام ظرفیتها از حقوق ملت ایران دفاع کنیم، نخست باید این تجاوز را مستند کنیم؛ دوم، باید فریبکاری و نفاق در مکانیزمهای بینالمللی را افشا کنیم. ما با رژیمی مواجهایم که تمام ساختارهای بینالمللی پس از جنگ جهانی دوم را لگدمال کرده است؛ رژیمی که به هیچ قاعدهای پایبند نیست.
بر اساس پروتکلهای الحاقی کنوانسیون ژنو، ماده 35 و 55، صراحتاً آمده است که هرگونه عملی که در جریان منازعات مسلحانه آسیبهای غیرقابل جبران و پایدار به محیط زیست وارد کند، جنایت جنگی محسوب میشود. این رژیم بیش از یک سال و نیم است که در غزه در حال ارتکاب انواع جنایات جنگی است. در کشور ما نیز از هدف قرار دادن مخازن نفتی گرفته تا آتشسوزیهای مناطق حفاظتشده ایران ناشی از بقایای تسلیحات این رژیم، فقط بخشی از این فجایع است.
مستندسازی این اقدامات، بخشی از وظایف ماست، اما اینکه آیا در عمل نتیجهای حاصل خواهد شد یا خیر، بحثی جداست. البته ما آگاهیم که این سازوکارها عملاً کارایی ندارند، اما همچنان این روند فرصتی برای بیان رسمی و مستند واقعیتهاست. اگر بتوانیم این نهادهای کجکارکرد و وقیح را وادار به پاسخگویی کنیم، قطعاً منافعی نیز برای کشور حاصل خواهد شد.
در عین حال، همانطور که گفتم، ما بههیچعنوان دلبستگی یا خوشبینی نسبت به این نهادها نداریم. اگر این نهادها کارایی داشتند، اصولاً تجاوزی رخ نمیداد. هیچگاه اسرائیل عضو معاهده NPT نبوده، هیچگاه فعالیتهای هستهایاش راستیآزمایی نشده است، و هیچ بازرس رسمیای به تأسیساتش دسترسی نداشته است. آنچه ما درباره پرونده هستهای اسرائیل میدانیم، تنها به افشاگری یک دانشمند فراری که بعدها نیز زندانیشد، محدود میشود.
این کشور یک رژیم اشغالگر شناختهشده است و از سال 1967 به بعد هیچکس در اشغالگری آن تردید ندارد، اسرائیل عضو هیچیک از معاهدات منع اشاعه هستهای نیست، اما هم سلاح هستهای دارد، هم غنیسازی میکند و هم کلاهک هستهای در اختیار دارد.
حال، با وقاحت، همین رژیم که برای بازداشت نخست وزیر و وزیر سابق جنگش حکم بینالمللی صادر شده است، میگوید از فعالیتهای هستهای کشوری نگران است که نهتنها عضو NPT است، بلکه سالها بازرسیهای رسمی نیز بر آن اعمال شده است.
کشوری مثل ایران، با سابقهای طولانی از پایبندی به قوانین بینالمللی در دو قرن اخیر و از دوره قاجار تاکنون همواره مورد حمله قرار گرفته و حتی بیطرفیاش نیز نادیده گرفته شده است، اما اکنون، رژیمی با آن سوابق تجاوز، جنگافروزی و نقض آشکار حقوق بشر، مدعی نگرانی از فعالیتهای ماست. اینها خود را مدافعان جهان متمدن میدانند اما در واقعیت، بربرهایی هستند که تمدن جهانی را تهدید میکنند.
در همین راستا، باید از سازوکارهای بینالمللی بهعنوان فرصتی برای بازتاب این واقعیت در جهان استفاده کنیم که ایران، در حقیقت، آخرین سنگر جهان متمدن است؛ ایرانی که همچنان از همان سازوکارهایی دفاع میکند که شما خودتان پس از سال 1945 بنا نهادید. سازوکار و سازمانهایی نظیر سازمان ملل متحد، شورای امنیت، و سایر نهادهای بینالمللی که بهعنوان بنیانهای جهان متمدن شناخته میشوند. ما حتی از قواعدی که خود شما در موضوع صلح و امنیت بینالمللی تدوین کردهاید، دفاع میکنیم و به آنها باور داریم، اما امروز میبینیم که در سطح جهانی همه شما کنار جنایتکار ایستادهاید.
دولت ایالات متحده، که خود را پایتخت جهان آزاد میداند، عملاً بهصورت مستقیم در اقدامات تجاوزکارانه مشارکت میکند. حوادث یک سال و نیم گذشته در غزه، پرده مظلومنمایی را از چهره اسرائیلیها کنار زد. اسرائیلیها طی 70 سال پشت نقاب مظلومیت پنهان شده بودند و مدام میگفتند؛ "ما را کشتند، سوزاندند، و نابود کردند."، اما جنایات اخیر در غزه این نقاب را از چهره پلید آنها برداشت.
جنگ 12روزه، بهویژه در عرصه محیطزیستی و رفتارهای جنایتکارانهای که اسرائیلیها مرتکب شدند، فرصتی دوباره برای جهانیان فراهم کرد تا این حقیقت را درک کنند که آنها نهتنها بخشی از تمدن جهانی نیستند، بلکه بزرگترین تهدید علیه آن بهشمار میروند.
اسرائیلی کشوری است که بهخلاف تمام مقررات بینالمللی، به یک سایت فعال و عملیاتی هستهای حمله میکند، آیا فقط ایران را در معرض خطر قرار میدهد؟ خیر؛ اگر تشعشعی اتفاق میافتاد، چنین اقدامی میتوانست تمام منطقه، از شمال تا جنوب را گرفتار پیامدهای فاجعهبار کند.
نکته جالب دیگر آن است که توسط اینها حداقل ظواهر فریبکارانه نیز کنار گذاشته شده است و اکنون همهچیز بهصورت علنی و رسمی بیان میشود، بهعنوان مثال سخنگوی کاخ سفید بهصراحت اعلام کرد؛ "دادگاه کیفری بینالمللی (ICC) را ایجاد کردهایم تا به کشورهایی مانند لیبریا و سیرالئون بپردازد و حق اظهارنظر درباره ما و متحدانمان را ندارند."، این یعنی پذیرش آشکار آپارتاید، نژادپرستی، بیقانونی و تجاوز و بهطورکلی تمام آن چیزهایی که از سال 1945 به بعد، در فرهنگ حقوقبشری بهعنوان جرم، جنایت و شرارت تعریف شدهاند. اکنون آنها بهصراحت و بدون هیچ ابایی مرتکب این اعمال میشوند، حتی بدون آنکه تظاهر به رعایت ظاهر یا نقاب رنگارنگی کنند.
ادامه این گفتوگو در روزهای آتی منتشر می شود.
منبع؛ تسنیم
نظر شما