به گزارش حیات، رژیم صهیونیستی بار دیگر در تکرار سیاست شکستخوردهاش، به خیال برتریجویی و تحمیل اراده، آتش جنگ را علیه ایران برافروخت. حمله اخیر به خاک ایران، آن هم بدون هیچ دلیل موجهی، نشاندهنده روحیه جنگطلب و ماجراجویانه رژیمی است که سالهاست منطقه را به ناامنی کشانده است. این رویکرد تحریکآمیز، ریشه در یک توهم دیرینه از برتری نظامی و امنیتی دارد؛ توهمی که به آنها اجازه میداد بدون پاسخگویی و با تکیه بر مصونیت ناشی از حمایتهای بینالمللی، هر زمان که اراده کردند، تمام خطوط قرمز را زیر پا بگذارند و به هر کشوری در منطقه، از جمله ایران، حمله کنند. اما اینبار، ایران نهتنها در برابر این تجاوز آشکار سکوت نکرد و به رویههای گذشته مبنی بر پاسخهای نامتقارن یا در زمان و مکانی دیگر بسنده نکرد، بلکه با پاسخی قاطع، صریح، آشکار و جانانه، نشان داد دوران بزندررو به پایان رسیده و قواعد بازی در منطقه تغییر کرده است. این پاسخ مستقیم، نه تنها پیامی روشن به تلآویو بود، بلکه تمام بازیگران منطقهای و جهانی را با واقعیتی جدید مواجه ساخت.
در روزهای اخیر، رسانههای بینالمللی شاهد سکوت سنگین نخستوزیر رژیم صهیونیستی، بنیامین نتانیاهو، بودهاند؛ سکوتی که نه از سر تدبیر و هوشمندی است، بلکه از درماندگی، استیصال و بیپاسخی عینی و ملموس است. او بهطرز معناداری از پاسخدادن به سوالات خبرنگاران درباره حمله به ایران طفره میرود و از مواجهه با افکار عمومی بینالمللی و حتی داخلی خود فرار میکند. چرا؟ چون میداند هر پاسخ او، اعترافی علنی و ناگزیر است به شکست استراتژیکی که نه تنها بازدارندگی پوشالی اسرائیل را در هم شکسته، بلکه حتی متحدان غربیاش را نیز به شدت نگران کرده و آنها را در موقعیت دشواری قرار داده است. متحدانی که سالها چشم بر تجاوزات بیشمار اسرائیل بستند و به آن مصونیت دادند، حالا نگرانند که این سیاستهای ماجراجویانه، منطقه را به ورطه یک جنگ تمامعیار بکشاند که کنترل آن از دست همگان خارج خواهد شد.
نتانیاهو امروز نه با یک "برنامه هستهای فرضی" روبهروست که سالها بهانه او برای اعمال فشار و تحریم علیه ایران بود، بلکه با یک ملت ایستاده، با ارادهای آهنین و مصمم، و پاسخهایی دقیق و حسابشده که تمام معادلات تلآویو را بر هم زده است. فرار از پاسخگویی به رسانهها و پنهان شدن در پشت بیانیههای کلیشهای و تکراری، نشانهای آشکار از آن است که اسرائیل تاب و تحمل ادامه این رویارویی مستقیم و تمامعیار را ندارد. آنها که همواره سعی داشتند با عملیات مخفی، ترورهای هدفمند دانشمندان، حملات سایبری پیچیده، و هدف قرار دادن نیروهای محور مقاومت در کشورهای دیگر، ایران را به انفعال، ناامیدی و ضعف بکشانند، حالا با واکنش مستقیم و مقتدرانه جمهوری اسلامی مواجهاند؛ واکنشی که از قلب ایران و به سوی سرزمینهای اشغالی بود و این پیام را منتقل کرد که دوران جنگهای نیابتی یکطرفه و بدون هزینه برای آغازگر، به سر آمده است.
رژیم صهیونیستی حمله را آغاز کرد، اما ایران امروز نهتنها قربانی نیست، بلکه با پاسخی متناسب و در عین حال قدرتمند، نه تنها بازی را عوض کرده، بلکه ابتکار عمل را نیز به دست گرفته است. این همان چیزی است که نتانیاهو را به سکوت کشانده، او را از پشت تریبونهای قدرت به پناهگاههای سیاسی و شاید حتی پناهگاههای فیزیکی فراری داده است. او که عادت داشت با نمایشهای پرطمطراق و سخنرانیهای پرشور، خود را قهرمان و رهبر بیچون و چرای منطقه معرفی کند، اکنون در وضعیتی قرار گرفته که حتی از مواجهه با یک میکروفون ساده نیز واهمه دارد. این سکوت، بلندترین فریاد شکست استراتژیک اسرائیل است.
آنچه در حال وقوع است، صرفاً یک رویارویی نظامی نیست، بلکه یک تغییر پارادایم در معادلات امنیتی و سیاسی منطقه خاورمیانه است. دکترین امنیتی اسرائیل که بر پایه بازدارندگی مطلق و ضربه اول بنا شده بود، اینک در مقابل واقعیت یک قدرت منطقهای که توانایی پاسخ مستقیم و بدون واسطه دارد، فروپاشیده است. اسرائیل در گذشته تلاش میکرد تا با ایجاد ابهام در سیاستهایش و عدم پذیرش رسمی مسئولیت حملاتش، امکان پاسخگویی مستقیم را از طرف مقابل سلب کند. اما پاسخ قاطع ایران، این استراتژی پنهانکاری و ابهام را به چالش کشید و اسرائیل را وادار به پذیرش علنی یک حمله مستقیم کرد. این پذیرش، به معنای ورود به فازی جدید از رویارویی است که اسرائیل هرگز نمیخواست وارد آن شود.
این تغییر وضعیت، تأثیرات عمیقی بر سیاست داخلی اسرائیل نیز خواهد داشت. دولت ائتلافی نتانیاهو که پیش از این نیز با بحرانهای داخلی و اعتراضات گسترده مردمی دست و پنجه نرم میکرد، اکنون با سوالات جدی درباره تواناییهای امنیتی خود مواجه است. افکار عمومی اسرائیل که سالها تحت شعار امنیت مطلق زندگی کردهاند، حالا شاهد واقعیتی هستند که نشان میدهد سرزمینهای اشغالی در برابر حملات مستقیم آسیبپذیرند. این وضعیت، میتواند به تضعیف بیشتر جایگاه سیاسی نتانیاهو و حتی فروپاشی دولت او منجر شود. شکست در "جنگ" با ایران، برای نتانیاهو، به مراتب سنگینتر از شکستهای داخلی است، چرا که او تمام شهرت و قدرت خود را بر ستون ادعای تأمین امنیت اسرائیل بنا نهاده بود.
در بُعد منطقهای، این رویداد، پیام روشنی برای متحدان اسرائیل و رژیمهای سازشکار فرستاد. کشورهایی که با امید به چتر امنیتی اسرائیل و آمریکا، به عادیسازی روابط با تلآویو روی آوردند، اکنون باید در محاسبات خود بازنگری کنند. توانایی ایران در پاسخ مستقیم، نشان داد که این چتر امنیتی آنقدرها هم که ادعا میشد، محکم نیست. این امر میتواند به تقویت محور مقاومت در منطقه و بازنگری در ابهامات موجود در روابط منطقهای منجر شود.
اینک، پایان بازی نزدیک است. نه پایان جنگ، بلکه پایان یک رویه، پایان یک توهم، و پایان یک دوره از سیاستهای یکجانبهگرایانه. رژیم صهیونیستی باید درک کند که دوران بزندررو به سر آمده است. ایران با ارادهای محکم و توانایی اثباتشده، نشان داد که آماده پرداخت هزینه و اعمال بازدارندگی متقابل است. این تغییر، نتانیاهو را به انزوا کشانده و او را از صحنه رویارویی آشکار به پناهگاههای سیاسی پناه داده است. این اتفاق، نه تنها برای اسرائیل، بلکه برای کل منطقه، نقطه عطفی خواهد بود که قواعد بازی را برای همیشه تغییر میدهد.
منبع؛ باشگاه خبرنگاران
نظر شما