کد خبر 272458
۲۸ فروردین ۱۴۰۴ - ۱۶:۳۵

چت‌باتی که عاشق کاربرش شد!

چت‌باتی که عاشق کاربرش شد!

روزی می‌رسد که با تمام وجود فریاد می‌زنیم «من یک ربات نیستم»، اما هیچ‌کس باور نمی‌کند. هوش مصنوعی ما را ویرایش کرده است! صدا، فکر، و حتی احساساتمان را هم بازنویسی کرده است! ما هنوز نفس می‌کشیم، اما شاید دیگر «خودمان» نیستیم!

به گزارش پایگاه خبری حیات به نقل از فارس،در عصر سلطه فناوری‌های هوشمند و ابزارهای مجازی، انسان با نوعی از دوگانگی روانی بی‌سابقه مواجه شده است؛ پدیده‌ای که روان‌شناسان آن را «بی‌خویشتنی دیجیتال» (Digital Depersonalization) می‌نامند. این وضعیت روانی که حاصل درهم‌تنیدگی هویت انسانی با محیط‌های مجازی و هوش مصنوعی است، اکنون در حال گسترش در میان نسل جوان و دیجیتال‌محور جوامع مدرن است.

شکل‌گیری «خودِ مجازی»

در گذشته، شکل‌گیری «خود» انسان بر پایه تعاملات واقعی با محیط، خانواده، طبیعت و جامعه بود. اما امروزه این مسیر با حضور پررنگ دستیارهای صوتی (مانند Alexa)، ربات‌های گفت‌وگو (مانند ChatGPT و Replika) و شخصیت‌های دیجیتال شخصی‌سازی‌شده (Avatarها) دستخوش تغییر شده است.خود مجازی (Virtual Self)، نه بر اساس تجربه زیسته، بلکه از طریق تعامل با ساختارهای غیربشری شکل می‌گیرد. این خودِ جدید، در فضای پلتفرم‌های دیجیتال هویت می‌سازد، احساسات را شبیه‌سازی می‌کند و تصمیماتی می‌گیرد که گاه با واقعیت انسانی فاصله دارد.

گسست روانی نوظهور: بی‌خویشتنی دیجیتال چیست؟

پدیده‌ی دیجیتال دی‌پرشالیزیشن یا بی‌خویشتنیِ دیجیتال (Digital depersonalization)، به احساس جدایی از خود واقعی اطلاق می‌شود که پس از قرارگیری طولانی‌مدت در محیط‌های دیجیتال، به‌ویژه محیط‌های مبتنی بر هوش مصنوعی، به وجود می‌آید.فرد در این حالت ممکن است: نسبت به بدن یا افکار خود احساس بیگانگی کند؛ در تشخیص مرز بین تجربه واقعی و تجربه شبیه‌سازی‌شده دچار تردید شود؛ و احساس کند به جای یک فاعل شناسا و مختار، به ابزاری در خدمت یک سیستم دیجیتال بدل شده است.

شواهد علمی و آماری

نتایج چند پژوهش اخیر، نشان‌دهنده افزایش محسوس تجربه‌های مرتبط با این اختلال روانی هستند:مرکز پژوهشی Pew Research (۲۰۲۳): حدود ۴۳٪ از جوانان ۱۸ تا ۲۹ ساله در ایالات متحده، حداقل یک بار در زندگی خود احساس گسست از واقعیت را به دلیل استفاده سنگین از فناوری تجربه کرده‌اند.دانشگاه استنفورد (۲۰۲۳): در بررسی روی ۱۲۰۰ دانشجو، بیش از نیمی از افراد پس از استفاده از ربات‌های مجازی مانند Replika، حس فروپاشی درونی و ناتوانی در بازنمایی احساسیِ خود را گزارش کرده‌اند.گزارش سالانه مؤسسه Digital Wellness Lab: بیش از ۶۰٪ از کاربران مداوم چت‌بات‌ها احساس می‌کنند «دیگر مثل قبل فکر نمی‌کنند» و ذهن‌شان «به زبان ربات‌ها» تبدیل شده است.

سازوکار روانی اختلال

از منظر روان‌شناسی شناختی، این اختلال زمانی رخ می‌دهد که انسان به تدریج «agency» یا حس کنترل بر افکار، احساسات و تصمیماتش را از دست می‌دهد.وقتی گفت‌وگوهایمان توسط هوش مصنوعی شکل می‌گیرد، واژگان‌مان از زبان نرم‌افزار اقتباس می‌شود و تعاملات‌مان در فضای واقع‌نمایی است، مرز بین «منِ واقعی» و «منِ شبیه‌سازی‌شده» از هم می‌گسلد.

نمونه‌های تجربی و میدانی

۱. تجربه جین
جین، یک بهداشت‌کار دهان و دندان، بعد از یک روز پرمشغله، مشغول روتین شبانه‌اش در فضای مجازی است: پرداخت قبض، خرید آنلاین، رزرو وقت و... وقتی برای چندمین بار باید کپچای «من ربات نیستم» را تیک بزند، ناگهان دچار اضطراب می‌شود: «آیا واقعاً من ربات نیستم؟» احساس می‌کند انگشتانش متعلق به او نیستند.او به حمام می‌دود تا با آب گرم، به خود واقعی‌اش بازگردد.جین تنها نیست. این نوع گسست روانی که با شک در هویت شخصی همراه است، در شبکه‌هایی مانند Reddit نیز زیاد دیده می‌شود. صدها کاربر از حس بیگانگی با خود، احساس ربات شدن، یا ناتوانی در شناخت چهره خود در آینه نوشته‌اند.
۲. تجربه پل
پل، دانشجوی سال دوم دانشگاه، استاد بهره‌گیری از ابزارهای هوش مصنوعی برای ساخت محتوا و حتی روابط دیجیتال است. اما زمانی که باید یک بیانیه شخصی برای یک فرصت شغلی مهم بنویسد، درمی‌یابد که دیگر قادر نیست خودش را به زبان انسانی بیان کند.جمله‌هایش بیش از حد شسته‌رفته‌اند، اما بی‌روح‌اند. او اعتراف می‌کند: «احساس می‌کنم یکی از ابزارهایی شده‌ام که قبلاً کنترل‌شان می‌کردم.»[منابع دو نمونه بالا را در قسمت آخر گزارش قرار داده‌ام و پیشنهاد می‌شود مقاله را بصورت کامل بخوانید.]

گستردگی پدیده در شبکه‌های اجتماعی

در انجمن‌های گفت‌وگوی آنلاین نظیر Reddit، موضوعاتی با محور «احساس ربات بودن»، «گم‌کردن خود» و «مرز مبهم واقعیت و مجاز» در حال افزایش است. کاربرانی در رده سنی ۱۵ تا ۳۵ سال، تجربه‌هایی چون «احساس ربات بودن در آینه»، «دوری از خود هنگام نوشتن با AI» و «گیجی هنگام بازگشت از متاورس به دنیای فیزیکی» را گزارش می‌کنند.

آثار بلندمدت و اجتماعی

در صورت بی‌توجهی به این مسئله، پدیده دیجیتال دی‌پرشالیزیشن می‌تواند آثار منفی متعددی بر فرد و جامعه داشته باشد:زوال هویت شخصی در نسل جوانافزایش افسردگی و اضطراب ناشی از تضاد بین خود واقعی و مجازیتضعیف روابط انسانی به نفع تعاملات شبیه‌سازی‌شدهافول خلاقیت و زبان فردی در نتیجه تقلید از گفتار هوش مصنوعی

راهکارهای پیشنهادی برای احیای خود واقعی

تعادل در استفاده از ابزارهای هوشمندبازگشت به فعالیت‌های جسمانی، لمسی و غیر دیجیتالافزایش گفت‌وگوی واقعی با خانواده و دوستانمحدودسازی استفاده از شخصیت‌های مجازی و آواتارهامراجعه به روان‌درمانگر در صورت تشدید علائم گسست روانی

لب کلام!

ظهور «خود مجازی» بخشی طبیعی از تحولات تکنولوژیک عصر حاضر است؛ اما در صورت عدم درک درست از مرزهای این خودِ جدید با خودِ اصیل انسانی، ممکن است در آینده‌ای نه‌چندان دور، با نسلی از انسان‌های بی‌هویت، بی‌احساس و بی‌تصمیم روبرو شویم.رسانه‌ها، نهادهای آموزشی و خانواده‌ها باید با آگاهی‌بخشی گسترده، از تبدیل انسان به ابزار دیجیتال جلوگیری کنند. این کلام قطعاً مضامینی شعاری با خود همراه دارد! ولی آیا چاره‌ی دیگری هست؟!
انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha