کد خبر 267194
۳ شهریور ۱۴۰۳ - ۰۰:۵۹

«حیات» گزارش می‌دهد؛

روز اشغال «مرز شیران و دلیران» به‌دست قوای متفقین؛ رژه بر خاک پوک

روز اشغال «مرز شیران و دلیران» به‌دست قوای متفقین؛ رژه بر خاک پوک

مملکت سراپا خوف و خفقان بود اما به‌محض تجاوز متفقین، کشور در چند ساعت اشغال شد و سربازخانه‌ها خالی و دیکتاتور مطلق‌العنان هم چشم بر واقعیت بسته و در توهم..؛ آمدند اما این «مرز پرگهر» زیر چکمه سربازان متفقین سر خم نکرد و قامت غرورش چون دماوند، سر بر فلک افراشت.

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، سوم شهریور ۱۳۲۰ روز اشغال این سرزمین فخرآفرین و این مرز تابناک اهورایی توسط قوای متفقین در جریان جنگ دوم جهانی است. حادثه‌ای که پیامد آن سقوط دیکتاتوری رضاشاهی، اشغال آذربایجان توسط نیروهای ارتش سرخ و تشکیل حکومت‌های خودمختار در مهاباد و آذربایجان با هدف تجزیه ایران، و تحولات مهمی در تاریخ قرن اخیر بود.

روزی که نیروهای متجاوز بیگانه با وجود اعلام بیطرفی دولت در جنگ، از زمین و هوا به ایران عزیزمان حمله‌ور شدند تا غرور و غیرت ملی ایرانیان را بشکنند اما تلخی این هجوم و تجاوز، تجربه‌ای شد برای فردا و فصول تاریخساز دیگر...

حضور آلمانی‌ها در ایران؛ بهانه‌ای پوچ برای اشغال به اعتراف «دریفوس»

 «لوئیس دریفوس» وزیر مختار ایالات متحده در ایران به دولت متبوعش گزارش داد تبلیغات متفقین در مورد قدرت و تعداد ستون پنجم آلمانی‌ها در ایران، بسیار اغراق‌شده و دور از واقعیت هستند.

نظر دریفوس درباره بهانه متفقین درباره حضور آلمانی‌ها در ایران، این‌گونه بیان شد: «من خطر ستون پنجم آلمان را کم بها نمی‌دهم ولی اعتقاد دارم که انگلیسی‌ها دارند از آن به‌عنوان بهانه‌ای جهت اشغال نهایی ایران استفاده می‌کنند و عمداً در توانایی این‌بازوی منزوی راه مبالغه می‌پیمایند. من به این‌نتیجه رسیده‌ام که ایرانیان هر پاسخی هم که به خواسته‌های متفقین بدهند، انگلیسی‌ها و روس‌ها به دلیل ضروت‌های نظامی خواه‌ناخواه ایران را اشغال خواهند کرد. با این حال باید برای احتراز از هرگونه سوءتفاهمی این نکته را نیز موکدا خاطرنشان کنم که با اقدام انگلیسی‌ها موافقت کامل داشته معتقدم برای پیشبرد اهداف مشترکمان ضرورت حیاتی دارد.»

روز اشغال «مرز شیران و دلیران» به‌دست قوای متفقین؛ رژه بر خاک پوک

انگلیس: بی‌طرفی ایران باید در راستای منافع ما باشد!

در ۴ اوت ۱۹۴۱ (۱۳ مرداد) کمیته ویژه نخست‌وزیری بریتانیا برای بررسی موضوع ایران توسط سر جان آندرسون تشکیل شد و خروجی‌اش این بود که «دولت ایران حقوق بی‌طرفی خود را به نحوی اعمال کند که با منافع ما مغایرتی نداشته باشد.» ۹ اوت (۱۸ مرداد) «سر ریدر بولارد» گزارش داد مقامات ایرانی به اندازه‌ای از فشار شوروی و انگلستان حساب برده‌اند که حتی اگر آلمانی‌ها بخواهند در ایران کودتا کنند، با توجه به کنترل شدید دولت ایران بر آن‌ها، بعید به نظر می‌رسد مایه دردسر شوند.

رضاشاه؛ تنها کسی که واقعیت را نمی‌دید

«ریچارد آنتونی استیوارت» نویسنده کتاب: «در آخرین روزهای رضاشاه» می‌گوید: «در حالی‌که بسیاری از جهانیان و ازجمله برخی مقامات ایرانی یقین داشتند ایران در آستانه اشغال نظامی است، تنها شخصیت مهمی که با لجاجت تمام از پذیرفتن واقعیت احتراز داشت، رضاخان بود که بر تمام هشدارهای جراید غربی چشم فرو بسته بود. او روز ۲۲ اوت دستور داد کلیه اتباع آلمانی که به وجودشان احتیاج مبرم نیست، سریعاً اخراج شوند.»

روز اشغال «مرز شیران و دلیران» به‌دست قوای متفقین؛ رژه بر خاک پوک

ارتش سرخ و ارتش انگلیس در تدارک اشغال

ارتش سرخ برای رویارویی با حدود ۳۷ هزار سرباز ایرانی، نیرویی معادل ۱۲۰ هزار سرباز و ۱۰۰۰ تانک گردآورده بودند. ولی نقشه ارتش انگلیس این بود که از طریق برتری مانور نیروی مقابل را از میدان به در برد. به همین‌دلیل برای مقابله با ۳۰ هزار سرباز ایرانی که از موضع دفاعی مناسب و پشتیبانی ۱۶ تانک برخوردار بودند، فقط ۱۹ هزار سرباز و ۵۰ تانک سبک به کار گرفت.

اعلام رسمی تجاوز به خاک ایران

در تاریکی و سکوتِ تهران، دو خودرو که پرچم انگلیس و شوروی را داشتند در خیابان شاهرضا (انقلاب اسلامی) حرکت کرده و خود را به خانه مجلل «رجبعلی منصور» نخست‌وزیر وقت رساندند. به این‌ترتیب، سر ریدر بولارد و آندری اسمیرنوف سفرای انگلیس و شوروی از دو خودرو پیاده شده و با ورود به خانه منصور اعلام کردند نیروهای نظامی کشورهایشان الساعه وارد خاک ایران شده‌اند.

سپس بندر شاهپور در ساعت ۸ بامداد به‌طور کامل در تصرف نیروهای انگلیسی قرار گرفت. همان‌زمان اطراف پالایشگاه آبادان درگیری جدی‌تری در جریان بود. در پادگان واقع در شرق آبادان، سربازان که ساعت ۴ صبح برای مراسم صبحگاه از خواب بیدار شده بودند، با انفجار ناو پلنگ وحشت‌زده و بدون اسلحه و فشنگ، راه فرار در پیش گرفتند.

روز اشغال «مرز شیران و دلیران» به‌دست قوای متفقین؛ رژه بر خاک پوک

مقاومت با دست خالی برابر اشغالگران

تعدادی از ایرانی‌ها با سرسختی به مقابله با متجاوزان پرداختند. هواپیماهای انگلیسی پادگان شرق آبادان و نخلستان‌های اطرافش را مورد حمله قرار دادند. در جبهه ایرانی‌ها هم سرهنگ نخجوان به افرادش دستور داد پیش از آن‌که محاصره شوند به‌سمت اهواز عقب‌نشینی کنند. در حالی که زد و خورد در آبادان ادامه داشت، در خرمشهر نیز نبرد دیگری در جریان بود.

در ادامه درگیری با نیروهای انگلیسی، استرالیایی، هندی و بلوچ، عده‌ای از افسران و نظامیان ایران و یک مهندس ایتالیایی به اسارت گرفته شدند. سپس یک‌زره‌پوش انگلیسی دریادار بایندر و سروان مکری‌نژاد را به رگبار گلوله بست و هر دو به شهادت رسیدند. سرهنگ هدایت گیلانشاه فرمانده هنگ هوایی خوزستان که غافلگیر شده بود، فوراً دستور داد هواپیماهای ایرانی برای مقابله با انگلیسی‌ها به پرواز درآیند. اما در لحظاتی که خلبان‌ها مشغول آماده‌کردن ۳ هواپیمای فرودگاه بودند، شکاری‌های انگلیسی در ارتفاع کم سر رسیده و با مسلسل، هر سه هواپیما را از کار انداختند.

حماسه شهید دریابان « غلامعلی بایندر» و برادرش «یدالله بایندر»؛ الگوی سلطه ستیزی و مقاومت ملی

 غلامعلی بایندر علاوه بر مسئولیت فرماندهی نیروی دریایی، به سمت فرماندهی کل منطقه جنوب خوزستان نیز منصوب شده بود. در سوم شهریور ۱۳۲۰، کشتی‌های انگلیسی به ایران حمله می‌کنند و او در برابر آن‌ها به مقابله می‌ایستد، اما سرانجام با رگبار مسلسل متجاوزان انگلیسی به شهادت می‌رسد. حماسه این سنگربان دلیر و شجاع ایران، الگویی همیشگی برای مقاومت در همه نسلها و همه عصرهاست.

حماسه «شهید حسین داشی» مرزبان غیور ایرانی

«حسین داشی» مرزبان ایرانی در پاسگاه مرزی خود در قریه پلدشت در ساحل رود ارس صداهایی شنید و متوجه سربازان روسی شد که به مرز نزدیک می‌شوند. او تا آخرین فشنگ اسلحه خود با آن‌ها جنگید و توسط آتش مسلسل سربازان شوروی به شهادت رسید.

روز اشغال «مرز شیران و دلیران» به‌دست قوای متفقین؛ رژه بر خاک پوک

رضاشاه پس از گزارش هیات وزیران: «این آخر کار من است»!...

در تهران، در کاخ سعدآباد جلسه هیئت وزیران ساعت یک بعد از ظهر به پایان رسید. گزارش‌های نظامی می‌گفتند مهاجمان را نه می‌توان متوقف کرد و نه می‌شود عقب راند. پس از جلسه هیئت وزیران، رضاخان سر میز ناهار به اطرافیانش گفت «متفقین به ایران حمله کردند و گمان کنم این پایان کار من باشد.»

یک تبعه آمریکا از آن روز چنین روایت می‌کند: «غروب روز اول اشغال در تهران، مردمی که تعداد کمی از آن‌ها روزنامه‌های به‌شدت سانسورشده پهلوی را می‌خواندند، به روزنامه‌فروشی‌ها حمله و همه نسخه‌ها را خریداری کردند. تهران آن‌شب نخستین خاموشی خود را تجربه می‌کرد. مردم گرسنه و ترسان نیز در مرز وحشت قرار داشتند. ۲۰ سال بود که پادشاه مقتدر، زندگی‌شان را کنترل کرده بود و حالا خسته و درمانده و مستاصل، باید آینده مبهم و تاریکش را حدس می زد. او علنا فروریخته بود و ۲۰ سال قدرت مطلق و بلامنازع، داشت جلوی چشم همه، دود می‌شد و به هوا می‌رفت...»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha