کد خبر 263046
۵ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۸:۰۰

«حیات» گزارش می‌دهد؛

سردار شهید «سیدباقر طباطبایی‌نژاد»: عشق است بر آسمان پریدن...

سردار شهید «سیدباقر طباطبایی‌نژاد»: عشق است بر آسمان پریدن...

هجوم کرکس‌ها و کفتارهای حریص و هرزه و هار، به پهندشت لاله‌های خونین خدایی، با همه تلخی‌هایش، درخشش‌هایی را هم آفرید؛ مانند شهید «سیدباقر طباطبایی نژاد»... شهیدی که در هشت سال دفاع مقدس، مشق شهادت کرد تا در پایان این ضیافت سرخ، در «مرصاد» بدرخشد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، پنجم مرداد ۱۳۶۷ روز وصال سرخ سبز قامتی از تبار سرو قامتان عشق است که وقتی سفره شهادت داشت جمع می‌شد، مزد هشت سال مجاهدتش را گرفت و روسفید به سرخ جامگان خونین بال عشق ملحق شد و بزم آسمانیان را به حضورش نورافشان کرد...

سردار شهید «سیدباقر طباطبایی‌نژاد» فرمانده قرارگاه‌های تاکتیکی «رمضان» و «نصر»، فرمانده سپاه کرمانشاه و سقز، و... که در جریان عملیات مرصاد و در مقابله با مزدوران متجاوز خط نفاق، در دفاع از سرزمین عاشقان، جان باخت و جاودانه شد.

این شهید، در حالی که جهت مقابله با منافقان عازم عمق خاک عراق بود، با عده‌ای دیگر از همرزمانش، در کمین بعثیان گرفتار شد و پس از نبردی سخت به درجه رفیع شهادت نائل آمد. تقدیر بر این بود فرمانده قرارگاه تاکتیکی رمضان در آخرین روزهای دفاع مقدس به شهادت برسد. شهیدی که یک هفته پس از آغاز جنگ راهی جبهه‌ها شد و تا پایان این هشت سال، سنگربان حماسه و پاکبازی بود.

تلاش برای بسط ارزش‌های اسلامی

در سال 1341 در یکی از محله‌های جنوب شهر تهران در خانواده‌ای روحانی متولد شد. در کنار کوششی که درفراگیری علم درمدرسه داشت با شرکت و عضویت در مجامع تعلیم و تفسیر قرآن، که در حوالی میدان خراسان دایر بود، با مفاهیم این کتاب آسمانی و احادیث ائمه اطهار (ع) و مباحث اعتقادی و معرفتی آشنا شد.

 این شهید بزرگوار که از بینش عمیق سیاسی – اعتقادی و قدرت بیان و قلم بالایی برخوردار بود ، به دلیل برخورداری از غنای فکری و فرهنگی به سهم خود در بسط ارزش‌های اسلامی کوشش داشت.

سردار شهید «سیدباقر طباطبایی‌نژاد»: عشق است بر آسمان پریدن...

بالش را کنار انداخت و گفت...

شهید طباطبایی‌نژاد که در این زمان به سن تکلیف رسیده بود، در کنار فعالیت‌های مذهبی و پخش اعلامیه، نوار، عکس و رساله حضرت امام خمینی(ره) در نبردهای مسلحانه خیابانی شرکت می‌کرد و در این راه از هیچ خطری نمی‌هراسید.

پدرش نقل می‌کند: «در سال  1357 و در روزهای اوج انقلاب، نیمه شبی که سیدباقر خسته و کوفته از تظاهرات برگشته و از فرط خستگی رمق نداشت، دراز کشید و همان‌طور خوابش برد. مدتی بعد به آرامی بلند شدم و خواستم زیر سرش بالش بگذارم که یک مرتبه بلند شد و بالش را کنار گذاشت. وقتی دلیلش را پرسیدم گفت: این راهی که ما آن را شروع کرده‌ایم از این سختی‌ها زیاد دارد باید از حالا به این چیزها عادت کنیم.»

شهید طباطبایی‌نژاد که خود را وقف انقلاب کرده بود با پیروزی انقلاب و تأسیس کمیته‌ها، عضو این نهاد شد. او در کنار کارهای نظامی، کلاس‌های عقیدتی و تفسیر قرآن برگزار می‌کرد. وجود او در بین شیفتگان انقلاب و پاسداران جان برکف که برای حفظ و حراست انقلاب، شب و روز در تلاش و فعالیت بودند، غنیمتی بود که علاوه بر بعد نظامی، باعث ترویج معنویات و اشاعه روحیه معنویت، محبت، برادری و صفا و صمیمیت می‌شد.

کردستان؛ اولین ایستگاه حماسه‌ و جهاد

با صدای اولین گلوله‌های دشمن بعثی که سکوت مرزها را درهم شکست، سیدباقر، که یک ماه پیش از شروع جنگ، به عضویت سپاه درآمده بود، پس از گذشت یک هفته از تجاوز و تهاجم دشمن، همراه با عده‌ای از دلاور مردان سپاه عازم شدند تا کردستان مظلوم را از لوث وجود این یاغیان پلید، پاک‌سازی کنند.

ارتفاعات سر به فلک کشیده و صعب العبور غرب ، شاهد حماسه ها و ایثارگری‌های این سردار دلیر در دوران دفاع مقدس است. او در مدت هشت سال حضور مداوم و خستگی ناپذیر در محورهای غرب کشور با مسئولیت‌های مختلف و متعددی از جمله: مسئولیت ‌پرسنلی ستاد غرب ، فرماندهی سپاه سقز، فرماندهی سپاه باختران (کرمانشاه)، ‌فرماندهی سپاه پاوه، فرماندهی قرارگاه نصر و رمضان ، در صحنه حاضر بود.

سردار شهید «سیدباقر طباطبایی‌نژاد»: عشق است بر آسمان پریدن...

با لهجه‌ی عشق، راز خون گفت، شهید...

سیدباقر با وجد آن همه مجاهدات خالصانه و مستمر، ناراحت بود از اینکه چرا پس از هشت سال حضور در صحنه‌های ایثار و شهادت و مصاحبت با ابرار هنوز در این دنیای خاکی باقی و به فیض شهادت نایل نیامده است. با ابتهال و تضرع به آستان ربوبی طالب شهادت بود ، تا اینکه لطف حق شامل حالش شد و در پنجم مرداد 1367 در حالی که عازم عمق خاک عراق بود با عده‌ای دیگر از همرزمانش در کمین بعثیان ملحد گرفتار و پس از نبردی سخت به درجه رفیع شهادت نائل آمد ودر جوار حق مأوا گزید.

همه را زمین می‌زد... کسی حریفش نبود!

«اکبر غمخوار» از یاران شهید می‌گوید: «بعد از اعزام به غرب کشور، یک دوره عالی نظامی را در تیپ هوابرد واقع در کرمانشاه که شامل دوره‌های رزم و فرماندهی می‌شد، فراگرفتیم و بعد از آن قرار شد که هر کدام، یک مسئولیتی را قبول کنیم؛ سید باقر طباطبایی‌نژاد که فردی جسور، متدین و با اخلاق بود، به منطقه «سنقر» کرمانشاه اعزام شد و بعد از مدتی نیز با قرارگاه حمزه سیدالشهداء (ع) همکاری کرد و رده‌های مسئولیتی بالایی را عهده‌دار شد اما بعد از مدتی من به جنوب کشور رفتم و دیگر کم‌تر او را دیدم.

سیدباقر طباطبایی‌نژاد در عین شجاعت بسیار زیاد، بدن بسیار قوی داشت و زمانی که با هم کشتی می‌گرفتیم، همه را بر زمین می‌زد و کسی حریف او نبود. از سویی دیگر معلومات اسلامی بسیار بالایی داشت و بسیار فرد متدینی بود؛ در حدی که همه او را به‌عنوان پیش‌نماز قبول داشتیم و من هیچ‌وقت یادم نمی‌آید که نماز شب او ترک شده باشد.

سید باقر به مطالعه کتاب‌های اعتقادی علاقه زیادی داشت و یادم می‌آید که کتاب‌های شهید مطهری را بسیار مطالعه می‌کرد. منطقه «سنقر» که بین کرمانشاه و کامیاران واقع شده است، آن‌موقع از لحاظ حضور ضد انقلاب، منطقه بسیار آلوده‌ای بود و «سید باقر» که آن روزها یک جوان ۱۸ یا ۱۹ ساله بود، رفت آنجا و منطقه را اداره کرد و چون بسیار اخلاق‌مدار و مردم‌داری بود همه او را دوست داشتند.»

سردار شهید «سیدباقر طباطبایی‌نژاد»: عشق است بر آسمان پریدن...

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha