به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، سی تیرماه سال 1331 نقطه عطفی در روند مبارزات ضد استعماری- ضد استبدادی ملت ایران و یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ معاصر و نهضت ملی ایرانیان است. روزیکه توطئه استعمار انگلستان و دربار برای مهار اراده و آرمان ملی، با کنار زدن دکتر محمد مصدق و روی کار آمدن قوام السلطنه، با هوشیاری و بیدارگری روحانیت آگاه در قامت مرحوم آیتالله کاشانی، و با به صحنه آمدن و ایثار و جانفشانی و حرکت حماسی ملت، شکست خورد و برگی زرین در صحیفه تاریخ مبارزات ملت ایران ثبت شد.
ماجرا از استعفای «دکتر مصدق» آغاز شد
ماجرا از آنجا آغاز شد که روز ۲۵ تیرماه سال ۱۳۳۱، دکتر محمد مصدق پس از سه ساعت مذاکره با محمدرضا شاه، از نخست وزیری استعفا داد. علت استعفای وی هم عدم موافقت شاه با تصدی وزارت جنگ از سوی مصدق بود. در آن زمان و برابر با قانون اساسی مشروطه، وزارت جنگ را هم رئیس دولت باید انتخاب میکرد اما شاه انتخاب این مقام را به خود اختصاص داده بود و نمیخواست از آن صرفنظر کند.
در متن استعفای مصدق از نخستوزیری، چنین آمده بود: «چون در نتیجهی تجربیاتی که در دولت سابق به دست آمده، پیشرفت کار در این موقع حساس ایجاب میکند که پست وزارت جنگ را نخستوزیر شخصاً عهدهدار شود، با وضع فعلی ممکن نیست مبارزهای را که ملت ایران شروع کرده است پیروزمندانه خاتمه دهد.»
رای تمایل مجلس به نخست وزیری «احمد قوام»
با اعلام استعفای دکتر مصدق، فعالیت در مجلس برای معرفی جانشین او در جناحهای مختلف آغاز شد. ۴۰ نفر از نمایندگان مجلس به نخستوزیری «احمد قوام» ابراز تمایل کردند. از سوی دیگر نمایندگان فراکسیون نهضت ملی جلسه دیگری داشتند و در اعلامیه اعلام کردند: «در شرایط فعلی ادامه نهضت ملی جز با زمامداری دکتر مصدق میسر نیست، متعهد میشویم با تمام قوای خود و با کلیه وسایل از دکتر مصدق پشتیبانی نماییم.»
مصدق برنگردد، کفنپوش از خانه بیرون میآیم!
با انتشار خبر استعفای مصدق، آیتالله ابوالقاسم کاشانی که در آن مقطع رهبری مذهبی نهضت را بهعهده داشت، با صراحت و قاطعیت دو نکته را اعلام کرد که قوام، خائن به ملت است و باید کنار برود، مصدق باید برای ادامه نهضت ملی نخستوزیر باشد. تلاشهای حسین علا و علی امینی برای سکوت آیتالله کاشانی در آن وقت بینتیجه ماند. امینی به ملاقات آیتالله کاشانی آمد اما ایشان با بیانی جدی گفت: «تا آقای دکتر مصدق زنده است هیچکس نباید نخستوزیر باشد و اگر ظرف ۲۴ ساعت قوام از نخستوزیری کنار نرود، کفن پوشیده و از خانه خارج میشوم.»
کشتیبان را سیاستی دگر آمد!
اما اعلامیه شدیداللحن و تهدیدآمیز قوام، به گسترش دامنه بحران و تنش انجامید و بسیاری را بر علیه او تحریک کرد. بسیاری انتشار این نامه را که گویا به انشای مورخ الدوله سپهر بود آخرین خبط بزرگ سیاسی و خطای محاسبه این سیاستمدار کهنه کار و پیر بازمانده از عصر قاجار دانستهاند:
ملت ایران! به همان اندازه که از عوامفریبی در امور سیاسی بیزارم در مسائل مذهبی نیز از ریا و سالوس منزجرم. کسانی که به بهانه مبارزه با افراطیون سرخ، ارتجاع سیاه را تقویت نموده اند، لطمه شدیدی به آزادی وارد ساخته و زحمات بانیان مشروطیت را از نیم قرن به این طرف به هدر داده اند.
ملت ایران! من به اتکاء حمایت شما و نمایندگان شما این مقام را قبول کردم و هدف نهایی ام رفاه و سعادت شماست و به عموم اخطار می کنم که دوره عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواحی حکومت فرا رسیده است.
کشتیبان را سیاستی دگر آمد.
طهران- 27 تیر 1331
رئیس الوزرا- قوام السلطنه
با خون خود نوشتم: یا مرگ یا آزادی!
و همین شد که آتش به خرمن خشم ملت افتاد. با اعللامیه و اتمام حجت تاریخی حضرت آیت الله کاشانی که پشتوانه بزرگ نهضت ملی و مظهریت مبارزه توامان ملت با استبداد داخلی و استعمار خارجی بود، قیامی خونین و تاریخساز در خیابانهای تهران رقم خورد. بازار تهران از بیستوششم تیرماه تعطیل شده بود و در آبادان و اصفهان تظاهرات وسیعی برگزار شد.
سرویسهای اتوبوسرانی دست از کار کشیدند، گروههای وابسته به نهضت ملی فریاد «مرگ بر قوام»، «زنده باد مصدق» و «زنده باد کاشانی» سر داده و در حوالی بهارستان اجتماعات مختلفی را پدید آوردند. سیام تیرماه روز سرنوشت این قیام بود که در این روز تانکها در شهر به گردش درآمدند اما مردم نیز از نقاط مختلف تهران بهسوی مرکز شهر سرازیر شدند، اکثر نمایندگان نهضت ملی شب را در مجلس مانده بودند و روز سی تیر ناظر جریان زدوخوردها بودند.
برادر شاه: مملکت در آستانه انقلاب است!
میدان بهارستان تهران، کانون مبارزات مردم بود و اکثر شهدای این روز، مربوط به این منطقه بود. پلیس به سمت مردم معترض به توطئه خائنانه و شوم دربار که در جهت اهداف استعمار پیر انگلستان برای متوقف ساختن روند نهضت ملی مردم شکل گرفته بود، رگبار آتش را گشود و دهها نفر از آنان را مظلومانه به شهادت رساند. اتومبیل شاپور علیرضا (برادر محمدرضا شاه) در حلقه محاصره مردم گرفتار شد و قوای نظامی با ورود به محل تجمع او را نجات دادند.
گفته میشود شاهپور علیرضا پس از مراجعت به دربار، گفت: «مملکت در آستانه انقلاب است»، تظاهرات مردم ادامه داشت تا اینکه شاه با تلفن به مهندس رضوی نماینده کرمان و نائبرئیس مجلس، اعلام کرد که قوام را از نخستوزیری عزل کرده است، با اعلام این خبر قیام به نتیجه رسید و ارتش به پادگانها بازگشت و مردم اداره تهران را مستقیماً بهعهده گرفتند.
پیروزی مردم بر دو قطب «استعمار» و «دربار»
یک روز پس از قیام سی تیر، دیوان لاهه اعلام کرد که در رسیدگی به اختلاف ایران و انگلیس در مورد مسئله نفت صلاحیت ندارد. دکتر مصدق به مناسبت تجلیل از شهدای روز سی تیر کلیه ادارات دولتی را تعطیل عمومی کرد و مجلس هم قیام سی تیر را «قیام ملی» و شهدای آن روز را «شهدای ملی» نامید. قیام سی تیر و رای دیوان لاهه به منزله شکست انگلیس در ایران تلقی شد و تجربه این قیام، نشانه همبستگی ملی و پیروزی مردم بر استبداد و استعمار بود. یاد و خاطره شهدای بزرگ و دوران ساز این قیام تاریخی که پیشگامان رهاییاند، زنده و جاوید باد.
نظر شما