کد خبر 259412
۱۱ تیر ۱۴۰۳ - ۰۹:۳۴

«حیات» از سه یوم الله بزرگ گزارش می‌دهد؛

روز «مباهله»، روز نزول «آیه تطهیر» و روز خاتم بخشی حضرت علی (ع) در رکوع

روز «مباهله»، روز نزول «آیه تطهیر» و روز خاتم بخشی حضرت علی (ع) در رکوع

سه یوم الله و سه رخداد بزرگ و بی‌مانند در روزی به عظمت یک تاریخ... روزی که در تقویم اسلام و تشیع، روزی سرشار از اسرار است و انوار؛ روزی که سه آیت و کرامت از عالم قدس، در شان آفتاب ولایت و خاندان فضیلت نازل شد و نورش همه خلقت را فرا گرفت.

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، بیست و چهارم ذی الحجه، روزی است به غایت بزرگ و بس پرفضیلت و سرشار از خیر و برکت در تاریخ اسلام و تقویم اعتقادی و معنوی تشیع، که حامل سه مناسبت عظیم در اثبات ولایت امیرمومنان(ع) و عصمت اهل بیت پیامبر(ص) است:

اول- «مباهله» پیامبر و اهل بیتش با مسیحیان نجران

دوم- نزول «آیه تطهیر» بر اهل بیت پیامبر(ص)

سوم- بخشش انگشتر توسط امیر مومنان(ع) در هنگام نماز و نزول آیه «ولایت بر مومنان»

۱ - مباهله رسول خدا با مسیحیان نجران؛ روزی که خداوند، «علی» را «جان پیامبر» خواند

مباهله به این معناست که دو یا چند نفر که در مساله مهم دینی با یکدیگر اختلاف دارند، در یک جا جمع شوند و با اصرار و با تضرع به درگاه الهی، از او بخواهند طرفی را که بر باطل است، رسوا و کیفر کند. در روز مباهله بنا بود مسلمین  ومسیحیان نجران، یکدیگر رانفرین کنند، تا خدا آن طرف را که دروغگوست، عذاب کند. اما بزرگان مسیحی چون عزیزترین اشخاص پیامبر را همراه او دیدند، از مباهله منصرف شدند و موافقت کردند که با رسول خدا مصالحه کنند و جزیه بپردازند.

مباهله پیامبر(ص) بامسیحیان نجران، برگرفته از سنتی متداول، در میان اقوام سامی (پذیرفتن مباهله توسط مسیحیان، نشانی از وجود این سنت در میان آنان بوده) و بیانگر تلاش‌های فراوان آن حضرت برای دعوت اهل کتاب به اسلام بوده است.

مباهله از ریشه «بهل» به معنای رها ساختن، ترک گفتن، به خود واگذاشتن، و قید و بند چیزی را برداشتن و نیزبه معنی ملاعنه و نفرین متقابل آمده است.

 و همچنین در معنای«ابتهال»، دو نظر است:

 ۱) یکدیگر را لعن کردن که میان دو نفر رخ می‌دهد.

 ۲) نفرین برای هلاک کسی. 

مباهله از زبان‌های عبری و سریانی وارد زبان عربی شده است و در اصطلاح به عملی گفته می‌شود که دو یا چند نفر که در مساله مهم دینی با یکدیگر اختلاف دارند، در یک جا جمع شوند و با اصرار و تضرع به درگاه خداوند از او بخواهند آن را که بر باطل است، رسوا و مجازات کند.

«بلاذری» این چنین می‌گوید: «دو تن یا دو گروه بر علیه یکدیگر دعای بد کنند. پس هر کدام ظالم باشد حق تعالی وی را رسوا گرداند ونقمت و عذاب خود را بر وی فرستد و ذریه او را مستاصل کند و هلاک گرداند.»

برخی وقوع آن را در سال نهم هجری «عام الوفود» دانسته‌اند که پیامبر اکرم(ص)عازم مدینه شدند.

در سال‌های پایانی حیات رسول اکرم، آوازه اسلام به تمامی نقاط دنیای آن روز رسیده بود و ایشان با ارسال نامه به سران کشورها و مناطق مختلف، سعی داشت دین اسلام را گسترش دهد. یکی از نامه‌هایی که رسول مکرم اسلام به مناطق مختلف و سران کشورها نوشت، نامه‌ای است که طبق قول برخی در سال نهم هجری «عام‌الوفود» و طبق نظر برخی در دهم هجری برای نصارای نجران ارسال کرد.

در این نامه آمده است: «من شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا و از سرپرستی بندگان به سرپرستی خدا دعوت می‌کنم. اگر امتناع کردید، باید جزیه بپردازید و گرنه شما را به جنگ بخوانم.»

برخی قائلند آیه ۶۴ سوره آل عمران نیز بخشی از این نامه است.

در این آیه خداوند متعال می‌فرماید: «بگو ای اهل کتاب بیائید به سخنی که میان ما و شما مشترک است که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و بعضی از ما بعضی دیگر را، غیر از خداوند یگانه به خدایی نپذیرند. هرگاه (از این دعوت) سر برتابند، بگوئید گواه باشید که ما مسلمانیم.»

بزرگان مسیحی نجران، پس از دریافت به مشورت پرداختند و تصمیم گرفتند، هیئتی از بزرگانشان را به مدینه اعزام کنند تا با رسول خدا وارد مذاکره و بحث شوند. مسیحیانِ نجران مرکب از هفتاد تن از صاحب‌نظران و نخبگان مسیحی که سه تن از آنان، رهبران مذهبی مسیحیت و در راس هیات بودند، وارد مدینه شدند.   آیه ۶۱ سوره آل عمران در این‌هنگام نازل شد:

«فَمَن حاجَّکَ فیهِ مِن بَعدِ ما جائَکَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعالَوا نَدْعُ اَبنائَنا وَ اَبنائَکُمْ وَ نِسائَنا وَ ئِسائَکُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعنَةَ اللهِ عَلی الکاذِبینَ - هر گاه بعد از علم و دانشی که به تو رسیده، (باز) کسانی درباره مسیح با تو به ستیز برخیزند، بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما نیز فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما نیز زنان خود را، ما از نفوس خود (و کسی که همچون جان ما است) دعوت کنیم، شما نیز از نفوس خود، آنگاه مباهله (و نفرین) کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»

این آیه به ضمیمه آیاتی که قبل و بعد از آن نازل شده، نشان می‌دهد که در برابر پافشاری مسیحیان در عقاید باطل خود، از جمله ادعای الوهیت حضرت مسیح(ع) و عدم کارایی منطق و استدلال در برابر لجاجت آنها، پیامبر(ص) مأمور می‌شود که از طریق مباهله وارد شود، و صدق گفتار خود را از این طریق خاصّ و روحانی به ثبوت برساند، یعنی با آنها مباهله کند تا راستگو از دروغگو شناخته شود. به روایت محدثان و مورخان، هنگامی که آیه فوق نازل شد پیامبر(ص) به مسیحیان نجران پیشنهاد مباهله داد، بزرگان مسیحی از پیامبر(ص) یک روز مهلت خواستند، تا در این باره به شور بنشینند. اسقف اعظم به آنها گفت: «نگاه کنید، اگر فردا محمد با فرزند و خانواده‌اش برای مباهله آمد از مباهله با او بپرهیزید، و اگر اصحاب و یارانش را همراه آورد با او مباهله کنید که او پایه و اساسی ندارد.»

هنگام انجام مراسم مباهله فرا رسید. روز قبل، حضرت خاتم الانبیا(ص) و هیئت نمایندگی نجران توافق کرده بودند که مراسم مباهله در نقطه‌ای خارج از شهر مدینه، در دامنه صحرا انجام گیرد. پیامبر اکرم(ص) از میان مسلمانان و بستگان خود، فقط چهار نفر را  برای شرکت در این مراسم تاریخی انتخاب کرد. میان مسلمانان و خویشان پیامبر(ص) نفوسی پاک‌تر و مؤمن‌تر از امام علی، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین وجود نداشت. پیامبر(ص) فاصله منزل تا محل ملاقات را با وضع خاصی طی کرد.

وی، امام حسین(ع) را در آغوش گرفته بود و دست امام حسن(ع) را در دست داشت و حضرت زهرا(س) پشت سر پیامبر(ص) و امام علی(ع) پشت سر او حرکت می‌کردند تا به محل قرار رسیدند. پیامبر(ص) دستور داد زیر دو درخت را تمیز کردند و آن حضرت عبای خود را به عنوان سایه‌بان روی شاخه‌های درخت‌ها انداخت و به همراهان خود فرمود: من هر موقع دعا کردم، شما آمین بگویید.

اسقف هنگامی که پیامبر(ص) را با همراهان مشاهده کرد، پرسید: اینها چه کسانی هستند؟  گفتند: این یکی، پسر عمو و داماد او است، و این دختر زاده‌های او هستند، و این بانو، دختر او است که از همه نزد او گرامی‌تر است. اسقف نگاهی کرد و گفت: من مردی را می‌بینم که مصمّم و با جرأت در مباهله آمده و می‌ترسم او راستگو باشد، و اگر راستگو باشد بلای عظیمی بر ما وارد خواهد شد. سپس گفت: ای ابوالقاسم ما با تو مباهله نخواهیم کرد، بیا با هم صلح کنیم.»

و در بعضی از روایات آمده که اسقف اعظم گفت: «من صورت‌هایی را می‌نگرم که اگر از خدا بخواهند کوه را از جا برکند چنین خواهد شد! پس مباهله نکنید که هلاک خواهید شد!»

حجت الاسلام میرباقری در تبیین آیه مباهله می‌گوید: وقتی مأمون به امام رضا عرض کرد که بالاترین فضیلت امیرالمؤمنین را از قرآن بگویید، حضرت به این آیه استشهاد کردند که در این آیه امیرالمؤمنین در نقش نبی اکرم معرفی می شوند. حتی یک جایی به حضرت گفت آقا برای امامت امیرالمؤمنین استدلال بیاورید و حضرت به این آیه استشهاد کردند که ایشان نفس نفیس نبی اکرم (ص) است و نوبت به کس دیگری نمی‌رسد. لذا این آیه خیلی آیه عجیبی است. خود امیرالمومنین (ع) هم وقتی با اهل شورا احتجاج می‌کنند، در آنجا همین آیه را می‌آورند و می‌گویند چه کسی است غیر از من که فرزندانش فرزندان رسول خدایند و همسرش نساء رسول خدا و خودش، نفس رسول خداست؟»

روز «مباهله»، روز نزول «آیه تطهیر» و روز خاتم بخشی حضرت علی (ع) در رکوع

2- روز نزول «آیه تطهیر» و «حدیث کساء»

از همسر گرامی پیامبر، جناب «ام سلمه» نقل کرده‌اند که در همان روز رسول خدا(ص) همان چهار نفر همراهان خود را در زیر عبای موئی و مشکین رنگ خود گردآورد و این آیه را تلاوت نمود:« إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» این رویداد از سوی مسلمانان به عنوان یکی از برجستگی‌های اهل بیت محسوب شده و به عنوان دلیلی در اثبات این که اصحاب کساء: حضرت محمد(ص)، امیرالمومنین علی(ع)، حضرت فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) هستند. عبارت «پنج تن آل عبا» و «اصحاب کساء» اینچنین شکل گرفت.

از جمله اختلافات گزارش شده در تفاسیر شیعه و سنی، در خصوص این آیه، شان نزول آیه تطهیر است. بر این اساس اکثر تفاسیر اهل سنت و تمام تفاسیر شیعی، شان نزول آیه را اهل بیت پیامبر شامل حضرت فاطمه زهرا(س)، حضرت علی بن ابیطالب(ع) ، و حسنین(ع) می‌دانند. در برخی از تفاسیر اهل سنت همچون «تفسیر طبری»،شأن نزول آیه، زنان پیامبر است. با این وجود، از میان مفسران اهل سنت، افراد بزرگ و نامداری، شأن نزول آیه تطهیر را «پنج تن آل عبا» دانسته‌اند.

دیگر اختلاف در تفسیر آیه تطهیر، در زمینه تفسیر است. یکی از این اختلافات، مفهوم عبارت «رجس» است. این واژه به معنای پلیدی گزارش شده‌است؛ اما منابع تفسیری معانی مختلفی چون اعمال شیطانی، عمل سوء، شیطان، کفر و نجاست را به عنوان معنای این کلمه به کار برده‌اند. اهل سنت از میان این معانی بیشتر به معنای کفر تاکید داشته و در مقابل شیعیان، آن را به معنای ارتباط با دنیای ناپاک توصیف کرده‌اند.

مجادله کلامی بر سر این آیه از اهمیت بالایی برخوردار بوده‌است. چرا که شیعه همواره با استناد به بخش دوم آیه ۳۳ احزاب، به عصمت ائمه طاهرین استدلال می‌کنند و در مقابل، اهل سنت، این بخش از آیه را با توجه به بخش‌های قبلی در شأن همسران پیامبر می‌دانند. به باور شیعیان، بهترین ادله اثبات عصمت برای امامان شیعه و اهل‌بیت محمد، آیه تطهیر است. این آیه دلالت کاملی بر افضلیت اهل‏بیت علیهم السلام نسبت به دیگران دارد. عصمتی که از این آیه اثبات می‏شود، فوق عصمت دیگر أنبیآء و أولیآست؛ زیرا معنایش طهارت کامل از هر گونه آلودگی و نقصی است. یعنی اهل بیت (ع) در عالی ترین حدّ کلام و طهارت و عصمت قرار داده شده اند و مظهر عصمت و عظمت حضرت حق می باشند.

این آیه همچنین دلیل بر عصمت مطلق و علم بی‏کران و افضلیت ایشان بر ما سِوَی الله‏ است و خداوند این کرامت را با علم خود و حکمت بی‏انتهایش فقط به چهارده معصوم علیهم السلام عنایت کرده است و در این زمینه هیچ‌کس با آن‌ها شریک نیست؛ نه ملک مقرب و نه نبی مرسل و نه بنده مؤمنی.

برای آن‌که این آیه شریفه را کسی به نفع دیگران تفسیر و مصادره نکند، پیامبر اکرم (ص) دست‌کم شش یا نُه ماه هر روز صبح قبل از نماز صبح مقابل در خانه حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا(ع) می ایستاد و دستانش را به دو طرف در خانه قرار می‌داد و آیه تطهیر را قرائت می‌کرد و می‌فرمود: «الصَّلاة رَحِمَکُم الله » یعنی آمادۀ برپایی نماز شوید ای خاندان عصمت و طهارت! تا همه بدانند این آیه شریفه در حق اهل این خانه نازل شده است.

3- روز نزول «آیه ولایت» در شان امیر مومنان(ع)

آیه کریمه ۵۵ سوره شریفه مائده: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اَللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا اَلَّذِینَ یُقِیمُونَ اَلصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ اَلزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ: ولی شما خداست و فرستاده اش و آنان که ایمان آورده اند که نماز را بپا می دارند و زکات را در حال رکوع ادا می کنند.» که در چنین روزی نازل شد، به اتّفاق فریقین در مورد شخص امیر مومنان حضرت علی (ع) نازل شده است.

طبری روایات متعدّدی را در این باره نقل می کند و زمخشری که از اکابر علمای اهل تسنّن است به طور جزم می گوید:«این آیه در شأن علی نازل شده و سرّ اینکه لفظ جمع آمده با اینکه مورد نزول آن یک مرد بیش نبوده این است که مردم را به اینچنین فعلی ترغیب کند و بیان دارد که مؤمنان باید اینچنین سیرت و سجیّه ای را کسب کنند و اینچنین بر خیر و احسان و دستگیری از فقیران ساعی و حریص باشند و حتّی با نمازی نیز تأخیر نیندازند یعنی با اینکه در نمازند و موضوع زکات پیدا می‌شود، تأخیر نکرده و در حال نماز انجام وظیفه می کنند.»

فخر رازی نیز که همچون زمخشری از اکابر اهل سنّت و جماعت است می گوید:«این آیه در شأن علی نازل گشته و علما نیز اتّفاق کرده اند که ادای زکات در حال رکوع واقع نشده جز از علی. » سیوطی در «الدر المنثور» در ذیل آیه از ابن عباس نقل می‌کند که علی (ع) در رکوع نماز بود که سائلی کمک خواست؛ آن حضرت انگشترش را به او صدقه  داد. پیامبر(ص)  از او پرسید: چه کسی این انگشتر را به تو داد؟ سائل به علی (ع) اشاره کرد و گفت: آن مرد که در حال رکوع است. در این هنگام، آیه (انما ولیکم الله ورسوله…) نازل شد. همین معنا در کتاب «اسباب النزول واحدی» نقل شده است.

«جارالله زمخشری» نیز در کتابش می‌گوید: «این آیه درباره علی  نازل شده است.»

این آیه، آشکارا بر خلافت و امامت امیرمؤمنان علی (ع) دلالت دارد؛ زیرا در این آیه بر مسئله «ولی» تکیه، و علی بن ابیطالب (ع) به عنوان ولی مسلمانان معرفی شده است.

بزرگان و علمای شیعه این آیه را دلیل بر امامت امیرالمؤمنین (ع) گرفته‌اند. شیخ طوسی از بزرگان علمای شیعه می‌گوید که قویترین نص بر امامت حضرت علی (ع) از قرآن آیه «إِنَّما وَلِیکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ» است. علامه حلی هم در شرح کلام خواجه نصیر الدین طوسی می‌نویسد: « و این دلیل دیگری بر امامت امیر المؤمنین (ع) است و استدلال به این آیه بر ولایت و امامت حضرت متوقف بر مقدماتی است.»

روایتی را از ابوذر غفاری صحابی گرانقدر رسول خدا نقل می‌کنند که قابل توجه است، ابوذر می‌گوید که من روزی از روزها با رسول خدا (ص) در مسجد نماز می‌خواندم سائلی وارد مسجد شد و از مردم تقاضای کمک کرد، کسی چیزی به او نداد دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت خدایا تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم ولی کسی جواب مساعد به من نداد، در همین حال علی بن ابیطالب (ع) که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد، سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد.

پیامبراکرم (ص) در حال نماز بود این ماجرا را مشاهده کرد، هنگامی که از نماز فارغ شد سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا برادرم موسی از تو تقاضای شرح صدر کرد و خواست که کارها را بر او آسان سازی و گره از زبان او بگشایی تا مردم گفتار او را درک کنند و نیز موسی درخواست کرد هارون برادر او را وزیر و یاور او قرار دهی و به وسیله او نیرویش را زیاد کنی و در کارهای او شریک سازی.

خداوندا من محمد پیامبر و برگزیده تو هستم، به من شرح صدر عطا کن و کارها را بر من آسان کن، از خاندان من علی را وزیر من قرار بده تا به وسیله او پشتیبانی قوی داشته باشم. ابوذر می‌گوید: هنوز دعای پیامبر پایان نیافته بود که جبرئیل امین (ع) نازل شد و به آن حضرت گفت: بخوان «إِنَّما وَلِیکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا»، همین آیه را نازل کردند. این حدیث ابوذر را کتاب «احقاق الحق» قاضی نورالله شوشتری و «المراجعات» علامه شرف الدین نیز آورده‌اند. همچنین اهل سنت نیز این روایت ابوذر را نقل کرده‌اند.

این واقعه در سال دهم هجری واقع شده، یعنی سالی که پیامبر اکرم (ص) برای انجام حجه‌الوداع به مکه مشرف شده بودند. بنا بر آنچه در بعضی کتب تاریخی مثل «مسارالشیعه» شیخ مفید آمده در روز ۲۴ ذی‌الحجه بود که امیرالمومنین (ع) انگشتر خود را در نماز به آن فقیر صدقه دادند و آیه شریفه به همین مناسبت نازل شد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha