کد خبر 255759
۱۶ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۷:۱۰

حیات گزارش می‌دهد؛

شهید «رسول عبادت»: خدایا شجاعت و ایمان شهید را به انسان‌ها بیاموز...

شهید «رسول عبادت»: خدایا شجاعت و ایمان شهید را به انسان‌ها بیاموز...

نفر اول مسابقات تیراندازی کشورهای عضو پیمان «سنتو»، فرمانده یگان دانشجویان بورسیه ارتش، دل در کمند جذبه روح‌الله بست و به ایران آمد و گفت: «فکرش را هم نمی کردم که یک‌روز لیاقت سرباز امام زمان شدن را پیدا کنم» و در وصیتنامه اش نوشت: «خدایا شجاعت و ایمان شهیدان را به همه بیاموز»... و این معجزه امام بود.

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، شانزدهم خردادماه سال ۱۳۶۰، روز پرواز بزرگمرد شهیدی است که از دانشکده افسری تا ایالت جورجیانای آمریکا و از کردستان تا مریوان و سرانجام ارتفاعات کنگرک که نقطه اتصال او با آسمان شد، جبهه، محراب عبادتش بود و جنگ، میعادگاهش با معشوق... فرمانده دلاور گردان ۱۱۲ لشکر ۲۸ پیاده کردستان، شیر مریوان و فاتح قله قوچ سلطان، امیر سرلشکر شهید «رسول عبادت» در این روز، عهد خویش ادا کرد و جان بر سر پیمان سپرد و جاودانه شد. شهیدی که الگویی از حیات طیبه بود و تحول معنوی عظیمی که امام(ره) در نسل جهاد و شهادت برانگیخت و از آنان، اصحاب آخرالزمانی سیدالشهداء(ع) را به تاریخ بشر تحویل داد.

جوانی که هرگز دروغ نمی‌گوید!

رسول عبادت، فرزند عطا، در ششم مهرماه سال ۱۳۲۴ شمسی، همزمان با میلاد فرخنده رسول اکرم (ص) در شیراز به‌دنیا آمد. به میمنت و مبارکی آن‌روز، او را رسول نام نهادند. رسول، پنجمین فرزند خانواده بود که با خود خیر و برکت زیادی را به همراه آورد.

پس از پایان دوره دبیرستان و اخذ مدرک دیپلم ریاضی از دبیرستان نمازی شیراز، در آزمون ورودی دانشکدۀ افسری ارتش شرکت کرد. پس از موفقیت در آزمون ورودی در سال ۱۳۴۳ برای تحصیل در دانشکده افسری راهی تهران شد. باوجود اختناق و فساد حاکم بر ارتش شاهنشاهی، او لحظه ای از یاد خدا و خودسازی و تربیت روحی و معنوی خود، غافل نبود و در انجام فرایض و تکالیف دینی اهتمام می‌ورزید. در تاریخ ۱۵ مردادماه ۱۳۴۶ با درجۀ ستوان دومی از دانشکده افسری فارغ التحصیل شد و پس از طی دورۀ مقدماتی در شیراز به‌عنوان فرمانده دسته سوم گروهان سوم گردان ۹۲ تیپ هوابرد به خدمت مشغول شد.

مهارت و تخصص او در تیراندازی سبب شد در روز چهارم اسفندماه سال ۱۳۵۱ برای شرکت در مسابقات تیراندازی کشورهای عضوپیمان «سنتو» از سوی یگان مربوطه به تهران اعزام شود و با توجه به فعالیت چشمگیرش در این مسابقات موفق به کسب مقام اول شد. او تمام دوره‌های علمی و رزمی ارتش مانند «دانشکده فرماندهی و ستاد»، «پدافند»، «رنجری»، «چتربازی» و «مربی پرش» را در طول خدمت سپری کرد. در کنار این فعالیت‌ها از ارتباط با روحانیون مبارز و روشنگری های امام، غافل نبود. حجت الاسلام محی‌الدین حائری او را می‌شناخت و به او ارادت داشت و گفته بود: «او جوانی است بادیانت که هرگز دروغ نمی گوید و زیر بار حرف نادرست نمی‌رود.»

از فرماندهی دانشجویان بورسیه ارتش در جورجیانا تا سربازی روح الله

توان علمی بالا و مدیریت مثال‌زدنی او موجب شد تا در تاریخ ۱۵ مردادماه ۱۳۵۳ جهت آموزش دانشجویان در دانشکدۀ افسری تهران مشغول خدمت شده و پس از مدتی فرماندهی یگان دانشجویان بورسیه به وی واگذار شد. در سال ۱۳۵۷ برای تداوم آموزش و کسب مهارت بیشتر با خانواده اش به آمریکا رفت و در ایالت جورجیانا ساکن شد. اخبار حوادث انقلاب و راه پیمایی های مردم در ایران موجب شد تا رسول برای بازگشت به ایران لحظه‌شماری کند. شور و شعف مردم ایران در استقبال از امام(ره) و پیروزی انقلاب اسلامی، او را برای بازگشت مصمم تر کرد. دولت آمریکا پس از پیروزی انقلاب از رسول خواست برای همیشه در آمریکا اقامت کند؛ اما او در ۲۲ خردادماه ۱۳۵۸ موفق به بازگشت به ایران شد.

فکر نمی‌کردم یک روز توفیق سرباز امام زمان شدن را پیدا کنم!

همسرش در این باره می‌گوید: «در آن زمان اخبار انقلاب را از طریق رادیو و تلویزیون دنبال می‌کردیم. او بسیار ناراحت و مضطرب بود. چندبار تصمیم به بازگشت گرفت اما دولت آمریکا از دادن مدارکمان خودداری می‌کرد. با پیروزی انقلاب، دولتمردان و نظامیان آمریکا سعی کردند رسول را راضی کنند تا در آمریکا بماند که با مخالفت شدید همسرم مواجه شدند و ما بالاخره توانستیم به ایران بازگردیم. در لحظه ورود به ایران، اشک شوق از چشمانش جاری شد و گفت که: «می‌دانی؟! تصور نمی‌کردم موفق شوم روزی به ایران برگردم و سرباز امام زمان شوم.»

شهید «رسول عبادت»: خدایا شجاعت و ایمان شهید را به انسان‌ها بیاموز...

در سنگر پاکسازی کردستان از تجزیه طلبان برانداز

با شروع فتنه و آشوب گروهک های منحرف و ضدانقلابی در کردستان، تقاضای انتقال به یکی از واحدهای مستقر در منطقۀ کردستان را کرد؛ اما با این درخواست، به دلیل نیاز مبرم به او موافقت نشد. سرانجام به دنبال اصرارش برای اعزام، همراه با یک گروهان به منظور انجام عملیاتی چهل و پنج روزه با درجۀ سرهنگ‌دومی به منطقۀ سردشت اعزام شد. به دلیل لیاقت و کاردانی او، وسعت منطقۀ عملیاتی، و احتمال بروز مشکلات در این منطقه و ضرورت تمرکز، فرماندهی گردان به رسول واگذار شد.

در این ایام، رسول با توجه به آشنایی با منطقه و آگاهی به فنون نظامی، نظرها و پیشنهاد های سازنده ای در راه پیشبرد عملیات درون مرزی و برون مرزی ارائه کرد.

قهرمان حماسه «قوچ سلطان»

انتقال او به مریوان، با تجاوز گسترده ارتش عراق به کشور جمهوری اسلامی ایران مصادف شد. دشمن  با تمام توان و با پشتیبانی هوایی و آتش سنگین توپخانه به منطقه «قوچ سلطان» حمله می‌کند و اگر چه در این عملیات، دشمن نمی‌تواند به تمامی اهداف از پیش تعیین شده، دست یابد، اما با تصرف قسمتی از ارتفاعات قوچ سلطان، توانست روی محور مریوان (باشماق) تا سه راهی (دزلی) دیده بانی خوبی کسب کند و با سهولت بیشتری، امکانات لازم را برای ضدانقلابیون فراهم آورد.

پس از این عملیات دشمن، فرمانده ستاد عملیاتی منطقه تصمیم می‌گیرد به منظور جلوگیری از تسلط دشمن بر این منطقه، نیروهای موجود را تقویت کند. در صورت امکان با انجام عملیات آفندی نیروهای دشمن را در ارتفاعات قوچ سلطان منهدم واین بخش از خاک میهن اسلامی را از لوث وجود آنان پاکسازی کند. فصل پایانی زندگی رسول عبادت، همینجا و در همین نقطه رقم خورد.

ای طائران قدس را عشقت فزوده بال‌ها....

سرهنگ دوم عبادت، با شناخت کامل از اوضاع منطقه پس از پاکسازی مریوان طرح عملیاتی را ریخت که برای همیشه دست عناصر ضد انقلاب و ارتش عراق را از ارتفاعات بسیار مهم قوچ سلطان کوتاه کنند. سرانجام با قبول طرح عملیاتی در کمیسیون‌های نظامی، در روز پانزدهم خرداد ۱۳۶۰ «عملیات فتح کنگرک (قوچ سلطان)» آغاز شد.

طرح عملیاتی کارامد و دقیق، عزم راسخ رزمندگان، ‌هماهنگی هوانیروز و توپخانه و نیروهای پیاده یگان عمل کننده با فرماندهی سرهنگ دوم عبادت، منتهی به پیروزی شده و قله قوچ سلطان در ساعت ۷ صبح روز شانزدهم خردادماه ۱۳۶۰ فتح شد.

پس از قطعیت یافتن پیروزی، گردان از حالت تهاجمی خارج شد و پرسنل به کمک مجروحین و جمع آوری اسرا پرداختند که ناگهان یک سرباز دشمن، «سرهنگ دوم عبادت» را هدف قرار داد و ساعاتی بعد، فاتح قوچ سلطان و کنگرک، به فتح الفتوح خود رسید و فاتحانه بر کنگره عرش ایستاد.

خدایا! شجاعت و ایمان شهدا را به دیگران بیاموز

نزدیک به یک سال پیش از شهادت، رسول عبادت در نیایشنامه ای وصیت‌گونه، چنین با خدای خود نجوا کرده بود:

«خدایا، در این لحظات درگیری نه می ترسم و نه ناامیدم؛ فقط آرزو دارم که همۀ ما را ببخشی و دیگران را که زنده می مانند، آگاه سازی تا قدرت پیدا کنند، انتقام مسلمانان واقعی را از کفار، مشرکین و منافقین بگیرند و قدرت تو را به نمایش بگذارند. خدایا، همیشه به تو متکی و معتقد بودم و هستم. خدایا، شهدا را که زندگی حقیقی و برحق را در وجود همۀ ما زنده کردند و می کنند، بیامرز و شجاعت و ایمان آن ها را به دیگران بیاموز...»

روح بلندش، بر ذروه ابدیت معراج یقین، بال در بال ملائک عرش نشین باد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha