کد خبر 253689
۱۰ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۵:۳۰

«حیات» گزارش می‌دهد؛

شهید «محمدتقی امینیان»؛ طلبه شهیدی که رهبر انقلاب از عظمت روح او سخن گفتند

شهید «محمدتقی امینیان»؛ طلبه شهیدی که رهبر انقلاب از عظمت روح او سخن گفتند

««انسان را واقعا عظمت روحی این شهید متحیر می‌کند. می‌گوید من درس خواندم و می‌ترسم که این درس خواندنم که برایش هزینه‌ شده، تحمیل بر بیت‌المال بوده و این گردن من باشد؛ وقتی که شهید شدم موتور گازی من را بفروشید، بدهید به بیت‌المال به ‌جای آن! اینها درس است...» این سخن رهبر انقلاب درباره شهید 18 ساله‌ای است که امروز عید وصال اوست.

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، دهم خردادماه سال 1367، در آخرین روزهای دفاع مقدس، سفره کرامت شهادت، تازه جوان مخلص و دلباخته‌ای را میهمان خود کرد که حیات کوتاهش، عصاره عرفان بود و از همان تربیت یافتگان مکتب معرفت آفرین شهادت بود.

در وصیتنامه‌ طلبه شهید «محمدتقی امینیان» به پدرش می‌خوانید: «آقاجان، موتور گازی‌ام را بفروشید و هر چه پول دارم از بانک بگیرید، تمامش را به بیت ‌المال تحویل دهید، چون شاید با این طرز درس خواندن، حق من نبود که از بیت‌المال مصرف کنم، و من نمی توانم جواب حق‌الناس را بگویم.» و سال‌ها بعد مقام معظم رهبری با خواندن این وصیتنامه در وصفش فرمود: «انسان را عظمت روحی این شهید واقعا متحیر می‌کند.»

در مکتب تربیت معنوی

طلبه شهید «محمدتقی امینیان» فرزند آیت‌الله حاج شیخ محمد علی امینیان اهل روستای فتیده از توابع لنگرود بود. او از همان دوران خردسالی از استعداد درخشانی برخوردار بود و همواره تسلطی خاص بر احکام شرعی داشت که تعجب همه اطرافیان را به خود جلب کرده بود.

از ۹ سالگی نماز خواندن را شروع کرد. با اتمام دوران ابتدایی، عشق و علاقه او به عبادت افزون شد و روزه گرفتن را نیز از همین دوران شروع کرد. اوقات فراغت خود را در دوران راهنمایی ضمن شرکت در فعالیت‌های انقلابی با مطالعه کتب دینی و سیاسی می‌گذراند تا معلومات دینی و آگاهی های سیاسی و اجتماعی خود را نیز از اولین سال‌های نوجوانی، عمق و وسعت بخشد.

در همان دوران، علاقمند به دروس طلبگی شد و یک سال و اندی در حوزه علمیه جلالیه آستانه اشرفیه به قرائت ادبیات عرب مشغول شد و سپس تقاضا کرد برای ادامه تحصیل به قم برود. در قم در مدرسه رضویه اسکان یافت و مشغول تلمذ کتاب‌های سیوطی، حاشیه با معنی شد و پیشرفتش در درس و بحث، بسیار خوب بود.

زمان جنگ بود. طبق فرامین حضرت امام علاقه‌مند به حضور در عرصه‌های حماسه سازی و رزم آفرینی دفاع مقدس شد و پس از آموزش‌های مقدماتی در حوالی منجیل و لوشان به قم برگشت و با طلاب علوم دینی کرمان که در مدرسه رضویه بود، با هم در پایگاه امام جعفر صادق(ع) ثبت‌نام کردند و به جبهه دفاع از اسلام و ایران اعزام شدند.

در طی این مدت و در جبهه به دروس طلبگی خود نیز ادامه می‌داد و تا مقداری از شرح لمعه را پیش رفته بود. پس از مدتی به اتفاق رفقای خود مرخص شد. چندی به گیلان برگشت و نزد خانواده خود ماند و سپس برای ادامه تحصیل به قم رفت و به درس و بحث خود در مدرسه رضویه ادامه داد.

دیدار تا قیامت!

لحظه‌ای که می‌خواست با خانواده خداحافظی کند و به قم برود، به خواهر کوچکش که در درون اتاق بود دست خود را به علامت خداحافظی تکان داد و گفت: «دیدار تا قیامت»... این جمله خواهرش را بسیار متأثر و نگران کرده بود. ماه‌ها گذشت و دیگر خانواده خبری از او نداشت تا اینکه از مناطق جنگی نامه‌ای آمد و معلوم شد در شلمچه است.

دیری نگذشت که طلبه‌ای از قم تماس گرفت و به خانواده خبر داد که محمدتقی شهید شده و مفقودالجسد است. محمدتقی در شلمچه در تاریخ دهم خردادماه 1367 بر اثر اصابت ترکش به سر به فوز شهادت رسید. در آخرین ماه‌ها و روزهایی که داشت این سفره جمع می‌شد، محمدتقی که مخلصانه مشتاق مقام و فیض عظمای شهادت بود، بر این خوان ضیافت نور و کرامت نشست و متنعم شد و مهر قبول بر کارنامه اخلاصش خورد. دو سال پس از شهادت، پیکر شهید پیدا شد و پس از تشییع در شهر زادگاهش، پدر بر او نماز خواند و در آستانه شهدای آستانه اشرفیه به خاک سپرده شد.

حق من نبود از بیت‌المال مصرف کنم!

اما وصیتنامه شهید، نشان از اوج وارستگی و از دنیا و تعلقاتش گسستگی و به حق پیوستگی او در مسیر سلوک و معنویتی دارد که رهنمون او به صراط مستقیم شهادت فی سبیل‌الله شد. وصیتنامه‌ای که مقام معظم رهبری با خواندن آن می‌فرماید: «انسان را عظمت روح این شهید، متحیر می‌کند... این وصیتنامه، درس است»

با عرض سلام خدمت شما پدر و مادر عزیزم چند کلمه‌ای به عنوان وصیت برایتان می‌نویسم امیدوارم حالتان خوب باشد، مادر جان امیدوارم که مرا ببخشی تو را خیلی اذیت کردم و هیچ گاه نتوانستم کوچکترین زحماتت را جبران کنم و حق فرزندی را اداء نمایم اگر مرا نبخشی در جهان آخرت بدبخت می‌شوم، هم چنین آقا جان امیدوارم مرا ببخشی، پدر و مادر شاید بوسیله همین شهادت (اگر شهید محسوب شوم) گناهانم بخشیده شود و شاید بتوانم شما را نیز شفاعت کنم تنها چیزی که از شما می‌خواهم این است که از من راضی باشید و دعا کنید که جزء شهدا محسوب شوم.

آقاجان، موتور گازیم را بفروشید و هر چه پول دارم از بانک بگیرید تمامش را به بیت‌المال تحویل دهید، چون شاید با این طرز درس خواندن حق من نبود که از بیت‌المال مصرف کنم، و من نمی‌توانم جواب حق‌الناس را بگویم. شما خودتان از من بهتر می‌دانید که حضرت علی (ع) حاضر نشد چراغ بیت المال برای چند لحظه برای کار شخصی روشن بماند …

اگر ممکن است یک ماه نماز برایم بخوانید نصفش را شکسته و بقیه را کامل و نیز اگر ممکن است هفت روز روزه برایم بگیرید و خواهش می‌کنم در مصیبت‌های‌تان مصیبت تمام امامان را بخوانید. به برادرم و خواهرم بگوئید که هیچ ناراحت نباشید، چون شهادت بالاترین مقام یک انسان است، در خاتمه از تمام مردم می‌خواهم که جبهه را فراموش نکنند این جبهه جبهه حق در برابر باطل است اگر جبهه را فراموش کنید حق را فراموش کرده اید و همچنین امام را تنها نگذارید دیگر عرضی ندارم جز التماس دعا

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

1366/12/18 - محمد تقی امینیان

«محمد تقی امینیان» به روایت « رهبر و مقتدای انقلاب»

در تاریخ 5 مهرماه سال 1395، رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با اعضای ستادهای برگزاری کنگره شهدای استان‌های کهکیلویه و بویراحمد و خراسان شمالی، با اشاره به وصیتنامه این شهید، سلوک معنوی و عارفانه او را همچون الگویی برای مبارزه با فساد و اسراف و تضییع بیت‌المال و حقوق مردم نشان دادند و فرمودند: «انسان را واقعا عظمت روحی این شهید متحیر می‌کند. می‌گوید من درس خواندم و می‌ترسم که این درس خواندن من که خرجی برایش شده و هزینه‌ای شده تحمیل بر بیت‌المال بوده و این به گردن من باشد؛ وقتی که من شهید شدم موتور گازیِ من را بفروشید، پول‌های بانک من را بگیرید، بروید بدهید به بیت‌المال به ‌جای آن! اینها درس است؛ اینها درس است.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha