کد خبر 249490
۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۳

«حیات» گزارش می‌دهد؛

شهید «حسن شفیع‌زاده»؛ مبتکر توپخانه سپاه، تجسم نبوغ و ابتکار در جنگ

شهید «حسن شفیع‌زاده»؛ مبتکر توپخانه سپاه، تجسم نبوغ و ابتکار در جنگ

«خدایا، من به جبهۀ نبرد حق علیه باطل آمده‌ام تا جان خود را بفروشم. امیدوارم خریدار جان من تو باشی...» این دعای مستجاب شده‌ی شهید «حسن شفیع‌زاده» است در وصیتنامه‌اش، شهیدی که بنیانگذار رسته توپخانه سپاه بود و مظهر نبوغ، خودکفایی، مهندسی و ابتکار در جنگ.

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، هشتم اردیبهشت‌ماه سال 1366 (دیروز) روز شهادت چهره درخشان تاریخ دفاع مقدس و فرماندهی جنگ، سردار سرلشکر پاسدار، شهید «حسن شفیع‌زاده» است. شهید بزرگواری که با تاسیس رده توپخانه سپاه، نقش بی‌بدیلی در روند فنی مهندسی جنگ و تثبیت و توسعه سازمان رزم سپاه در عملیات‌های دفاع مقدس و سهم عظیمی در پیروزی‌های بزرگی همچون عملیات والفجر 8 و فتح فاو داشت. فرمانده شهیدی که همه جا او را تجسم نبوغ و ابتکار و الگویی شاخص از خلوص و اخلاقمداری و تربیت و سلوک معنوی در فرماندهی نظامی معرفی کرده‌اند.

کفش جفت کن مجلس روضه

شهید حسن شفیع‌زاده در تاریخ 28 مرداد سال 1336 در شهر تبریز دیده به جهان گشود. پدرش از معتمدان محلی «لیل‌آباد» و از خادمان مکتب همیشه پویای امام حسین (ع) بود. او در دامن مادری متدین پرورش یافت و از همان کودکی، پا جای پای پدر نهاد و پای ثابت برنامه‌های مذهبی بود و با آن دست‌های کوچکش چای و قند به عزاداران تعارف می‌کرد و پایش که می‌افتاد، جفت کردن کفش‌های آنان را افتخار خود می‌دانست.

طرح تروری که لو رفت

سال 1357 کم کم نهضت اسلامی امام خمینی (ره) پررنگ‌تر و فعالیت‌های مردم انقلابی علنی‌تر گشت. در همین اوضاع و احوال بود که شنید امام خمینی (ره) حکم داده‌اند که سربازان باید پادگان‌ها را ترک کنند؛ بنابراین شبانه خود را به منزل آیت‌الله مدنی رساند تا از ایشان کسب تکلیف کند.

در آن زمان، شهید یک نقشه برای مبارزه با مزدوران رژیم در روز عاشورا را طراحی کرد اما قبل از اجرای نقشه طرح لو رفت و در یکی از شب‌های ماه محرم در حال عزاداری در منزل آیت‌الله مدنی شناسایی شده و به پادگان مرند تبعید شد.

شهید «حسن شفیع‌زاده»؛ مبتکر توپخانه سپاه، تجسم نبوغ و ابتکار در جنگ

از تشکیل «سپاه توحیدی» تا ورود به سپاه پاسداران

او تا پایان دوره سربازی، یعنی تا اول بهمن 1357 در مرند به فعالیت‌های خود ادامه داد و پس از اتمام دوره سربازی در 16 بهمن، بلافاصله خود را به تهران رساند و از نزدیکی شاهد پیروزی انقلاب اسلامی و مردم ایران شد. بعد از پیروزی انقلاب نیز به همراه چند تن از دوستان خود تعدادی از اسلحه‌های پادگان ها را جمع کرده و گروهی به نام «سپاه توحیدی» را برای مبارزه با ضد انقلاب تشکیل داد.

اواخر سال 1358 به ارومیه رفت. با شروع جنگ در کنار شهید مهندس مهدی باکری به همراه 30 نفر از بچه‌های سپاه و یک قبضه خمپاره 120 میلیمتری به اهواز رفتند و از آنجا مأموریت یافتند به آبادان بروند و با لنج از طریق ماهشهر به مشقات زیادی به جزیره آبادان برسانند.

بنیانگذار مهندسی معکوس در جنگ

 پس از عملیات فتح‌المبین، با تجربیاتی که کسب کرده بود، متوجه شد با گسترش سازمان رزمی مردمی، برای انجام عملیات بزرگ، نیاز به تشکیلات پشتیبانی آتشی به نام توپخانه است. با همفکری تنی چند از فرماندهان، ضمن پی‌ریزی و سازماندهی اولین آتشبارهای توپخانه، مسئولیت هماهنگی پشتیبانی آتش در قرارگاه فتح در عملیات بیت‌المقدس را به عهده گرفت و به خوبی از عهده آن برآمد.

او با برخورداری از ابتکار، خلاقیت و آینده‌نگری، همیشه طرح‌های دراز مدت ارائه می‌داد، ضمن آنکه بر مساله آموزش نیروها نیز تأکید فراوان داشت. بعدها با تلاش بی‌وقفه و شبانه‌روزی خود، قبضه‌های غنیمتی را در قالب توپخانه‌های لشکری و گردان‌های مستقل توپخانه، به سرعت سازماندهی کرد و در عملیات رمضان، اکثریت قریب به اتفاق توپ‌ها را علیه دشمن بعثی بکار برد.

شهید «حسن شفیع‌زاده»؛ مبتکر توپخانه سپاه، تجسم نبوغ و ابتکار در جنگ

تشکیل رسته توپخانه سپاه در کنار شهید «تهرانی مقدم»

در همان ایام بود که با پایان یافتن عملیات فتح المبین، علاوه بر پانزده هزار اسیر و سایر غنائم، ۱۶۵  عراده، انواع توپ‌های مدرن و دوربرد و متوسط به همراه همه تجهیزات لازم و توپکش و مهمات‌بر و ... و حتی خدمه و متخصصان آن‌ها به دست رزمندگان اسلام به غنیمت گرفته شد. حالا توپ و توپچی و توپخانه دشمن یکجا به دست رزمندگان افتاده بود.

حسن طهرانی مقدم که از همان روزها استفاده از کوچکترین فرصت را از دست نمی‌داد با مشورت افرادی چون حسن شفیع‌زاده تصمیم گرفتند هر چه سریع‌تر واحد توپخانه را راه‌اندازی کنند. طهرانی مقدم می‌دانست حسن بهتر از خیلی‌های دیگر قدر چنین غنایمی را می‌داند زیرا از روزهای اول جنگ با یک خمپاره‌انداز و روزی سه گلوله سهمیه و در شرایط بسیار سخت و فشارهای دشمن در جبهه آبادان با عراقی‌ها جنگیده بود و می‌دانست توپخانه چه ارزش و امتیازی دارد.

با دادن طرح تشکیل توپخانه، سردار یحیی رحیم صفوی که فرمانده عملیات سپاه بود، بلافاصله موافقت کرد و شهید طهرانی‌مقدم شد مأمور انجام آن. طهرانی مقدم حسن را صدا زد و ماجرا را با او درمیان گذاشت و آنها پا به پای هم دویدند تا این توپخانه تاسیس شود.

شفیع‌زاده به روایت «سردار حاجی‌زاده»

حسن کسی بود که به قول سردار حاجی زاده اگر قرار بود مسیری را دو ساعته برود با یک ماشین معمولی می‌آمد و ۴ ساعت طول می‌کشید تا برسد زیرا در راه هر بسیجی را که می‌دید سوار می‌کرد و می‌رساند بدون اینکه حتی یک نفر آنها بدانند کسی که رانندگی می‌کند فرمانده توپخانه سپاه است. حسن گمنامی و  بی سر و صدا کار کردن را دوست داشت.

توپخانه سپاه، روز به روز توسعه پیدا می‌کرد و خودش را در جنگ بیش از پیش نشان می‌داد. دیگر عملیاتی بدون پشتیبانی توپخانه انجام نمی‌گرفت. توپخانه از یگان‌های موثر و مهم سپاه، در جنگ نقش آفرینی می‌کرد و حرفی برای گفتن داشت.

شفیع‌زاده در طول عملیات‌های مختلف با به دست آوردن توپ‌های غنیمتی بیشتر، گروه‌های توپخانه را به استعداد چندین گردان شکل داد. این گروه‌ها بازوهایی قوی برای فرماندهی قوای رزمی بودند. در نبردهای خیبر، والفجر 8، کربلای 1، کربلای 4، کربلای 5 که سپاه پاسداران به لحاظ عملیاتی مسئولیت مستقلی داشت، پشتیبانی آتش کل منطقه عملیات، با رهبری و هدایت او انجام گرفت. اوج نقش آفرینی او در عملیات والفجر 8 بود.

آتش پرحجم و متمرکزی که با برتری کامل، علیه دشمن اجرا کرد، به اعتراف فرماندهان اسیر عراقی، در طول جنگ کسی به خود ندیده بود، زیرا قسمت اعظم یگان‌های دشمن، قبل از رسیدن به خط مقدم و درگیری با رزمندگان اسلام، منهدم می‌شد. جزو نخستین کسانی بود که در سپاه، ساخت سلاح و مهمات را در داخل کشور پیشنهاد کرد.

شهید «حسن شفیع‌زاده»؛ مبتکر توپخانه سپاه، تجسم نبوغ و ابتکار در جنگ

مبتکر و مبدع تولید سلاح در داخل کشور

 آن روزها که همه صرفا به استفاده از تفنگ کلاش و ژ-3 و توپ‌های غنیمتی تاکید می‌کردند او به فکر تولید سلاح در داخل کشور بود. اصرار و تدبیر شفیع‌زاده باعث شد ساخت توپ 122 میلیمتری را شروع کردیم و این شروع باشکوهی برای ما در تولید تجهیزات نظامی بود.

نماز شب، کنار ماشین و وسط جاده

دکتر محسن حاجی‌آبادی از همرزمان شهید نقل می‌کند: «به اتفاق حسن آقای شفیع‌زاده برای شرکت در مراسم شهید مصطفی جراح به تیپ 61 محرم می‌رفتیم. شب بود و راه طولانی. از بس رانندگی کرده بودیم که خستگی از سر و رویمان می‌بارید. داشتم چرت می‌زدم که جایم را به شفیع‌زاده دادم. ساعتی آمدیم که یک جایی نگه داشت تا استراحتی بکنیم. شام خوردیم وبرگشتیم ماشین. تا نشستم، خوابم برد.

نصفه‌های شب بیدار شدم، حسن توی ماشین نبود. گفتم: این وقت شب کجا رفته؟! پیاده که شدم، چشمم به کلمن آب افتاد. توی دلم گفتم: کلمن اینجا چه کار می‌کند؟ دور و برم را که نگاه کردم، دیدم شفیع‌زاده نماز شب می‌خواند. بی‌آنکه سر و صدایی بکند و مزاحم خواب من شود از آب کلمن وضو گرفته و دورتر از ماشین و در دل شب با معبودش راز و نیاز می‌کرد. به حالش غبطه خوردم.»

نزدیکترین رفیق «حاج قاسم»

هر روز پس از نماز صبح، کارمان را شروع می‌کردیم. شهید شفیع‌زاده خیلی جدی کار می‌کرد. سازماندهی نیروها، سرکشی منظم و مرتب به آتشبارها، حضور در قرارگاه‌های عملیاتی و هماهنگی با برادران ارتشی، سرکشی به مراکز تعمیراتی و کارهای روزانه او بودند. شب‌ها خسته و کوفته برمی‌گشتیم به قرارگاه تا استراحت کنیم.

آن وقت بود که شفیع‌زاده از راه می‌رسید انگار سر صبح است و سرحال و بشاش، تازه می‌خواهیم کارمان را شروع کنیم. خواهش می‌کردیم اجازه بدهد نفسی تازه کنیم. اما او می‌گفت: نباید فرصت‌ها را از دست بدهیم. قرآن را برمی‌داشتیم، بلکه در پناه کتاب آسمانی و به بهانه‌ی تلاوت قرآن از دستش در برویم.

شهید حاج قاسم سلیمانی که خود، یکی از اسطوره‌های بی بدیل دفاع مقدس و از سرداران بزرگ عرصه جهاد است، با افتخار به دوستی با شهید حسن شفیع‌زاده، خاطره‌ای از او یک ساعت پیش از شهادتش روایت می‌کند: «در مورد برخورد شهید شفیع‌زاده با من در جلسات عرض کنم، من با حسن خیلی رفیق بودم و رفاقتی که با این شهید داشتم از بچه‌های دیگر بیشتر بود، ما معمولاً در جلسات کنار هم می‌نشستیم و با هم دیگر بیشتر شوخی می‌کردیم.»

شهید «حسن شفیع‌زاده»؛ مبتکر توپخانه سپاه، تجسم نبوغ و ابتکار در جنگ

شوخی سینمایی حاج قاسم و شهید شفیع‌زاده؛ چند دقیقه قبل از شهادت!

این سردار بزرگ مکتب شهادت در شرح آخرین شوخی با شهید در آخرین دقایق پیش از شهادت روایت می‌کند: «یادم است، در کربلای ۱۰ به همراه برادر عزیزمان سردار اسدی رفته بودیم برای تثبیت خط. چون شب گذشته عملیات بود، رفتیم به بچه‌ها سر بزنیم، یکی از بچه‌های بسیجی موجی شده بود، به حالت تعرضی به ما گفت که اینجا شاخ بز هم پیدا نمی‌شود.

با آقای اسدی آمدیم برای خودمان یک سناریو درست کردیم، رفتیم پیش آقای شمخانی بعد پیش آقای شفیع‌ زاده. بین رزمنده‌ها ما همیشه من باب شوخی چیزهایی داشتیم، ایشان هم منتظر این نکته‌ها بود و جواب می‌داد، شروع کردم به صحبت و شوخی کردن.

تقریباً عملیات را در قالب یک فیلم آوردیم، وقتی که رسیدیم به موزیک، معمولاً در فیلم به ترتیب گفته می‌شود کارگردان چه کسی است، بازیگران و… بازیگران را خودمان معرفی کردیم، وقتی که رسیدیم به موزیک متن، گفتیم موزیک متن شفیع‌زاده.

خدا رحمت کند، ۱۰ دقیقه حسن می‌خندید و می‌گفت بار دیگر بگو و شاید کمتر از یک ساعت قبل از شهادتش بود. بعد ایشان از همان جا بلند شد و برای سر زدن به منطقه عملیاتی رفت پیش آقای محتاج که در ارتفاع قرارگاه تاکتیکی بود که همان جا توسط اصابت گلوله توپ به خودرویش شهید شد.»

و شهادت... خدایا مرا زنده به دیارم برنگردان!...

سرانجام در 8 اردیبهشت سال 66 خودروی حسن شفیع‌زاده در منطقه عملیاتی کربلای 10 در شمال‌غرب (منطقه عمومی ماووت) مورد اصابت ترکش گلوله توپ دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید. پیکر پاک این شهید عزیز در گلزار شهدای تبریز به خاک سپرده شد.

و فرازهایی از وصیتنامه شهید: «خدایا من به جبهه نبرد حق علیه باطل آمده‌ام تا جان خود را بفروشم و امیدوارم خریدار جهان من تو باشی نه کس دیگر... دلم می‌خواهد که در آخرین لحظه‌های زندگیم، بدنم و جسمم آغشته به خون در راه تو باشد نه راه دیگر... به حق محمد و آلش مرا زنده به شهر و دیارمان برنگردان...

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha