به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، حضرت زینب کبری (س) در پنجم جمادیالاول سال ۵ یا ۶ هجری قمری در مدینه به دنیا آمد و پس از امام حسن (ع) و امام حسین (ع)، سومین فرزند علی بن ابیطالب (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) بود که نامگذاری ایشان توسط پیامبر اسلام(ص) صورت گرفت.
از رسول خدا (ص) نقل است: مَن بَکی عَلی مُصابِ هذِهِ البِنتِ (زَینَبَ بَنتِ عَلِیٍ علیهماالسلام) کانَ کَمَن بَکی عَلی أخَوَیهَا الحَسَنِ و الحُسَینِ علیهماالسلام؛ به این معنا که: هرکس بر مصیبتهای این دخت (زینب کبری (س)) بگرید، مانند آنکس است که بر مصائب دو برادرش حسن (ع) و حسین (ع) گریسته باشد.
این روایت کافی است تا دریابیم در کلام خاتم المرسلین، مقام آن بانوی عزتمند و عزت آفرین در تداوم مسیر امامت و امانتداری از میراث ولایت تا چه اندازه است.
حیات شگفت این عصارهی صبر و رنج و تقوی و حماسهسازی در مکتب معرفت ولایی، آیینهی تمام نمای اتصال به ذخر کرامت وحی و سرچشمه معرفتی است که از کانون کهکشانی توحید میجوشد.
در یکی از مشهورترین روایات، حضرت سیدالساجدین امام علی بن الحسین(ع) به عم بزرگوار خود میفرمایند:
أنتِ بِحَمدِ اللّهِ عالِمَةٌ غَیرُ مُعَلَّمَةٍ ، فَهِمَةٌ غَیرُ مُفهَّمَةٍ؛
تو به حمد خدا عالِمی هستی که از کسی تعلیم ندیدی و دانایی هستی که از کسی نیاموختی.
و سر آن نگاه راز آشنا و حکمت آزما که در اوج ابتلا، در غل و زنجیر اسارت و برابر سرخیل حرامیان که بر لب و دندان سرور کائنات چوب میزد و بر غربت آل الله مفاخره میکرد، صدا به «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا» میزند، از همین معرفت آموختگی در مکتب وحی و رسالت است.
اگر زینب نبود چگونه راز عاشورا از گودی قتلگاه بر بام بلندای تاریخ مینشست و پیام غربت و مظلومیت کاروان نور، پیام آن راس بریده بر بالای نی، همه آفاق را در شفق شهود و شهادت مینشاند؟
اگر زینب، این «زبان علی (ع) در کام» نبود، چگونه این سرود سرخ سرمستی، نسل به نسل و سینه به سینه چون نسیم در نبض اعصار جاری میشد، چون رودی از نور در رگ روزگاران راه میکشید و ریشه در تمامیت هستی میگسترد؟
بیش از نیم قرن حیات زینب کبری تا پیش از شب عاشورا یکطرف و آن شب و آن روز پر از عجایب یکطرف و از لحظه دیدار آن تن بی سر و شکوه با رسول خدا و آغاز اسارت اهل بیت تا لحظه معراج و وصال که بیشتر از یکسال (۱۵ رجب سال ۶۲ هجری) از آن خونینترین و خداییترین روز تاریخ انسان نبود، یکطرف... آنچه میبینیم تداوم و تکامل مکتب عزت و حیات آفرینی و حماسهسازی و شهادت پروری و معرفت گستری عاشوراست که پس از شهادت امام عاشوراییان تاریخ، تازه در سخن و سیمای زینب، به بلوغ و باروری میرسد.
اگر زینب (س) و منطق مقاومت و عرفان شهادت شناسی زینبی نبود، چه کسی پرده از کهکشان کرامات کربلاییان بر میکشید و مصیبت و بلا را در بینش عرشی و بیان قدسی خویش آنچنان رنگ شکوه و شگفت آفرینی و شهیدپروری می زد و تا ابد جاودانه میکرد؟
ماجرای عاشورا تازه از رفتن سر بر بالای نی، سوختن خیمهها، تاختن اسب بر پیکرهای پاره پاره و به غل و زنجیر بستن پارههای تن وحی و عترت، با قامت افراشتن آن سرو قدخمیده بر بلندای طوفان، شروع شد و در کیمیای کلام او که یادآور بلندای بینش حیدری و تداعی سلوک حسینی است، به تعالی و تلالویی دیگر رسید و چون الماسی در زخمهای تن و قلب آن شاهد بزرگ شهادتها و آن قلب قافلهی عشق، تراش و تبلوری نابتر یافت و نگین سرحلقه سراندازان بلا تا همیشهی تاریخ شد.
به یقین: «سر نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود» ....
شهادت ام المصائب، چراغدار امانت خون، شمع جمع بلاجویان دشت کربلایی، حضرت زینب کبری سلام الله علیها را به همه شیعیان و به ویژه مادران و خواهران شهدا که حاملان و حافظان میراث قدسی «زینب گونه زیستن» هستند، تسلیت باد.
نظر شما