به گزارش گروه فرهنگی حیات، نام استاد دکتر کریم مجتهدی مدرس، محقق، مترجم و متفکر برجسته و طراز اول حوزه فلسفه در ایران، از خیل استادان و صاحبنظران و دانشجویان این رشته که بگذریم، برای هرکس که دلبستگی به ساحت اندیشهورزی دارد یا اندک مطالعهای هم در فلسفه داشته، نامی آشناست و اینک خبر درگذشت چنین شخصیتی (در روز 25 دیماه سال 1402) نیز با کارنامه بیش از نیم قرن کنش و پویش فلسفی، خبری بس غمبار و تداعی یک فقدان بی جبران است.
دکتر کریم مجتهدی طی سالها تحقیق، تدریس و تالیف متون فلسفی در طول چند دهه فعالیت مستمر، چه از خود بهجا گذاشت؟ برای پاسخ به این پرسش که ترسیم کننده مختصات سلوک فلسفی اوست، باید چند محور را در این کارنامه به تامل نشست:
اول: کریم مجتهدی، از معدود چهرههایی است که فلسفه را «مساله» و «دغدغه» امروز و اکنون میبیند و نه تئوری محض و مجموعهای از مباحث انتزاعی و غیرانضمامی در قالب متون کلاسیک و تنها به قصد تدریس در فضایی محصور و برای جمعی معدود. رهیافت او به فلسفه از سر یک شناخت فراگیر از دامنههای فکر و فرهنگ ایرانی، نیازسنجی بحرانها و فقدان های مبتلابه و موجود در خرد جمعی، نگرش آسیب شناسانه به فقر تفکر فلسفی و خللهای کنش و منش فلسفه ایرانی در جهان معاصر بود. از این منظر، مجتهدی را ملتقای سه عنصر میتوان دید:
۱- تسلط بر کلیت فکر فلسفی غرب
۲- پرسشگری و مساله محوری درباب نسبت «جهان و انسان ایرانی» با فلسفه ورزی و سلوک فلسفی
۳- ترسیم کرانههای ماهیت و معنای فلسفه ورزی و اندیشه فلسفی در پیوند با عقلانیت در منظومه فرهنگ اسلامی
نظری بر آثار تالیف و ترجمه او نشانگر توجه همزمان او به این سه محور بنیادین است که هندسه معرفت فلسفی خود را در تعاملی منظومه وار میان این سه ترسیم میکند: فلسفه غرب- فلسفه اسلامی و سنت فلسفی سهروردی و ملاصدرا- بحران تفکر فلسفی ایران از دوره مشروطیت تا امروز.
کافی است عنوان آخرین اثر تالیفی او را که هنوز انتشار نیافته از نظر بگذرانیم: مغولان و سرنوشت فرهنگی ایران
دوم: رویکرد و تعلق او به سنت فلسفه اروپایی، با وجود تنوع و تعدد حوزهها، از افلاطون تا فلسفه مدرسی عصر اسکولاستیک و تا لایب نیتس و هایدگر، عمدتا تکیه بر سه نظام فلسفی دارد:
۱- دکارت
۲- کانت
۳- هگل
اما چرا تعلق خاطر او به دکارت و سنت فلسفی آلمان برجستهتر است؟
باید گفت ذهن روشمند و منضبط او- که گاه دقت سخت گیرانه و موشکافانهاش بسیاری را گران میآمد- برای جامعه ایران، که نقصانهای عمیق و عظیم آن را در حوزه عقلانیت انتقادی، منتقدانه و متاملانه دریافته بود، در پی یک تکیه گاه فلسفی تناور، تنومند و بارآور بود.
او این روشمندی، انسجام و اتقان فکری، نظم متدیک، ابداعگری تئوریک و گستردگی دامنههای خرد فلسفی از عقل محض تا حقوق، سیاست، زیبایی شناسی، و... بود که خلاء آن را به روشنی در دورنمای فکر و فرهنگ بومی رصد کرده بود. اشتغال تقریبا مستمر و متمرکز او بر سنت عظیم فلسفه هگلی بمثابهی واپسین دستگاه جریانساز تاریخ فلسفه غرب و در درجه بعدی دکارت، بهعنوان سنگ بنای فلسفه و فکر مدرنیته و کانت، بمنزلهی منسجمترین منظومه سیستماتیک فلسفی در سه ساحت نقادی عقلانی و مولفههای اندیشیدن استعلایی، دقیقا ناشی از همین شناخت و سنجش نیاز امروز و زیست معاصر به شناخت و بازاندیشی سرچشمههای فلسفی جهان مدرن بود.
سوم: ویژگی برجسته و بارز او اما، در این ره جست فلسفی، که او را در غیریت و غرابتی منحصر به فرد قرار میداد و به حرکت در خلاف جهت شبیه میساخت، دوری از تقلید و تکرار و مواجهه منتقدانه با این میراث فلسفی در عین تسلط و تمرکز برآن بود اما این ارزیابی نقادانه نیز شباهتی به مدل های رایج در این سالها و از موضع و منظر ایدئولوژیک، تبلیغلاتی، ژورنالیستی و سطحی نگرانه نبود بلکه تماما تکیه بر همان پیشفرضها، مبانی و روشمندیهای فلسفی داشت.
چهارم: تنوع حوزههای مطالعاتی دکتر مجتهدی در ذیل یک منظر ساختاری، به نگاه او جامعیتی میبخشید که در درک بنیانهای فرهنگی و نقد و ارزیابی آن، بازتابی از یک هوشمندی و ژرف کاوی به یک میراث عقلانی در کلیت خود بود. نگاه او به ادبیات، تاریخ، مبانی هویت فرهنگی و فکری قوم ایرانی، ریشههای انحطاط و زوال عقلانیت و... بگونهای است که یک شناخت مبتنی بر تلفیق حوزههای مختلف میآفریند که در ذات خود، سخت منتقدانه، بیتعارف و بیمجامله، و گاه بشدت سختگیرانه و نامنعطف است. برای کسانی که چون من توفیق درک محضر این استاد بزرگ را داشتهاند این سخن، آشناست.
پنجم: و سرانجام نکته پایانی، سرمایهگذاری او بر مساله تدریس و آموزش بود. حساسیت کم نظیری در او نسبت به شاگردان و دانشجویان دیده بودم و با همه دقت و عمق، جویای تربیت و تکامل فکر آنان بود.
نسبت به نظام آموزش آکادمیک رایج در ایران، بهشدت انتقاد داشت و در سلوک فکری خود، آموزش را از یک کار روزمره به افق یک کار و کنش اندیشمندانه و توغل و تمرینی از تفلسف ارتقا داده بود.
اینچنین است که رهبر حکیم و فرزانه، حاصل عمر پربار او را اینچنین جمعبندی و در پیامی فرمودهاند:
«دانش عمیق، نگاه انتقادی به فرهنگ غرب که خاستگاه تحصیلیِ او بود و تربیت شاگردان فراوان، از ویژگیهای این فیلسوف غربشناس بود.»
روحش در سراپرده رحمت و رضوان حق قرین آرامش باد.
نظر شما