کد خبر 230433
۱۷ آذر ۱۴۰۲ - ۰۲:۰۶

«حیات» گزارش می‌دهد؛

روزی که دیگر امیر برنگشت + فیلم

روزی که دیگر امیر برنگشت + فیلم

برایم چهره به چهره و چشم در چشم گفتگو با مادران شهدا بسیار دشوار است. قلبم مچاله میشود. صحبت «ننه امیر» شروع نمی‌شود که از آن همه عشق، فراق و روح بلندش اشکم جاری می‌شود.

به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، همه «ننه امیر» صدایش می‌زنند. سالهاست که کنار پسرش است اما نه در خانه؛ بلکه در بهشت زهرای تهران.

به همراه چند نفر دیگر از مادران شهدا در کنجی رو نیمکتی نشسته بودند و با هم گپ می‌زدند. کنارشان رفتم و خواستم تا برایم شرح بدهند آنچه بر دل و قلبشان گذشت و می‌گذرد. البته که در زمان کوتاهی که آنجا بودیم نمی‌شد شرح سالهای فراق فرزندانشان را شنید اما می‌شد در چشمانشان دید! 

میان آن چند نفر تنها « ننه امیر» حاضر شد با ما حرف بزند. از روی نیمکت بلند شد و با اشتیاق ما را به دیدن امیرش برد. 

سر مزار به تازگی آب و جارو شده بود. مادر امیر همه همسایه های پسرش را خوب می شناخت و حال مادران آنان را هم!

برایم چهره به چهره و چشم در چشم گفتگو با مادران شهدا بسیار دشوار است. قلبم مچاله میشود. صحبت «ننه امیر» شروع نمیشود که از آن همه عشق، فراق و روح بلندش اشکم جاری می‌شود. 

او گفت: امیر آن روز صبح بعد از نماز رفت و در آن روزی که باید برمیگشت دیگر نیامد! من در خواب دیدم که در بهشت زهرا هستم و تمام خاک آنجا را بر سرم می‌ریزم و طفلی در آغوشم است که او را روی زمین می‌اندازم و گوشه لب و سرش زخم می‌شود.

ننه امیر ادامه داد: امیر من باخدا، بانماز و ناموس‌پرست بود. همیشه روی مسئله حجاب بسیار حساس بود. امیر من مانند حضرت قاسم (ع) به میدان رفت، میدانی که داغ جوان خیلی سخت است، آن روزی که امیرم شهید شد من از دنیا دست کشیدم. هر هفته که بهشت زهرا هستم اوایل که دوشنبه، پنجشنبه و جمعه ها می آمدم؛ اما حالا که مریض شده ام  پنجشنبه ها تا عصر اینجا هستم. من سرمایه‌ زندگی ام را اینجا خوابانده ام.

مادر شهید با اشاره به مزار کناری امیرش بیان کرد:  داود یکی‌یکدانه بود. چهار خواهر داشت و تک پسر خانواده بود. بعد از شهادت او امیر که به خانه آمد گفت مادر چرا داود یکی‌یکدانه شهید شود اما ما که چند برادر هستیم شهید نشویم؟! من در جوابش گفتم امیر حتی اگر ده بچه هم باشید برای پدر و مادر یکی هستید.

ننه امیر گفت: آخرم امیر رفت شهید شد. پشتم را شکست. من این دعا را میکنم که به حق خون شهدا، سرمایه ما جوانها هستند و خداوند همه این جوانان را برای ما حفظ کند. ما باید این سرمایه را حفظ کنیم.

گفتنی است؛ شهید امیر حسین قجاوند یکم مرداد ۱۳۴۹، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش کرم، نقاش ساختمان بود و مادرش، مرصع نام داشت. تا پایان مقطع ابتدایی درس خواند. کارمند صنایع دفاع (رزمنده) بود. بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۶۹، در کرج بر اثر انفجار در صنایع مهمات سازی شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha