به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ نامش میرزا یونس استاد سرایی؛ (مشهور به میرزا کوچک خان جنگلی) است. او فرزند روحانی مشهور رشت بنام میرزا بزرگ استاد سرایی بود. آنکه گیلان و یک ایران را تکان داد؛ رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره اش فرموده بود: «میرزا کوچک، مرد تنهایی بود که به دو قدرت بزرگ آن روز دنیا یک نهی بزرگ گفت. ۱۳۸۰/۰۲/۱۲ »
میرزا یونس در سال ۱۲۵۷ در محله استاد سرای رشت به دنیا آمد. همه او را به نام «میرزا کوچک خان» می شناسند و علت این نامگذاری نیز به دلیل این بود که چون پدر ایشان از روحانیون جلیل القدر رشت و به میرزا بزرگ، معروف بودند لذا فرزند ایشان به «میرزا کوچک» معروف شد.
میرزا در اواخر سال 1915 میلادی با کمک میرزا علی خان دیوسالار هیئت اتحاد اسلام را تشکیل داد. هیئتی که بیش از هر چیز جنبه اسلامی داشت چراکه میرزا کوچک خان در مسجد جامع رشت و در مدرسه محمودیه سرچشمه تهران به تحصیل علوم حوزوی مشغول بود.
پس از آنکه قرارداد 1919 توسط وثوق الدوله منعقد شد، میرزا کوچک خان شاهد سختی ها و رنج های مردمش بود و در عین حال نفوذ قدرتهای بیگانه در میان دولتمردان ایرانی باعث شد تا او به تشکیل حزب جنگل همت گمارد.
همزمان روس ها که در شمال کشور مستقر بودند در پی براندازی میرزا و یارانش برآمدند و برخوردهای شدیدی در میان آنان در گرفت؛ اما شکست میرزا و یاران جنگل کار آسانی نبود فلذا درصدد برآمدند تا با آنان مذاکره کنند.
مذاکراتی میان میرزا کوچکخان و نظامیان روسی و همچنین انگلیسیها که درصدد بودند نیروهایشان را به شمال بفرستند، برقرار شد. با وقوع انقلاب شوروی در روسیه، انگلیسیها نیروهای بیشتری را به شمال ایران میفرستند که همین موجب شدت درگیری میان جنگلیها و انگلیسیها شد تا اینکه در مردادماه سال 1297 شمسی معاهدهای میان هیئت اتحاد اسلام و انگلیسیها منعقد میشود و انگلیسیها تعهد میکنند در امور داخلی ایران مداخله نکنند و در عوض بطور آزاد قوای خودشان را از جنوب بهشمال ایران برای حمایت از روسها ببرند.
میرزا کوچکخان جزئی از نیروهای انقلابی بود که در جریان نهضت مشروطیت موفق به فتح تهران شدند. سپس به گیلان برگشت و رهبری گروهی را بر عهده گرفت که قصدشان آزادسازی این ایالت ایران از اشغال روسیه بود؛ نهضتی که به نهضت جنگل مشهور شد. کوچک خان گروههای مختلفی از نیروهای سیاسی و طبقات ناراضی را گرد خود جمع کرد. شهادت میرزا کوچک خان جنگلی، از تلخترین برگهای تاریخ معاصر ایران است؛ روحانی مجاهدی که در مسیر آزادی ایران، جان سپرد و بعد از مرگ نیز از گزند بدخواهان در امان نماند.
او در نهایت بر اثر خیانت روس ها و دسیسه انگلیسی ها در یازدهم آذرماه ۱۳۰۰ در سن ۴۳ سالگی؛ درکوهستانهای سردسیر و برفی تالش؛ مسیر ماسال به خلخال جان سپرد. وی همواره به عنوان یکی از شخصیتهای الهامبخش و از سرداران مقاومت در تاریخ ایران شناخته میشده و به همین دلیل مورد توجه قرار گرفته است. آرامگاه ایشان در محله سلیمان داراب رشت است.
خواندن آخرین دست نوشته میرزا کوچک خان در روزهایی که سپری می کنیم خالی از لطف نیست. آنجا که می گوید: «افسوس میخورم که مردم ایران پس از محو ما خواهند فهمید ما که بودهایم، چه میخواستیم و چه کردیم.
مردم همه منتظرند روزگاری را ببینند که از جمعیت ما اثری به میان نباشد. پس از آنکه نتایج تلخی از سوء افکار و انتظار خود دیدند، آنوقت دو دست ندامت به سر کوفته، قدر و هویت ما را میفهمند.
امروز دشمنان، ما را دزد و غارتگر خطاب میکنند، در صورتی که هیچ قدمی جز در راه آسایش مردم و حفاظت مال و جان و ناموس آنها برنداشتیم. ما هرگونه اتهاماتی را که به ما نسبت میدهند، میشنویم و حکمیّت را به خداوند قادر و حاکم علیالاطلاق واگذار میکنیم.»
«میرزا کوچک خان جنگلی» در کلام رهبری
رهبر انقلاب: وقتی جوان گیلانی سرِ قبر میرزاکوچکخان میرود و میبیند این مرد تنها، این مرد باایمان و باصفا، اگرچه در وسط جنگلهای گیلان در مظلومیت مُرد، اما شخصیت خودش را در تاریخ ایران تثبیت کرد؛ مُرد، اما یک مشعل شد. ما در دوران مبارزه خودمان، هر وقت نام میرزاکوچکخان را به یاد میآوردیم و شرح حال او را میخواندیم، نیرو میگرفتیم. او از همت و اراده و شخصیت و هویّت خود خرج کرد، برای اینکه به یک نسل هویت و شخصیت و نیرو و اراده ببخشد. این بسیار ارزش دارد.
نظر شما