کد خبر 211638
۱۵ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۱:۵۱

یادداشت/ حدیث ورناصری

ماتم عشق امام حسین (ع) چه کسانی را به راه آورد؟

ماتم عشق امام حسین (ع) چه کسانی را به راه آورد؟

شاید بشود کتابی از «ماتم عشق حسین (ع)» را در آینده ای نه چندان دور دست به دست کنیم و از تاثیرگذاری وجه‌های مختلف زندگی تاریخ ساز انسانیت و آزادگی، اباعبدالله الحسین (ع) درس‌ها بیاموزیم.

به گزارش حیات؛ تا کنون به این سوال برخورده‌اید که تاریخ‌سازان چه کسانی هستند؟ در دل تاریخ و زمان چه واقعه‌هایی رخ می‌دهد که از دل همین تاریخ معاصر  نیز کسانی رشد می کنند که تاریخ‌ساز می‌شوند؟

گذشتگان ما چگونه تاریخ ساز شدند؟ نسل‌های آینده قرار است چه تاریخی برایمان بسازند؟

پاسخ همه این پرسش‌ها شاید به نوع شروع زندگی یک فرد بستگی داشته باشد؛ کسی که در دل جامعه رشد می‌کند و فرصت تفکر و تعقل پیدا می‌کند تا انتخاب کند چگونه می‌تواند مفید و مثمر ثمر واقع شود و یا اینکه اصلا آیا دوست دارد که در خانواده، جامعه و حتی جهان مفید باشد؟

فردی تاریخ ساز می‌شود که حق و باطل را بشناسد و شناخت عمیقی از مباحث دو طرف داشته باشد، حتی شاید مدتی نیز در راه باطل قرار بگیرد اما در نهایت با مقایسه و تفکرات عمیقش متوجه راه درست خواهد شد.

اینکه می‌گویند همیشه خورشید پشت ابرها نمی‌ماند، همین است، شاید هاله‌ای از ابرها برای مدتی جلوی درخشش نور خورشید را بگیرند اما در نهایت نور آشکار شده و راه درست نشان داده می‌شود.

آدم ها در این کره خاکی میلیاردنفری شاید ذره ای برای جهانند؛ اما خودشان جهانی دارند به وسعت هستی که خداوند آفریده است. همانطور که امام علی (ع) فرمودند: «شما فکر می‌کنید یک موجود کوچک هستید، در حالی که کل جهان در درونتان احاطه شده است»
چه ایرانی باشیم یا اروپایی ،عرب و غیره، فرقی ندارد اهل کجا باشیم وقتی تنها مکتبی از انسانیت حلقه وصل خوبی‌ها می‌شود. بهره گیری از روایت زندگی ائمه اطهار آموزشی برای خوبی‌ها و انسانیت است، شاید برخی بگویند شعار است اما تاریخ به صراحت انسانیت مکتب اهل بیت را آشکار کرده است.

داستان زندگی یک فرد می‌تواند جهان را دگرگون کند؛ داستان زندگی ائمه و امامانمان را زیاد شنیده‌ایم و می‌دانیم تاریخ سازانی بودند که هیچ تاریخی تا کنون غباری بر فراموشی یادشان ایجاد نکرده است؛ هرچقدر زمان می‌گذرد واژه یا حسین (ع) در اقصی نقاط جهان بیشتر از قبل به گوش می‌رسد، امام حسینی که به همراه یارانش صحنه‌ای را خلق کردند که هنوز پس از هزاران سال از گذشت آن واقعه، چهله محرم برایشان برپا می‌شود، برای این اتفاق جز معجزه چه نامی می‌شود گذاشت؟ وقتی فراموشی حریف یاد این بزرگواران نمی‌شود و یادشان جاودان مانده است.

اینگونه است که می‌شود از حقایق و وقایع الهام گرفت و جاودان شد. کمی جلوتر که برویم در همین عصر جدید زمانه‌مان می‌بینیم که امام حسین (ع) هنوز هم درس انسانیت و آزادگی می‌دهد. از لات محله‌ها گرفته تا کافرانی که با یاد امام حسین (ع) خدا را شناختند، خداشناسی از بنده‌ای که خالق هستی‌مان ایشان را نشانه گرفت تا ما هم در خود خوبی‌ها را پرورش دهیم.

ماتم عشق امام حسین (ع) چه کسانی را به راه آورده است؟

شاید اسم رسول ترک، مصطفی دیوونه، علی گندابی و خیلی‌های دیگر را شنیده ایم که شرایط زمانه کاری کرد که از پرتگاه جهنم به قله بهشت برسند و راه امام حسین (ع) را الگوی زندگی خود کنند.

داستان رسول ترک شاید شبیه روایت زندگی برخی از ما آدم‌های این زمانه است البته شدت خوبی و بدیمان ممکن است فرق کند، اما فاصله گرفتن از مکتب اهل بیت (ع) که همان رسیدن به خداست، به هر شکلی ما را سرگردان می‌کند، حال یکی شرابخوار باشد، یکی دروغگو و هر گناهی دیگر، وقتی گناه در دینمان گناه است پس می‌شود گفت خوبی سلیقه‌ای نیست و برای انسانیت باید تمام خود را وقف خوبی کنیم و همین است که می‌گویند میان بدی و خوبی گیر کردن اسیرمان می‌کند؛ رسول ترک از همان کودکی وارد هیئت و دسته‌های عزاداری می‌شد و سال‌های جوانی خود را در بازار تبریز نزدیک تاجر پارچه می‌گذراند. حقوق حلالی داشت اما کم‌کم دوستان نابابی پیدا کرد که کارش به لاابالی‌گری و خلاف کشیده شد؛ درست است از وصال یار جدا شد اما معجزه نام امام حسین (ع) کاری کرد که دوباره به ذات نیکش بازگردد و مخلص تر و باتقواتر از گذشته‌اش شود.

ماتم عشق امام حسین (ع) چه کسانی را به راه آورده است؟

«او در تبریز به دنیا آمد. پدرش مشهدی جعفر نام داشت و مادرش آسیه خانم، زنی پاکدامن بود که در مجالس روضه امام حسین علیه السلام بسیار اشک می‌ریخت.

رسولِ ترک، گذشته تاریک و گناه آلود داشت. او مرد لات و لاابالی بود که به زورگویی مشهور بود که هرگاه در ایام محرم می‌خواست برای عزاداری وارد یکی از هیئت‌ها شود، با اکراه او را در جمع عزاداران می‌پذیرفتند و معمولاً از ترس مانع حضور او در میان عزاداران نمی‌شدند.

با وجود همه این عیب‌ها، رسول ترک این خصلت نیکو و عجیب را داشت که هر سال در ماه محرم، در جلسه‌های سوگواری و روضه امام حسین (ع) شرکت می‌کرد. او در برابر امام حسین (ع) ادب خاصی داشت. گاهی که می‌خواست به جلسه روضه برود، دهانش را زیر شیر آب می‌گرفت و می‌شست تا به خیال خود، دیگر نجس نباشد.

رسول ترک شبی وارد هیئت شد. بسیاری از نگاه‌هایی که به او می‌شد، محترمانه و مهربانانه نبود؛ چون همه سوابق او را می‌دانستند. مسئول هیئت نیز از دیدن رسول ناراحت به نظر می‌رسید. دقایقی از حضور او نگذشته بود که چند نفر از اعضای هیئت، دور مسئول هیئت حلقه زدند. از طرز نگاهشان معلوم بود که درباره رسول صحبت می‌کنند. لحظاتی بعد، جوانی از میان آنان به سوی رسول رفت و مشغول صحبت با او شد. کم کم آثار ناراحتی و غضب در چهره رسول آشکار شد؛ اما رسول ساکت بود و با ناراحتی به سخنان جوان گوش می‌داد. آن جوان به صراحت از رسول ترک خواسته بود تا از مجلس بیرون رود و دیگر در هیئت و جلسه آنها حضور نیابد.

لحظه ها با سکوت و ترس می‌گذشت. اگر رسول واکنش تندی نشان می‌داد، همه مجلس به هم می‌ریخت؛ اما بر خلاف انتظار، رسول بی هیچ اعتراضی آنجا را ترک کرد و یک راست به سوی خانه اش رفت. ارادت او به سیدالشهدا به اندازه ای بود که اجازه نمی‌داد او به عزاداران آن حضرت آسیبی برساند و کینه ای به دل گیرد.

کسی نمی‌داند که آن شب در دل رسول ترک چه گذشت. شاید شدت علاقه‌اش به امام حسین (ع) و عزاداران آن حضرت چنان بود که وقتی به منزل رسید، دیگر هیچ کینه ای از کسی در دل نداشت و شاید وقتی که او سر بر بالش می‌گذاشت، در این فکر بود که از فردا در کدام یک روضه‌ها و مجالس عزاداری شرکت کند.

او با هر اندیشه و خیالی که داشت، خوابید؛ اما سپیده دمی سراسر نور و روشنایی در انتظارش بود که سرآغاز تحول عظیمی در او شد و با یک نظر کیمیاگرانه سالار شهیدان، مس وجود رسول ترک به طلای ناب مبدل گردید. آن شب گذشت. کم کم تاریکی شب، جایش را به روشنایی سپیده می‌داد. در سکوت و خلوت کوچه‌ها و خیابان‌های شهر، مردی به سوی منزل رسول ترک حرکت کرد. وقتی که به در خانه او رسید و رسول در را باز کرد، شگفت زده شد. آن شخص همان مسئول هیئت بود که شب پیغام داده بود رسول نباید در آن هیئت حضور یابد. وقتی که چشم مرد به رسول افتاد، به گرمی با رسول احوالپرسی کرد و او را در آغوش گرفت و از رفتار دیشب خود معذرت خواهی کرد. مرد می‌خواست خداحافظی کند و برود، اما رسول ترک او را نگه داشت و از او علت تغییر رفتارش را پرسید.

مرد ابتدا نمی‌خواست چیزی بگوید. او گمان می‌کرد که اگر علت کار خود را بگوید، باز هم موجب ناراحتی رسول ترک شود. اما سماجت و اصرار رسول کارساز شد و او چنین تعریف کرد:«دیشب در خواب دیدم که خیمه‌ها و یاران امام حسین علیه السلام در یک سو و لشکریان یزید در طرف دیگر قرار گرفته اند. من به سوی خیمه های امام حسین علیه السلام در حال حرکت بودم که ناگهان سگی را دیدم که سر و صورت آن، سر و کله تو بود. در واقع، تو در حال پاسداری از خیمه‌های امام حسین علیه السلام بودی».

رسول ترک، پس از شنیدن رؤیای مسئول هیئت، شروع به گریه و زاری کرد و تند تند از او می‌پرسد:« راست می گویی؟ آیا واقعاً من سگ نگهبان خیمه‌های امام بودم؟»

آن گاه رسول، با شور و وجدی آمیخته به اشک فریاد می‌زند:« از این لحظه به بعد، من سگ حسینم ... خودشان مرا به سگی قبول کرده اند ...».

عشق حسینی، ناگهان تمام وجود رسول ترک را فرا می‌گیرد. آری، کشتی چراغ هدایت، در آن شب تار بر دل او نور تابانده بود تا او در شمار رستگاران درآید. از آن لحظه به بعد، نام او در شمار یکی از شیداترین و دلسوخته‌ترین شیفتگان سیدالشهدا علیه السلام ثبت شد.

رسول ترک هدایت شده ی امام حسین و آزاد شده‌ او از بند اسارت دنیای مادی بود؛ او طعم حسینی شدن و لذت انسان واقعی شدن را چشیده بود و دلش می‌خواست این شیرینی را به کام دیگر دوستان قدیمش، که هنوز در گمراهی و ضلالت بودند، نیز بچشاند.

او در جواب یکی از دوستان قدیم که باور نکرده بود که رسول دگرگون شده و پشت پا به دنیای مادی زده باشد، گفت: من همیشه به یاد آن هایی که با هم نان و نمک خورده ایم هستم و همین الان هم در همین مکان برای تو دعا یی خاص می کنم و از خدا می‌خواهم که لااقل یک هزارم از حالی را که به من عنایت فرموده و به کام من چشانده، به تو بچشاند هم این که تا حدودی بتوانی بفهمی که من در چه عالمی زندگی می‌کنم و هم خوب درک کنی چگونه توانسته ام گذشته ی خود را فراموش کنم.  چند روزی نگذشت که آن رفیق قدیمی به برکت دعای رسول به فیض جرعه نوشی از جام عشق اهل بیت علیه السلام دست یافت و دوست صمیمی رسول شد و رفیق حلقه های گریه و اشک او.»

داستان رسول ترک یکی از هزاران هزار روایتی بود که وی اینگونه با پناه بردن به مکتب اهل بیت (ع) بیدار شد، روایت زندگی افرادی همچون مصطفی دیوونه، علی گندابی و غیره را نیز که بخوانیم و برای دیگران روایت کنیم، شاید بتوانیم روحی ناامیدی را به امید بازگردانیم و توبه ای زیباتر از داستان های دیگر را بشنویم.

شاید بشود کتابی از «ماتم عشق حسین (ع)» را در آینده ای نه چندان دور دست به دست کنیم  و از تاثیرگذاری وجه‌های مختلف زندگی تاریخ‌ساز انسانیت و آزادگی اباعبدالله الحسین (ع) درس‌ها بیاموزیم.

  

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha