نخبه علمی است؛ یکی از بهترین محققان انستیتو پاستور ایران که اخیرا به عنوان پژوهشگر نمونه سال شناخته شده است. اگر بخواهیم او را بهتر معرفی کنیم، دانش آموخته رشته علوم آزمایشگاهی با تخصص بیوشیمی و سم شناسی است و مدرس دانشگاه و عضو انجمن بیوشیمی ایران. البته فعالیتهای دکتر سکینه باغ بهشتی به اینها محدود نمیشود. او در کارنامه علمی خود موفقیتهای زیادی را به ثبت رسانده است؛ ساخت آنتی بیوتیک نوترکیب و تشخیص موثرترین دارو برای درمان سرطان سینه و همچنین ارائه مقالات متعدد علمی از جمله مواردی است که میتوان به آنها اشاره کرد. این محقق نامی همان فرزند شهید قربان باغ بهشتی است که در روزهای پرتنش جنگ سختیهای زیادی را به جان خرید. دخترکی 7 ساله که به جای شنیدن صدای خوش پدر؛ لحظه لحظه صدای مهیب و گوشخراش بمب و موشک را شنید. آن چه از روزهای کودکیاش به یاد دارد؛ نداری و بیپناهی و بار سنگین مسئولیتی است که مادرش یک تنه به دوش کشید. اما او قهرمان بودن را از پدر و مادرش یاد گرفته بود. برای همین به جای عزلت نشینی کنج خانه و مرور خاطرات تلخ، راه تحصیل و دانش را پیش گرفت. پلههای ترقی را یکی پس از دیگری بالا رفت تا امروز که نامش به عنوان پژوهشگر برتر کشور مطرح است. موفقیت های امروز او بهانه خوبی بود تا پای صحبتش بنشینیم.
شهادت پدر زیر موشک باران صدام
از کودکی تا الان که در آستانه 40 سالگی است، همیشه در حالا تلاش بوده و خیال هم ندارد به این زودیها میدان را رها کند. بانویی فعال که تحصیل و تحقیق مهمترین هدف اوست. از این رو برای رسیدن به خواستهاش نه لحظهای ناامید شده و نه لحظهای درنگ میکند. اصالتا خوزستانی است. متولد شده در شهرستان باغملک. روزهای کودکیاش را در جنگ گذرانده و تنها چیزی که از آن دوران به یاد دارد، خاطرات دردآلود از شهادت پدر و روزهای سختی است که در این سی و اندی سال گوشهای از ذهنش را درگیرکرده است. مردی که امروز اگر زنده بود میتوانست به داشتن چنین دختری افتخار کند. برای این پزشک نخبه، پدر قهرمانی است که باید یادش همیشه جاودانه بماند. اما داستان زندگی او میگوید که سال 1359 به دنیا آمده است. پدرش کارمند شهرداری بوده. از آن جمله مردهایی که وجودشان تکیه گاه محکمی برای خانواده محسوب میشود. پدر را به حسن خلق و رافتش میشناختند. برای همین به او «بهارمست» میگفتند. باغ بهشتی اگر چه خاطره زیادی از پدر ندارد اما تعریف میکند: «با این که زندگی مان از رفاه آن چنانی برخوردار نبود اما فضای گرم و صمیمی خانه اجازه نمیداد کمبودی را احساس کنیم. چه از نظر مادی و چه عاطفی.» شهید باغ بهشتی اهمیت زیادی به آدمهای دوروبرش میداد. مردم دوست بود و مهربان برای همین اگر کسی را در خیابان میدید که لباس مناسبی ندارد جامه اش را به او میبخشید.
مادر برای من همه چیز و همه کس بود
آذر ماه سال 1365 جنگ به اوج خود رسیده بود. هواپیماهای دشمن مرتب شهرها را بمباران میکردند. در یکی از روزهای سرد پاییزی ناگهان آن اتفاق شوم افتاد. خانه آنها بر اثر اصابت موشک با خاک یکسان شد و پدر پرکشید. فرزند شهید به آن روزهای تلخ برمی گردد: «از دوران کودکیام عکس یا یادگاری ندارم. بعد از شهادت پدر و آوار شدن خانه مان مجبور شدیم به شهرستان دیگری برویم. نبود امکانات مالی باعث شده بود زندگی بر ما سخت بگذرد. خاطرم هست در برههای شرایط مالی بسیار بدی داشتیم. من حتی کفشی برای پوشیدن نداشتم و با کفش پلاستیکی و وصله دار به مدرسه میرفتم. همکلاسیهایم مرا مسخره میکردند. به یاد ندارم کودکی کرده باشم. نه عروسکی برای خاله بازی داشتم نه وسیلهای که بتوانم خود را سرگرم کنم.» دخترک 7 سال ناگزیر بود فراغتش را با غصههایی که در دل کوچکش لانه کرده بودند پرکند. نمیدانست از نبود پدر افسوس بخورد یا از فشار زندگی که شانههای نحیف مادرش را میآزارد.
سالها یکی پس از دیگری گذشت. بچهها بزرگ شده بودند و مادر تا جایی که در توان داشت برای سروسامان گرفتن آنها از جان مایه گذاشته بود. آنها هم برای سربلندی مادرشان و جبران زحمات او درس خواندن را پیش گرفته بودند. همه شان نخبه بودند. یکی دکترای ادبیاتش را گرفت و دیگری رشته حقوق را دنبال کرد. سکینه هم که پی فراگیری علوم آزمایشگاهی و تخصص بیوشیمی رفت. همه چیز داشت خوب پیش میرفت که دوباره روزگار چهره تلخ خود را به خانواده باغ بهشتی نشان داد. دکتر مرور میکند: «مرگ برادرم ضربه بدی به خانواده بود. او بر اثر عوارض ناشی از جنگ از دنیا رفت. با رفتن او مادرم خیلی بیتابی میکرد. همین هم باعث ابتلای او به سرطان شد. بعد هم کلیههایش را از دست داد.» باغ بهشتی که حالا خود صاحب فرزند شده بود باید علاوه بر وظیفه مادری از مادرش هم پرستاری میکرد. برای همین همیشه آواره بیمارستانها بود. یادآوری آن روزها خاطرش را آزرده میکند: «مادر برای من همه چیز و همه کس بود. جوانیاش را به پای ما گذاشت. نمیتوانستم رنج کشیدنش را ببینم. هنوز با مرگ برادرم کنار نیامده بودم که مادرم را هم از دست دادم.»
ساخت آنتی بیوتیک نوترکیب
بانو سختیهای زیادی را به چشم دیده و درک کرده بود. از دست دادن عزیزان، آوارگی، فقر و… اما دوست داشت مثل پدر و مادرش که قهرمان زندگیاش بودند او هم قهرمان شود. قهرمانی که بتواند خدمتی به کشورش کند. برای همین تلاشش را مضاعف کرد. تحقیق پشت تحقیق؛ مقاله پشت مقاله؛ یک لحظه هم دست از آموختن برنداشت. او توانست به هدفش برسد و امروز در کارنامه پژوهشیاش فهرست بلندی از فعالیتهای علمی این محقق دیده میشود. باغ بهشتی حالا به عنوان پژوهشگر نخبه شاهد شناخته شده و ساخت آنتی بیوتیک نوترکیب را در ژورنال بین المللی پپتید به ثبت رسانده است. به جرات میتوان گفت این دستاورد یکی از موفقترین تحولات پزشکی است چرا که میتواند جایگزین آنتی بیوتیکهای مقاوم به عفونتهای بیمارستانی شود. او همچنین رتبه برتر کنگره بین المللی سرطان سینه در شناسایی موثرترین دارو در درمان بیماران مبتلا به سرطان سینه را کسب کرده است. پژوهشگر نخبه سال 1400 و عضو کمیته اعطا جایزه ملی و کمیته علمی اولین کنفرانس بین المللی مدیریت کسب وکار 1400 از دیگر موفقیتهای اوست.
تلاشهای علمیام نادیده گرفته میشود
بانوی نخبه اما دل پری از کم لطفی مسئولان بهداشت و درمان دارد. او مهمترین معضل پیش روی نخبگان را فقدان شبکه ارتباطی بین محققان نخبه سلامت، مدیران و سیاستگزاران میداند. همچنین دلخور از عدم حمایت مسئولان برای کاربردی کردن تحقیقات است. برای این گفتهاش دلیل میآورد: «همگام نبودن ارگانها باعث دوباره کاری و اتلاف منابع تحقیقاتی میشود. متاسفانه در وزارت و سازمانی که مشغول به کار هستم اجازه استفاده از تخصصم در حوزه دارویی را ندادند. با این که در حوزهای غیر از تخصصم در حال خدمت هستم اما تلاشهای علمیام نادیده گرفته میشود.» به رغم این که بارها از سوی کشورهای مختلفی به باغ بهشتی پیشنهاد همکاری داده شده اما او نه تمایل به مهاجرت دارد و نه دوست دارد تحقیقاتش را در اختیار آنها بگذارد. معتقد است جهاد فقط اسلحه به دست گرفتن و دفاع از کشور نیست. او سربلندی میهنش را در جهاد علمی میداند و معتقد است کسی که در این راه قدم برمی دارم کمتر از شهید نیست.
مهتاب انصاری