کد خبر 147277
۱ اردیبهشت ۱۳۹۹ - ۱۵:۰۷

گفت و گو با برادرشهید علی اکوان

شجاعت از ویژگی های بارز برادرم بود

شجاعت از ویژگی های بارز برادرم بود

شهید علی جان اکوان، در 1 مرداد سال 1344، در روستای هوکرد از توابع شهرستان جیرفت کرمان در خانواده‌ای از ایل عشایر زاده شد. پدرش نادعلی، دامدار بود و مادرش ماه بی بی، نام داشت. وی پس از گرفتن دیپلم مدتی در جبهه دوکوهه به صورت داوطلبانه خدمت کرد و پس از آن به خدمت سربازی رفت و در حالی که پاسدار کمیته انقلاب اسلامی بود در 1 اردیبهشت سال 68، در جغین رودان بندر عباس در درگیری با اشرار بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار این شهید بزرگوار در گلزار شهدای کهنوج واقع می باشد.

پایگاه خبری حیات بمناسبت سالگرد این شهید بزرگوار بابرادر ایثارگر ایشان، ابراهیم اکوان، به گفت وگو پرداخت وی که  خود جانباز جنگ تحمیلی است و بعنوان یک وکیل به جامعه  خدمت می‌کند متولد 1347، است، و در عملیات های قدر، کربلای 1 و کربلای 5 حضور داشته و در این عملیات ها از ناحیه پا به مقام جانبازی نائل شده است. ابراهیم اکوان در ابتدای این مصاحبه گفت:« ما  8 فرزند بودیم و علی فرزند اول خانواده بود، او تا قبل از دوران مدرسه در عشایر زندگی می کرد و زمانی که 7 ساله شد، مدتی به همراه عمویمان به تهران رفت ولی پس از مدتی به کهنوج بازگشت و بعد از کلاس پنجم به شهر جیرفت رفت و تحصیلاتش را در آنجا  ادامه داد و در نهایت دیپلمش را در شهر جیرفت گرفت. پس از آن من و برادرم به صورت داوطلبانه به جبهه رفتیم و علی مدتی را در کوهه بود، تا اینکه به خدمت سربازی رفت و به عنوان پاسدار کمیته انقلاب مشغول به خدمت شد. در این حین از طرف کمیته انقلاب در عملیات مرصاد شرکت کرد و پس از آن در حالی که مشغول خدمت در کمیته  بود در منطقه ی جغین رودان در ایست بازرسی توسط اشرار،  از راه دور ترور شد.»
وی در بیان ویژگی های شهید اکوان گفت:« علی اخلاقش بسیار خوب  و فردی حق مدار بود و شجاعت از ویژگی های بارز علی بود. رفتارش با برادران و خواهران دیگر بسیار خوب بود. ما تقریبا هم سن و سال بودیم و سنمان کم بود و روابط خاص آن سن و سال را داشتیم. مثلا هوای هم را داشتیم و سال ها با هم در جیرفت به مدرسه می رفتیم. علی چند سال بیشتر در عشایر نبود و زودتر از من هم به جبهه رفت. او هم مانند بقیه مردم میل و اشتیاق زیادی به دفاع از کشور داشت.»
وی آخرین دیدارش با شهید را این چنین بیان کرد:« من مجروح شدم و از جبهه به کهنوج بازگشتم، علی یک شب با ما بود و فردای آن روز رفت و وقتی ما به کرمان بازگشتیم به طور ناباورانه شنیدیم که او شهید شده است. از این اتفاق بسیار شکه شدیم، با اینکه پدر و مادرم با حضور ما در جبهه مخالفتی نداشتند اما خانواده سال ها به خاطر شهادت برادرم داغدار بود و هنوز هم با این مساله کنار نیامده اند.»
غلامرضا، برادر دیگر شهید درباره ی حس و حال آن روزها گفت:« علی رغم اینکه علی در آن زمان بسیار جوان بود ولی در جبهه های حق علیه باطل حضور داشت و این نشان از حق طلبی و فطرت پاک او بود.  چون علی به ما نگفته بود که به جبهه می‌رود وقتی خبر حضور او را در جبهه شنیدم، احساس غرور می کردم اما ترس و اضطراب هم وجودم را گرفته بود، در آن زمان امکانات ارتباطی خوبی هم وجود نداشت و هیچ اطلاعی از برادرم نداشتم، همیشه این دلهره را داشتم که آیا او زنده است یا نه؟ نگرانی هایم هر روز بیشتر می شد تا اینکه خبر شهادتش را برای ما آوردند.»  
ابراهیم در پایان این گفت و گو اظهار کرد:« بارها در فضای مجازی دیدن جانبازان قطع نخاعی و دیگر جانبازان باعث شده مردم از این نماد های عینی ایثار و از خودگذشتگی به عظمت یاد کنند، جانبازان مظهر ایثار و از خودگذشتگی هستند و باید این عزیزان به مردم  شناسانده شوند. هم چنین رسیدگی به  مشکلات جانبازان خود نوعی ترویج ایثار و از خودگذشتگی است.»

برچسب‌ها