کد خبر 147033
۹ فروردین ۱۳۹۹ - ۱۹:۲۹

گفت و گوی حیات با برادر پاسدار شهید بهمن کیانی گلوگاهی

افتخارشان این بود لباس سبز پاسداری بر تن دارند

افتخارشان این بود لباس سبز پاسداری بر تن دارند

سوم شعبان سالروز میلاد حضرت امام حسین علیه السلام مظهر آزادگی و پاسداری از قرآن و اسلام و روز بزرگداشت مقام پاسدار است. کسانی که در حساس ترین لحظات تاریخ با پرچم حق طلبی و آزادی خواهی از میان مردم بر می خیزند و مردانه برای برافراشتن چراغ حق و احیای حقیقت خواهی حماسه می آفرینند و در قلب تاریخ جاودانه می شوند. مسعود کیانی گلوگاهی متولد 1350 برادر کوچک شهید پاسدار بهمن کیانی گلوگاهی در سالروز شهادت این شهید بزرگوار و به مناسبت روز بزرگداشت پاسدار در گفت و گو با خبرنگار حیات گفت:« برادرم و هم رزمانش افتخارشان این بود که لباس سبز پاسداری بر تن دارند، آنها علاقه ی عجیبی به سپاه و این پیراهن پاسداری داشتند و می گفتند، امام این لقب را به ما داده و ماهم باید پاسدار ارزش ها باشیم.»

شهید بهمن کیانی، گلوگاهی فرزند محمد اسماعیل در 15 بهمن سال 1338، در شهر گلوگاه استان مازندران متولد شد. وی دومین فرزند خانواده بود و 1 برادر و 3 خواهر داشت. شهید بهمن کیانی تحصیلاتش را تا سوم راهنمایی ادامه داد و عملا فعالیت های انقلابیش را از اواخر سال 56 و اوایل سال 57، آغاز کرد، در جلسات قرآنی که شرکت می کرد با انقلابیون آشنا شد و پس از وقایع 17 شهریور، در تظاهرات و تجمعات انقلابی تا پیروزی انقلاب  شرکت کرد.
مسعود کیانی، در ادامه درباره ی  فعالیت های انقلابی برادر شهیدش گفت:« 12 بهمن 57، که امام به ایران بازگشت، من 7 ساله بودم و به یاد دارم برادرم کاروانی را از گلوگاه برای استقبال از امام تشکیل داده بود. پس از پیروزی انقلاب بهمن در محلات نگهبانی می داد و زمانی که حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد نماینده عقیدتی و سیاسی ارتش بود. او به شهید بهشتی علاقه‌ی ی عجیبی داشت و از افراد نزدیک به ایشان بود و در فاجعه ی انفجار 7 تیر، مجروح شد. قبل از اینکه برادرم وارد جلسه آن روز شود شهید بهشتی به شهید سرافزار گفته بود به بهمن کیانی بگو در جلسه نیاید. همان زمان ما به علت بیماری مادرم به تهران آمده بودیم و همسر خواهرم خبر مجروحیت بهمن را به ما داد، وقتی ما به دیدن ایشان رفتیم شهید بهمن گفت ای کاش من به جای شهید مظلوم شهید شده بودم.»
این برادر شهید با اشاره روزهای حضور شهید کیانی در جبهه اظهار کرد:«  بهمن به صورت داوطلبانه به خدمت سربازی رفت و پس از اتمام خدمت سربازی در سال 60 به عضویت سپاه درآمد و دوباره راهی جبهه شد به طوری که به مناطق مختلف اعزام می شد. او در عملیات والفجر 6 در منطقه دهلران به عنوان معاون گردان  حضور داشت و با اینکه در آن عملیات مجروح شد، اواخر اسفند بود که با عصا دوباره به منطقه بازگشت. مقطعی در توپخانه فعالیت کرد، سپس به گردان امام حسین رفت و  به عنوان نیروهایی که برای آزاد سازی فاو انتخاب شده بودند در آن عملیات شرکت کرد. برادرم 6 ماه در منطقه عملیاتی والفجر 8 حضور داشت و به گفته ی هم‌رزمانش، خودش برای ساخت سنگر کیسه های شن را حمل می کرد و هم چنین در خاک دشمن شبانه کارهای شناسایی را انجام می داد.
مسعود کیانی، در با اشاره به نحوه شهادت برادرش ادامه داد: بعد از آزاد سازی فاو در آن ایام بیش از 15 نفر از دوستانش شهید شده بودند. به همین دلیل  4 روز در گلوگاه ماند و دوباره به جبهه بازگشت و مسئول محور فاو و ام القصر بود. او در عملیات والفجر 8 نیز جزو نیروهای اصلی در عملیات ضربتی بود و در حالی که می خواست چند نفر از فرماندهان را برای عملیات توجیه کند خمپاره 60 بینشان افتاد و چند نفر از فرماندهان همان جا شهید شدند.  بهمن مجروح  شد و او را به بیمارستان صحرایی منتقل کردند و چون هلیکوپتر نمی توانست به آن منطقه برود و اورا جابه جا کند به شهادت رسید. من آن زمان 15 ساله بودم و او در آخرین دیدار به من گفته بود، به منطقه می‌روم و  وقتی برگردم  تورا با خودم به جبهه خواهم برد، که رفت و دیگر بازنگشت.
پدرم در سال 56 به رحمت خدا رفت و مادرم از ابتدا می دانست بهمن شهید می شود. اینکه بهمن در راه رضای خدا و برای مردم به شهادت رسیده است،  قدری از ناراحتی های مادرم کم می کند.»
وی در ادامه در بیان ویژگی های شاخص برادرش گفت:« مهم ترین خصلت برادرم که همه بر آن اذعان داشتند شجاعت و نترسی او در دوران مختلف زندگی اش بود، یکی از فعالیت های اصلی بهمن در گلوگاه مبارزه با منافقین بود، او یا در گلوگاه مشغول مبارزه تن به تن با منافقین بود و یا در جبهه حضوری فعال داشت. آن زمان شهر گلوگاه یکی از شهرهایی بود که منافقین زیادی در آن بودند. در درگیری 60 که در سطح کشور معروف است شهید بهمن در قلب این درگیری ها حضور داشت و در مقابل منافقین ایستادگی می‌کرد. 
او بسیار بر اعتقادات پایبند و فردی ساده زیست بود و علاقه زیادی به دستگیری از دیگران و کمک به محرومین داشت. هم چنین به دلیل علاقه ی عجیبی که به روحانیت داشت در وصیت نامه اش نوشته بود که من حتما درس طلبگی بخوانم. برادرم عاشق کشورش، مردمش، امام و ولایت فقیه بود.»
وی در بیان خاطره ای از روزهای درگیری شهید بهمن با منافقین گفت: «در یکی از درگیری هایی که بهمن با منافقین داشت، به یکی از آنها سیلی زد، یکی از دوستاش به او گفت این فردی که تو او را زدی آدم خوبی است و در این وادی ها نیست، همان شب بهمن به خانه ی آن فرد رفت و از او عذر خواهی کرد و به او گفت حتما باید به من سیلی بزنی، برادرم این چنین روحیه ای داشت. 
زمانی که بهمن با منافقین درگیر بود منافقین از او شکایت کردند و بهمن چند باری به دادگاه احضار شد.  رییس دادگاه 3 بار از او می پرسد که بهمن کیانی تو هستی؟  این همه گزارش داده اند که بهمن کیانی آدم می‌کشد و آن موقع بهمن عکسی از بریدن سر یک پاسدار در مریوان را به رییس دادگاه نشان می دهد و می‌گوید ما از این خون ها دفاع می کنیم و جلوی منافقین می ایستیم.»
این برادر شهید درباره ی ترویج فرهنگ ایثار و شهادت گفت: « برای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت لازم است تفکرات و اتفاقات آن زمان را  عینا منتقل کنیم. آنها پاسدار واقعی ارزش های دین و اسلام،  پایبند به اصول در خفا و انسان هایی صاف و ساده ولی محکم بودند. ما باید این تفکرات را در جامعه القا کنیم. متاسفانه  این روزها برخی اوقات مشاهده می کنیم  ارزش هایی که آنها برای آن شهید شدند نادیده گرفته می شود. امیدوارم همه ما بتوانیم به همان تفکرات بازگردیم.»
مسعود کیانی در پایان این گفت و گو با توجه به مساله شیوع ویروس کرونا در این روزها گفت:« من کارمند هستم و به جهت مسئولیتی که دارم باید هر روز به محل کارم بروم اما خانواده در منزل هستند و کاملا به توصیه های لازم بهداشتی توجه می کنند، مادرم هم به علت بیماری در منزل تحت مراقبت هستند.»

برچسب‌ها