کد خبر 153956
۱۴ آذر ۱۴۰۱ - ۱۲:۲۲

به مناسبت سالگرد عروج سردار شهید ییلاقی:

مروری بر زندگی نامه فرمانده خاکی پوش، شهید حاج علی ییلاقی اشرفی

مروری بر زندگی نامه فرمانده خاکی پوش، شهید حاج علی ییلاقی اشرفی

در این گزارش به مرور زندگی نامه و جزئیاتی از زندگی فرمانده خاکی پوش نسل خاکریز، سردار ثابت قدم سپاه اسلام، شهید حاج علی ییلاقی اشرفی خواهیم پرداخت.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی حیات، در گزارش زیر به مرور زندگی سردار سپاه اسلام، شهید حاج علی ییلاقی اشرفی خواهیم پرداخت.

سردار رشید اسلام علی ییلاقی در سال 1337 در شهرستان بهشهر استان مازندران دیده به جهان گشود و در خانواده مذهبی با 5 برادر و 3 خواهر دوران طفولیت خود را سپری کرد. وی تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان کمال الملک بهشهر گذراند و دوران راهنمایی و دبیرستان خود را نیز بترتیب در مدارس ملی هدایت و هنرستان لاجوردی (شهید چمران فعلی) گذراند . در سالهای پایانی هنرستان و همزمان با قبولی در دانشگاه, فعالیت های انقلابی خود را از سخنرانی های صحن عتیق آستان علی بن موسی الرضا جدی تر کرد و به مبارزات حق طلبانه جوانان رهرو امام خمینی (ره) علیه رژیم استبدادی شاه پیوست.

علی ییلاقی اشرفی پس از قبولی در دانشگاه شاهرود در سال 1357, فرصتی یافت تا مبارزات انقلابی خود را بغیر از زادگاه خود در شهرستان شاهرود و حومه بسط دهد و از شهرهای گنبد و فعالیت ضد شاهنشاهی را مجاهدانه دنبال کند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز فعالیت های منافقان در کردستان، نتوانست بی تفاوتی پیشه کند و به ندای امام خود لبیک گفت و درس و دانشگاه را رها کرد و در سن 21 سالگی به سوی جبهه های حق علیه باطل شتافت.

هوش و زکاوت و خوشفکری ذاتی وی موجب شد پس از انتقال به منطقه کردستان, خیلی زود بعنوان فرمانده گردان جبهه غرب منصوب شود. سردار شهید ییلاقی از سال 58 تا اردیبهشت 61 در جبهه های شمال غرب و غرب حضور موثری داشت. دوستان و یارانش او را شخصی مهربان و دلسوز اما بسیار جدی در برنامه ریزی ها و امورات جنگ معرفی می کنند. وی پس از عملیات فتح المبین(اردیبهشت 61) با رزمندگان مازندرانی به تیپ کربلا پیوست و به منطقه عملیاتی جنوب رفت.شهید ییلاقی در عملیات آزاد سازی خرمشهر ( الی بیت المقدس ) که یکی از مهم ترین عملیات های جنگ 8 ساله بود در ردای فرماندهی موفق حضور داشت.

این شهید سرافراز منطقه شرق مازندران و شهرستان شهید پرور شهرستان بهشهر، در عملیات های مهم آن سال ها نظیر رمضان، محرم، والفجر مقدماتی ، والفجر 1 و در مناطق مریوان، تکاب،بانه و سردشت، دهلران، موسیان، دشت رقابیه و… حضور و شرکت داشت و در سن 24 سالگی نیز بعنوان فرمانده لشکرهمیشه پیروز 25 کربلا انتخاب شد.

خبر ناگوار رحلت مادر گرانقدرش زمانیکه این سردار سرافراز در بیست و چهارمین بهار زندگی خود بسر می برد، برایش جانکاه و جانسوز بود. اما هدف بزرگی چون سربلندی و پیروزی اسلام و ایران مانع از لرزان شدن گام های این مجاهدان می شد.

این دلاور رشید اسلام در سال 1360 در بانه از ناحیه سمت چپ سینه(نزدیک به قلب) با گلوله تک تیرانداز متجاوز به شدت مجروح شد اما با تبحر و تلاش فرماندهان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران پیکر مجروحش به مراکز درمانی انتقال یافت تا با مصلحت الهی همچنان در صف فیض شهادت منتظر روز موعود بماند.

در فاصله حدود 2 سال بعد و در سال 1362 دومین جراحت بسیار جدی وی نیز در حین عملیات والفجر-یک روی می دهد و این بار از ناحیه سر مجروح می شود. شهید ییلاقی پس از این جراحت، 127 روز در حالت کُما و بیهوشی به سر برد و تا دو سال نیز شرایط تکلم و تحرک خود را از دست داد، اما رفته رفته وضعیت جسمانی اش با دعای مومنین و امت شهید پرور بهبود نسبی یافت.

وی در سال 1365 ازدواج می کند و دو پسر حاصل ازدواج با همسر فداکاری بود که علی رغم شرایط جانبازی بسیار نامساعد جسمانی این جانباز 70 درصد دفاع مقدس، حاضر به خدمت به ایشان شده بود.

شهید همواره فعالیت های فرهنگی و اجتماعی خود را برای خدمت به جوانان و مردم شهرستان بهشهر و استان مازندران پر رنگ داشت و هرگز مشکلات و نارسایی ها بر اراده آهنین این مردان جنگ تاثیرگذار نبود، اعتقاد داشت که تا زنده است باید خدمت کند و در این راه هیچ سدی نمی توانست انگیزه خدمت رسانی اش را تحت تاثیر قرار دهد.

درسال 1373 نیز خبر ناگوار دیگری،قلب مهربان وسرشار از محبت این سردار شهید را هدف گرفت. آری؛وی زمانیکه 36 ساله بود پدر خود را نیز از دست دادتا غم سنگین دیگری بمانند دوری از دوستان شهید ومادر فداکارش بر وجودش سایه افکند.اما گویی که مژده وصل،آرامشی عمیق را به وی هدیه می داد.

وی 34 سال صبورانه و ثابت قدم منتظر وعده الهی شهادت ماند تا اینکه بالاخره در آذرماه 1396 به خیل همرزمانش پیوست و دعوت حق را در اوج صبوری و مظلومیت، لبیک گفت و آسمانی شد.

 

حضور سردار شهید “حاج علی ییلاقی اشرفی” در جمع فرماندهان جنگ به روایت عکس

   

عکس زیر یکی از عکس های ماندگار و دیدنی دوران دفاع مقدس است که بسیاری از فرماندهان، به خصوص فرماندهان شهید همچون همت و باکری در این جمع حضور دارند.

این عکس در صبح عید نوروز سال 62 و قبل از عملیات والفجر یک در منزلی در شهر شوش دانیال به ثبت رسیده است.

اسامی افراد حاضر در این تصویر به یادماندنی به شرح زیر است:

 

1- سردار علی اکبر ییلاقی اشرفی – فرمانده اسبق لشکر ویژه 25 کربلا

 

2- حجت الاسلام بشردوست – نماینده امام در قرارگاه خاتم الانبیاء (ص)

 

3- محمد نبی رودکی – فرمانده لشکر 19 فجر

 

4- کریم نصر – فرمانده تیپ 44 قمر بنی هاشم

 

5- محسن رضایی – فرمانده سابق کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

 

6- حسین اعلائی – مسئول ستاد قرارگاه خاتم الانبیاء (ص)

 

7- علی رضا رزم حسینی قائم‌مقام فرمانده لشکر 41 ثارالله کرمان (قاسم سلیمانی) و جانشین عملیات قرارگاه خاتم‌الانبیا

 

8- عزیز جعفری – فرمانده سپاه 11 قدر

 

9- احمد رضایی – پسر محسن رضایی

 

10- محمد علی خدنگ – برادرهمسر محسن رضایی

 

11- علی رضایی – پسر محسن رضایی

 

12-مرتضی صفاری – فرمانده آموزش قرارگاه خاتم الانبیاء (ص)

 

13- شهید حسن درویش – فرمانده تیپ امام حسن (ع)

 

14- شهید کاظم رستگار – فرمانده لشکر 10 سیدالشهداء(ع)

 

15- ناشناس

 

16- سارا رضایی – دختر محسن رضایی

 

17- شهید مهدی باکری – فرمانده لشکر 31 عاشورا

 

18- شهید جانباز عبدالفرید عبدل نژاد ممقانی

 

19- محمد دانش راد – از فرماندهان قرارگاه خاتم الانبیاء (ص)

 

20- مرحوم محمود مسافری – محافظ محسن رضائی

 

21- ناشناس

 

22- رحیم صفوی – جانشین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

 

23- جانباز موسی نجف پور شهنی

 

24- شهید محمدابراهیم همت – فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله(ص)

 

25- شهید رضا چراغی – جانشین لشکر 27 محمد رسول الله(ص)

 

26- محمد باقری – فرمانده اطلاعات قرارگاه خاتم الانبیاء (ص)

 

27- سردار عبدالمحمد رئوفینژاد – فرمانده لشکر 7 ولیعصر(عج)

 

در وصینامه سردار شهید حاج علی ییلاقی اشرفی آمده است:

  اکنون وصیت نامه شهیدی را می خوانید که ترسیم های مختلفی از شور و عشق در کلامش موج می زند, آنگونه که از جهاد اکبر و غلبه بر نفس ابراهیم و راهی کردن اسماعیل بر مسلخ عشق می گوید و یا جایی که از گذشتن مادر از عشق فرزند می نویسد گویی سکانسی از واقعه کربلا و گفتگوی ام وهب و فرزند رشیدش را تداعی می کند.

إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ

بسم رب الشهدا

وَ سَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ

بزودی ستم گران خواهند دید که چگونه زیر و رو می شوند

با درود فراوان به رهبری که زندگی اش را وقف هدفش می کند و راهش را و دیعه ی ما.

با سلام به مردی که با تکیه به سجاده ی هشتاد سال مبارزه و در به دری همچون جدش پیغمبر اکرم (ص) همچنان می خروشد به پیش می رود و به پیش می برد. و با درود فراوان به امامی که بهتر از ما درک می کند ، میفهمد و حساس تر از ما رنج می برد.

و سلام خدا بر آنهایی که پایه های نظام الهی را بر دوش خودشان استوار کردند و بر آنهایی که با گلوله های کافران به درجه ی رفیع شهادت نائل می شوند که حتی پیغمبر (ص) نیز بر حالشان غبطه می خورد.

و اما امت شهید پرور

اینک چند صباحی از پیروزی انقلاب اسلامی این فخر نوین مستعضفان جهان می گذرد و فصل تازه ای در مبارزات حق طلبانه ملت ها در راه استعمار زدایی آغاز میشود، بار دیگر پنجه های خون آلود آمریکای جنایت کار از آستین صدام خود فروخته بر رخصار گلگون انقلاب نو پای ما زخم تجاوز می کشد.

کینه عمیق و دیرین مسلمانان با ستم گران که از ژرفای بینش اسلامی و عشق سوزان آنان به ولایت و امامت نشات میگیرد و نیز اعتقادشان به استقرار حکومت جهانی اسلام که تبلور آن در سینه های ملتهب مسمانان در انتظار به ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه) خلاصه می شود آنان را واداشته تا در تمامی جبهه های نبرد حق بر علیه کفر پیشتازی راستین با عشق به شهادتی حسین وار باشد.

این وصیت نامه واژه ایست از یک پاسدار که برای هدفی به آن آگاه بود و شهادت را پلی می دانست که خود را به خدای خود پیوند می دهد است.

پدرم – درود من بر تو که چنان ابراهیم فرزند خویش را به فرمان خدای بزرگ به قربانگاه فرستادی.

پدرم بدان و آگاه باش که اسماعیلت هرگز از فرمان باری تعالی سرباز نمی زند و مرگ در راه خدا را جز سعادت نمی داند و زندگی را جز جهاد در راه عقیده درست نمی داند و شهادت را جزو بهترین نعمت های خدا می داند.

و مادرم سلام من بر تو که بالاخره بر احساس مادرانت پیروز شدی و فرزندت را روانه ی میدان نبرد کفار و مسلمین کردی و گفتی شما را بزرگ کردم و به این سن و سال رسانده و در راه خدا هدیه انقلاب اسلامی کنم و من به وجود تو افتخار میکنم که مادری از سلاله فاطمه زهرا هستی.

و اما مادرم فریاد بزن و بگو فرزندم با چشم باز به دنبال هدفش رفته و می گفت خدایا ماندن در این دنیا و زینب وار زندگی کردن و رسالت شهیدان را به عهده گرفتن را ندارم و خدایا اگر توانسته باشم حسین وار شهید شوم دوست دارم.

و اما مادرم سفارشی به شما کرده باشم : اگر به یوم خداوند یکتا شهید شدم و جنازه نداشتم مبادا ناراحت شوی چرا که دوست ندارم، می ترسم که شاید آن مادری که جنازه فرزندش به وسیله ی دژخیمان پودر شده و یا ماه ها در آفتاب سوزان جنوب مانده و ندیده دلش شکسته شود و اگر هم جنازه داشتم دوست ندارم تشییع شود زیرا شاید باز آن مادران ناراحت شوند.

اگر خواستی گریه کنی بر حال آن شهیدان گلگون کفن که از یاران حسین هم بد تر بودند زیرا یاران حسین در عصر عاشورا جنازه ای آنها به وسیله ی دوستان جمع آوری شده اند، به حال آنها و سرور شهیدان حسین(علیه السلام )گریه کن.

و اما به شما پدرم و مادرم – برای من نماز وحشت بخوانید و مجلس عزا با شکوه بر پا نکنید ، فقط صرف فاتحه و تلاوت قرآن مجید باشد.

و اما خواهرم –تو نیز زینب زمان باش و از هر آنچه هوس کردی بپرهیز و در راه خدا مبارزه کن.

برادرم – راه خدا بهترین و برترین راه هاست پوینده و کوشنده که امروز همان راه خمینی است در این راه باش.

تو خواهر برادر به پدر و مادرم خوب نگه دارید و همیشه به مادرم دلداری بدهید که مبادا ناراحت باشد.

به آنها بگویید اگر آرزویی برای فرزندشان داشتید به بهترین آرزوی خود رسیده است.

این وصیت نامه در تاریخ 17/11/1359 نوشته شده است.

فرزند حقیر شما علی ییلاقی

در دیدار مقام معظم رهبری با خانواده شهید ییلاقی چه گذشت؟

در 1آبان سال جاری مقام معظم رهبری با خانواده سردار سپاه اسلام، حاج علی ییلاقی اشرفی دیداری داشتند. که جزئیات این دیدار به شرح زیر آمده است:

جوان نسل سوّم، از جوان نسل اوّل امیدبخش‌تر است درصورتی‌که بتواند ایمانش را حفظ کند.

لذا من به جوان امروز درصورتی‌که انگیزه و ایمانش درست باشد، اعتمادم و امیدم بیشتر است تا به جوان آن روز. شماها آن جوان امروز هستید. آینده مال شماها است. این مملکت مال شماها است. هرچه میتوانید خودتان را بسازید، هم از لحاظ فکری بسازید، هم از لحاظ ایمانی بسازید؛ هم فکر را درست کنید، هم ایمان و دل را درست کنید. با خدا اُنس داشته باشید، اگر میتوانید، تا آنجایی که میتوانید، نماز شب بخوانید؛ نماز را خوب بخوانید، با توجّه بخوانید، قرآن را بخوانید. اینها چیزهایی است که میتواند جای این شهدا را پر کند؛

خطاب به جوانان حاضر در دیدار

بسم‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحیم

شماها جوانید، شماها نسل سوّمید؛ اوّلاً جوان این نسل، جوان نسل سوّم، از جوان نسل اوّل امیدبخش‌تر است درصورتی‌که بتواند ایمانش را حفظ کند. جوان نسل اوّل، کسانی بودند که از روی احساسات، از روی هیجان [کار کردند]؛ احساسات بود، احساسات خوبی هم بود و همان احساسات کار کرد، یعنی یک نظام کهن را سرنگون کرد و اسلام را رو آورد؛ این را ما کوچک نمیگیریم، امّا غالباً دانه‌دانه‌ی افراد ــ نمیگویم همه ــ از روی احساسات لانه‌ی جاسوسی را آن روز رفتند و با شجاعت تمام گرفتند، امّا بعداً رفتند با آمریکایی‌ها صحبت کردند و عذرخواهی کردند؛ این ناشی از چیست؟ ناشی از کم‌عمق بودنِ آن انگیزه است. آن انگیزه متّکی به یک زیرساخت محکم نبود؛ انگیزه بود، امّا زیرساختش محکم نبود. جوانهای امروز  ــ [هرچند] بعضی [از آنها] هستند که بی‌خیال در خیابان راه میروند؛ زمان جنگ هم بودند، نه اینکه نبودند ــ امّا آن [جوانی] که دنبال وظیفه میرود، میفهمد چه‌کار دارد میکند. یک نمونه‌اش همین حججی است و صدها نمونه، بلکه هزارها نمونه از این قبیل وجود دارد.

لذا من به جوان امروز درصورتی‌که انگیزه و ایمانش درست باشد، اعتمادم و امیدم بیشتر است تا به جوان آن روز. شماها آن جوان امروز هستید. آینده مال شماها است. این مملکت مال شماها است. هرچه میتوانید خودتان را بسازید، هم از لحاظ فکری بسازید، هم از لحاظ ایمانی بسازید؛ هم فکر را درست کنید، هم ایمان و دل را درست کنید. با خدا اُنس داشته باشید، اگر میتوانید، تا آنجایی که میتوانید، نماز شب بخوانید؛ نماز را خوب بخوانید، با توجّه بخوانید، قرآن را بخوانید. اینها چیزهایی است که میتواند جای این شهدا را پر کند؛ این کارها لازم است. من به شماها بیشتر امید دارم، به همین جوانِ نسل شما؛ [البتّه] اشخاص شما را نمیخواهم بگویم، چون آشنایی ندارم، امّا به این نسل من بیشتر اعتماد دارم و بیشتر امید دارم تا آن [نسل قبلی].

برچسب‌ها