کد خبر 151700
۲۴ فروردین ۱۴۰۱ - ۱۶:۵۸

شهید «محمدرضا فروغی»؛ هنرمند خوشنویسی که جنگ دستش را گرفت

شهید «محمدرضا فروغی»؛ هنرمند خوشنویسی که جنگ دستش را گرفت

شهید «محمدرضا فروغی» از شهدای هنرمند دوران دفاع مقدس است که آثار زیبایی در زمینه خوشنویسی و دیوارنویسی از خود به یادگار گذاشته اما جنگ تحمیلی با زخمی که از خود در دستش به یادگار می‌گذارد، این هنرمند را از ادامه راه هنر بازمی‌دارد اما به هنر متعالی شهادت می رساند.

هفته هنر انقلاب اسلامی که همزمان با سالروز شهادت شهید آوینی آغاز می‌شود، انگیزه‌ای برای تبیین شخصیت و دیدگاه هنرشناختی شهدای انقلاب اسلامی است. هنری که با روح شهید آغشته شده و زمانی که محو آثار آنان می‌شوی با تمام وجود ذوقی که برای به تصویرکشیدن اثر دلخواه خود داشته‌اند را حس می‌کنی، انگار که روح شهید در آن تصویر، شعر یا نوشته متجلی شده و تو را با دنیای دیگر روبه‌رو می‎‌کند. شهدای هنرمند با وجود دلبستگی و علاقه خود نسبت به هنر آن را رها کردند و آماده‌ رزمی خدا محور شدند. بسیاری از این عزیزان استادان و دانشجویان طراز اول در زمینه هنر بودند و تمام تلاش خود را معطوف ثبت و حفظ هنر اصیل می‌کردند. هنرمند بودن، یک حرفه نیست بلکه یک روش زیستی برای دیدن و اندیشیدن است که نمی‌تواند خلق نکند.
شهید خوش ذوق «محمدرضا فروغی» از جمله شهدای هنرمند دوران دفاع مقدس است که از قافله شهادت عقب نماند و خود را به همرزمان شهیدش رساند. این شهید عزیز اگرچه در کلاس‌های خوشنویسی شرکت می‌کرد و عضو انجمن خوشنویسی بود، اما چشم بر تعلقات دنیوی، عشق به فرزند و هنری که با تمام احساس آن را به رشته تحریر در می‌آورد، رها ‌کرد و راهی جبهه حق علیه باطل شد. او در سال‌های نخست دوران دفاع مقدس بر اثر اصابت ترکش بر سرش مورد عمل جراحی قرار گرفت اما پس از عمل، سمت راست بدنش بی‌حس و دیگر قادر به نوشتن ساده با دست راستش نشد. شهید فروغی با جانبازی که داشت دست از جهاد برنداشت و عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت و سرانجام هفتم تیر ماه سال 1367 در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نائل آمد. برای گرامیداشت یاد این شهید عالیمقام با خانم «زهرا متقی» گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می خوانید.

دوران تحصیل شهید در تهران و شهرستان میمه

همسر شهید «محمد رضا فروغی» در ابتدای مصاحبه به معرفی همسرش پرداخت و به خبرنگار «حیات طیبه» گفت: همسرم سال 1337 در تهران متولد شد، تا کلاس سوم دبستان در تهران مشغول به تحصیل بود و پس از آن به‌دلیل جابه‌جایی محل زندگی تا کلاس ششم در شهرستان میمه استان اصفهان تحصیل کرد. بعد از مدتی دوباره به تهران نقل مکان و با پدر بزرگش زندگی می‌کرد. برای تامین مخارج زندگی صبح‌ها مشغول به‌کار بود و دوران راهنمایی را شبانه درس می‌خواند و مدرک دیپلم علوم انسانی خود را در زمان دوران دفاع مقدس گرفت.

ذوق خوشنویسی در خون شهید بود

خانم متقی با اشاره به هنر «خوشنویسی» که حرفه شهید فروغی بوده است، بیان کرد: همسرم در زمان مجردی و قبل از آنکه جنگ تحمیلی شروع شود در کلاس‌های خوشنویسی شرکت می‌کند و عضو انجمن خوشنویسی بوده است. یک سال قبل از ازدواج ،ترکش به سرش اصابت کرده و پس از عمل جراحی  سمت راست بدنش بی‌حس شده و حتی دیگر قادر به نوشتن ساده با دست راستش نمی‌شود و بعد از آن کارهایش را با دست چپ انجام می‌دهد.

دست‌نوشته‌هایی که به یادگار ماند

وی در ادامه درباره هنر دیوارنویسی شهید فروغی تعریف کرد: همسر از سال 1357 حرفه دیوارنویسی را آغاز کرد. تعدادی از نوشته‌هایش را در زیر زمین منزلم گذاشته بودم که متاسفانه رطوبت باعث خرابی آن شد اما تعداد کمی از نوشته‎‌هایی که باقی مانده بود را پسرم بازسازی کرد.
متقی با بیان اینکه همسرش بسیار دوست داشت در راه خدا و اسلام به شهادت برسد ادامه داد: «محمدرضا» مردی صادق، متواضع، مومن و مودب بود و با اطرافیان خود با مهربانی رفتار می‌کرد. همیشه سعی داشت افراد نیازمند را مورد حمایت قرار دهد و مشکلات آنها را برطرف کند. بسیار خانواده دوست بود و کسی را آزرده خاطر نمی‌کرد. به حجاب و آینده جوانان اهمیت می‌داد و مهم‌ترین خواسته او پیروی از امام خمینی(ره) و در مسیر انقلاب بودن بود.

شلمچه محمد رضا را در آغوش کشید

خانم متقی نحوه جانبازی همسرش در سال‌های نخست جنگ تحمیلی را این گونه روایت کرد: شهید فروغی در عملیات آزادسازی خرمشهر مجروح و بیهوش می‌شود، ساعت‌ها میان پیکر شهدا مانده تا اینکه یکی از دوستانش متوجه زنده بودنش شده و به سختی با چند تن از رزمندگان بدون هیچ وسیله‌ای او را به بیمارستان صحرایی منتقل می‌کنند. پس از یک ماه که در کما بود به‌هوش آمد و متوجه آزادسازی خرمشهر شد.

این بانوی صبور ادامه داد: متاسفانه عمل جراحی همسرم موفقیت‌آمیز نبود و دچار موج‌ گرفتگی شدید شده بود. همیشه سردرد و تشنج داشت اما با وجود حال بدش چند بار به جبهه رفت. همچنین عوارض داروهایی که برای رفع  سر درد وتشنج استفاده می‌کرد او را دچار پارنوئید و اسکیزوفرن می‌کرد، یعنی  دائما صدا می‌شنید و زندگی برای هر دونفرمان بسیار سخت شده بود.

رویایی کوتاه و غمی بی پایان

این همسر شهید درباره شروع زندگی مشترک خود و حال و هوایی که در دوران جنگ تجربه کرده است، گفت: من و محمدرضا حدود چهار سال و نیم در کنار هم زندگی کردیم که تقریبا نصف این مدت یا در جبهه مشغول عملیات و یا در بیمارستان و منزل تحت درمان بود. زندگی بسیار برایم سخت و دشوار گذشت و زمانی که 28 تیرماه سال 1367 همسرم به شهادت رسید من 23 ساله بودم و با دو فرزند کوچک سه ساله و یک و نیم ساله، زندگی را به سختی ادامه دادم.
همسر شهید فروغی با حس دلتنگی و اندوهی که در صدایش شنیده می‌شد، تعریف کرد: همسرم در تمام مدتی که با من زندگی می‌کرد با گریه و التماس از من می‌خواست بخاطر رنج‌ها و سختی‌هایی که می‌کشم او را ببخشم، اما با به‌دنیا آمدن فرزندانمان سختی زندگی به کامم شیرین شد. «محمدرضا» هیچگاه تولد مرا فراموش نمی‌کرد حتی زمانی که در جبهه بود با وجود شرایط سخت به وسیله نامه تولدم را تبریک می‌گفت و یا با تلفن که آن زمان به سختی به آن دسترسی داشتیم به یکی از همسایه‌مان زنگ می‌زد و با هم صحبت می‌کردیم‌. خیلی روزهای سخت و پراسترسی را پشت سر گذاشتم اما همیشه به وجود همسر شجاعم، افتخار می‌کردم که دلیرانه در برابر دشمن ایستاده و از کشورش دفاع می‌کرد.
همسر شهید در پایان درباره نقش تولید آثار هنری برای زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا گفت: بنده معتقدم شهید مرتضی آوینی با  هنر مستند سازی و ابراهیم حاتمی کیا با ساخت فیلم‌های متعدد از دوران  جنگ تحمیلی توانسته‌اند زحمات ایثارگران، شهدا و مشکلات خانواده های این عزیزان را به نسل‌های جوان نشان دهند. امیدوارم راه این هنرمندان دغدغه‌مند ادامه داشته باشد و هنر شهیدان با تولید آثار فاخر هنری ماندگار شود.
گفت و گو از زهرا غلامیان

برچسب‌ها