غلامرضا بنی اسدی_من سنگدل نیستم، باور کنید، من حتی نمی توان برخی فیلم ها را نگاه کنم. نمی توانم صبرِ دردِ مادر شهید را تحمل کنم. نمی توانم اشک های پدر شهید را تاب بیاورم.
محمد رضا شهیدی_ این روز ها برخی ها در فضای مجازی دارند عرصه را بر حقیقت، تنگ می کنند. حقیقتی به نام دفاع از حقانیت در ورزش. به تمسخر می گیرند تلاش ورزشکاران پهلوان اندیش ما را در "نه" گفتن به سیستمی که در ا.س.ر.ا.ئ.ی.ل دارد با "ورزش" می خواهد چهره سفاک خود را بپوشاند.
محمد رضا شهیدی
من کوچه گرد فضای مجازی ام این روز ها که قدم گذاشتن در کوچه و خیابان سخت می شود. نمی توانم دید خیلی از نادیدنی هایی که به وفور دیده می شود. نمی توانم شنید خیلی از ناگفتنی هایی که به گفت درمی آید. خسته از آنچه نباید باشد و هست، دوست دارم صفحات این روشن فضایی که مجازی می خوانند ولی پر از حقیقت است را بگشایم و در نورانیت کلمات و تصاویرش، چراغ جان بر افروزم.
غلامرضا بنی اسدی_خدا بیامرزد امام بزرگوار را که می فرمود؛ یک روز هم یکی از این وصیت نامه ها را بگیرید و مطالعه کنید و فکر کنید، این وصیت نامه ها انسان را می لرزاند و بیدار می کند... راست می گفت. حرف به حرف وصیت نامه ها، نهبه این دنیا و مطامع آن که به فضایل اخلاقی و فراهم سازی زاد و توشه برای سرای ابدی بود، لذا گاه مثل زلزله بود در ارکان غفلت، مثل آب بود برای بیدار کردن انسان به خواب رفته. هنوز هم همین است.
غلامرضا بنی اسدی_ این روز ها که سخن از جام جهانی است و قرعه کشی و گروه بندی آن خود به بحث خیلی ها در فضای حقیقی و مجازی تبدیل شده است، دیدن یک عمس و نوشته ای که زیر آن بود ، توجه ام را جلب کرد.
غلامرضا بنی اسدی_نام عاشورا که به میان می آید، نسل من ناگهان دل شان هوای جبهه می کند. جایی که خود ، قطعه ای از کربلا بود حتی با صدها کیلومتر فاصله. روز ها مان، عطر عاشورا می گرفت حتی با 14 قرن فاصله. چنین بود که هر کس برای عاشورا می خواند، حس می کردیم برای ما می خواند. از شهیدان ما هم اگر خوانده می شد، شور کربلا برمی خواست که هر چه بود، عشق بود و هرکه بود حسین بود و جز حسین ، هیچ کس نبود! شاعران هم که می سرودند یا سروده می شدند توسط شعر، شکوه شهادت می گرفت تا پیام حق را به اهل حق و جستجوگران حقیقت برساند چنین است که برخی شعر ها فراتر از عناصر شعری، جوهره ای ماندگار در حرف به حرف خود دارند که اگر هزار بار هم خوانده شوند باز در مرتبه یک هزار و یکم، حرف تازه و شور تازه و شکوهی تازه دارند مثل همین شعر که به دارزای عمر برخی از ما ، در شب عاشورا خوانده شده است و دریا دریا اشک از مردم گرفته است.
محمد رضا شهیدی_آدم های قدر نشناسی نیستیم، الما انگار حافظه مان گاهی لنگ می زند که اگر نه این بود قصه، باید خیلی ماجرا ها در ذهن ما می ماند و ما را به احترام فرمان برخاستن می داد، اما...والا اگر حواس مان بود و از ۳۱ شهریور تقویم را می زدیم، برگ هایش را می شمردیم، تا می رسیدیم به روزی که هفتم آذر روی سربرگ آن نوشته شده است، خب دقیقا می شود شصت و هفت برگ. این هم تعداد برگ های یک کتاب حماسی است که هر سطرش را باید به توان هزار کرد تا بتوان بزرگی این حماسه را دریافت.
غلامرضا بنی اسدی
رزمندگان را به عنوان سربازان امام زمان(عج) تعریف می کردیم و می شناختیم. فرقی نمی کرد چه لباسی به تن و چه درجه ای بر دوش و بازو داشته باشند، ما پرچم سربازی حجت خدا را بر شانه و نشان عشق به آقا را بر سینه شان می دیدیم لذا به عنوان « سربازان امام زمان(عج)» از آنان نام می بردیم.
محمد رضا شهیدی_هفته بسیج را به عطر گفتن از شهدا باید گرامی داشت، با سرودن از مردانی که شهادت را زندگی می کنند. از زندگی هایی که معنای حیات طیبه دارند. باید از آن ها گفت تا جامعه پر شود از عطر ملکوت و جلوه های بهشت. باید گفت از سربازان آخر الزمانی آخرین حجت خدا. باید به آواز جلی، این حقیقت روشن را خواند که نسل برگزیده خدا بودند، بسیجی ها.
محمد رضا شهیدی_ سند چشم انداز یعنی همان تک برگی که خیلی از مسئولان هم نخوانده اند اما افق ایران 1404 را نشان می دهد. هم مجمع تصویب و هم رهبر انقلاب تایید کرده اند تا یک سند بالادستی برای همه سیاست گذاری ها باشد.